به ياد حامد شهيديان