تظاهرات 13 آذر، جرقه های امید

تظاهرات 13 آذر - جرقه های اميد

تظاهرات امسال دانشجويان در سراسرکشور به مناسبت روز دانشجو  فصلی نوين را در مبارزات آنان رقم زد. در روز 13 آذر ماه، شاهد فعال شدن گسترده دانشجويان چپ و برافراشتن پرچم سرخ  از يک سو ، و مطرح کردن برخی از راديکال ترين شعارهای جنبش زنان از سوی ديگر بوديم، شعارهايی که تعميق آنها می تواند نقطه عطفی در جنبش دانشجويی چند سال اخير شود.

 در 18 تير 78 بود که برخی پسران دانشجو به دختران فشار می آوردند که از صحنه نبرد تن به تن با بسيج و نيروهای انتظامی دور شوند چون "خوبيت ندارد زن از مرد کتک بخورد".  دختران دانشجو با گفتن "يا همه يا هيچکس" نشان دادند که نمی خواهند نقش "ناموس" پسران دانشجو را بازی کنند. اين دختران همان موقع گفتند"يعنی چی؟ آقايون جدا، خانومها جدا!"  و همان موقع هم معلوم بود، دختران دانشجو دو جبهه نبرد در مقابل خود دارند،  جبهه نبرد با مرتجعين حاکم و جبهه نبرد با افکار و عقايد مردسالارانه درون جنبش دانشجويی که البته جرياناتی چون دفتر تحکيم و انجمن های اسلامی نقش مهمی در اشاعه و ترويج آن داشته اند.

روز 13 آذر ماه امسال، بخش راديکال و چپ جنبش دانشجويی با شعار "رهايی زن، رهايی جامعه"، "تفکيک جنسيتي، توهين به دانشجويان" ضمن تعميق پيوند خود با جنبش زنان و هم صف شدن با جبهه های نبرد آنان، هم زمان مرز تمايزش را با  ديدگاههای مردسالارانه درون جنبش دانشجويی روشن کرد.

  جنبش دانشجويی با طرح شعار "ما زن و مرد جنگيم" نشان داد که ظرفيت بالايی برای تعميق درکش از برابری زن و مرد دارد. اين شعار در مقابل شعار "می کشم، می کشم، آن که برادرم کشت" است. اين شعار بينش و فرهنگی را که هنوز جنگ را در انحصار مردان می داند، به مصاف می طلبد، ديدگاهی که فقط از مبارزات مردان حمايت می کند و دست آخر به خونخواهی مردان بر می خيزد.  شعار "ما زن و مرد جنگيم"  آماج تيرهايش فقط حکومت مردسالار نيست بلکه مجموعه مناسبات و روابط مردسالارانه ای است که دولت و حکومت نقش محافظ آن را دارد.

اين شعار از يک سو اعلام می کند که جنبش زنان ديگر فقط جنبش مقاومت زنان در مقابل اجحافات حکومت و جامعه نيست. جنبش زنان می خواهد با مبارزه تعرضی حق خود را بستاند. جنبش زنان اکنون ديگر در حاشيه جنبش های اجتماعی نيست که فقط نقش حمايت از اين جنبش و آن جنبش را بر عهده گيرد، بلکه قامتی است بلند در ميان قامت های ديگر. حضوری است قاطع در متن تحولات اجتماعي. از سوی ديگر طرح اين شعار نشان می دهد که بخش دانشجويان  راديکال و چپ ظرفيت آن را دارند تا عميقترين گسست را  نه فقط با نظام حاکم بلکه با کليه افکار و ايده های مردسالارانه و سنتی تحقق بخشند.

دختران دانشجو در اين تظاهرات اعلام کردند  که برای تحقق شعار "رهايی زن، رهايی جامعه" نمی توان به دنبال فتوای آيت الله ها و مراجع تقليد رفت و يا دنبال زنان مقنعه به سر مجلس دويد، چرا که اينان خود تا مغز استخوان زن ستيز هستند.

اين نشان آگاهی و جهتگيری راديکال دختران دانشجويی است که متحدين خود را در جايی جستجو می کنند که چشم به بلندترين و گسترده ترين  افق رهايی بشر دوخته است. اين نشانه آگاهی و جهتگيری دخترانی است که محو هرگونه ستم و استثمار زنان را در انديشه راديکال، چپ و سوسياليستی ای جستجو می کنند، انديشه ای  که آماجش نه تغيير حکومت بلکه لغو هرگونه مالکيت خصوصی از جمله مالکيت خصوصی مرد بر زن است.

طرح شعارهای راديکال و پايه ای در مورد زنان از جانب دانشجويان چپ، ارتباط  لاينفکی با مرزبندی روشن اين دانشجويان  با استبداد داخلی و دخالت خارجی دارد. آن هم در شرايطی که مهمترين وجه استبداد داخلی سرکوب و فرودستی زنان است و نتيجه دخالت خارجی نيز انداختن زنان در تونل وحشتی است که نمونه اش را در حال حاضر در دو کشور همسايه مان عراق و افغانستان تجربه می کنيم.  می بينيم که مذهب يکی از فصول  مشترک مرتجعين حاکم بر ايران و دولت های اشغالگر امپرياليستی است که يکی با اتکا به مذهب زنان را اسير و برده کرده است و آن ديگری قرار است با اتکا به جنگ و تجاوزگري، زنان را در دايره ای ديگر از بردگی و کماکان زير سيطره مذهب اسير کند.

يک جنبه مهم "نه به استبداد داخلي"، نه به استبدادی است که در همه زمينه ها بر نيمی از جمعيت ايران يعنی زنان تحميل شده است. شيوه های متنوع  استبداد عليه زنان از طريق اعمال قوانين نابرابر و ظالمانه همراه با استبداد فرهنگی و اجتماعی در خانه، مدرسه و دانشگاه و محيط کار و ...، از طريق تبليغ و اشاعه عقب مانده ترين ايده های ضد زن در ميان مردم و استبداد اقتصادی از طريق بيگاری يا دستمزدهای نابرابر برای زنان، انجام می گيرد. استبداد اعمال شده بر زنان در قلمرو عمومی و خصوصي، جزئی لاينفک از کل استبدادی است که بر کليه اقشار و طبقات مردم اعمال ميشود.

جوهر مخالفت جنبش راديکال و انقلابی زنان با دخالت خارجی بر دو واقعيت استوار است: يکم، برنامه های امپرياليستها برای خاورميانه تداوم مناسبات زن ستيز قرون وسطائی در اين منطقه است. نيروهای امپرياليستی نشان داده اند برای تحکيم سلطه خويش و تضمين سودآوری در اين منقطه ثروتمند، از تکيه بر نيروهای بنيادگرای مذهبی و ساير نيروهای متحجر ابائی زن ستيز ندارند. حکومت های آمريکائی در افغانستان وعراق شاهد اين مدعاست.  طبقات مرتجع بومی در کشورهای تحت سلطه، متحدين طبقاتی سرمايه داری جهانی اند. امپرياليستها از مناسبات اقتصادی و اجتماعی اين مرتجعين حمايت می کنند چون در آن نفع طبقاتی دارند. دوم، زنان در کشورهای امپرياليستی نيز تحت ستم دوگانه اند هر چند ستمی که بر آنان می شود کيفيتا با ستم بر زن در کشورهائی مانند ايران متفاوت است اما همزنجيران ما محسوب می شوند. 

اين فصل نوين در جنبش دانشجويی که با  پرچم سرخ  آزادی خواهی و برابری طلبی  در روز 13 آذر ماه امسال ورق خورد می تواند تلنگری باشد بر ديدگاههای  بخش مهمی از جنبش چپ که تاريخا و سنتا  با بی توجهی به مسئله رهايی زن و درک های مردمحورانه از سوسياليسم، موجب تضعيف  جدی جنبش چپ و جنبش راديکال و انقلابی زنان شد. چگونگی برخورد به مسئله رهايی و آزادی زنان خط تمايزی برای تشخيص دوستان و دشمنان مردم است و نشان ميدهد که هر نيروی سياسی و اجتماعي، چه آينده ای را در سر می پروراند.

اين فصل نوين در جنبش دانشجويی با عزم و استواری دختران و پسرانی ورق خورد که در اوج جو پليسی و کنترل نيروهای امنيتی به صحن دانشگاه آمدند، پرچم سرخ را بعنوان بديل جهان کنونی به نمايش در آوردند،  بر روی پرچم های سرخشان مطالبات پايه ای کارگران، زنان، معلمان، ملل تحت ستم و ساير زحمتکشان را نوشتند،  بدون شک اين عزم و جسارت  سرچشمه اش آگاهی و اميد به تحقق جهانی عاری از هرگونه نابرابری جنسيتی است.

 سرچشمه آگاهی اين دختران و پسران دانشجو، بيزاری و تنفر از جهانی است که خشت خشت آن بر پايه بی عدالتي، نابرابري، سرکوب و فرودستی زنان روی هم قرار گرفته است، آگاهی از کارکرد نظامی است  که شکوفايی اش يعنی  گسترش صنعت فحشا و بردگی جنسی زنان همراه با  زنانه شدن فقر، زنانه شدن ايدز، زنانه شدن گرسنگی و ... است. سرچشمه اين آگاهی باور به ظرفيت و امکانات بشر برای ساختن جهانی است که بر فقر و بی عدالتی و نابرابری جنسيتی نقطه پايان می گذارد.

اکنون که اين کلمات نگاشته ميشوند دهها تن از اين دانشجويان با رويای تحقق سوسياليسم، در سلول های انفرادی زندان مخوف اوين هستند، بازجويان و جلادان اوين با شديدترين شکنجه ها انتقام شکست مفتضخانه خود را از اين دانشجويان در بند می گيرند. آنان طی دهه 60 بسياری از کمونيستها و جوانان انقلابی را به قتل رساندند تا با قطع پيوند فيزيکی دو نسل، چشمه هر گونه آگاهی علمی را بخشکانند، و امروز می بينند که "باد کاشتند و طوفان درو می کنند."

 "گارد شکنان" اوين  با مشت و لگد و قپانی بر سر اين چند ده دانشجوی اسير،  هراسشان را از ميليونها جوانی که در تب و تاب آينده ای دگرگونه هستند، التيام می بخشند....

صدايی از فراز ديوارهای بلند اوين در فضای جامعه طنين افکنده است:  شايد بتوانيد جسم ما را در زنجير کنيد، اما با اراده ما و سرچشمه جوشان آگاهی مان چه خواهيد کرد، آگاهی و اراده ای که می رود  حريقی شود بر تن جنگل خشک جامعه ای که در اشتياق رهايی و به گور سپردن اين نظام ظالمانه و نابرابر طبقاتی بی صبری و بی قراری می کند.....

سازمان زنان هشت مارس ( ایرانی-افغانستانی )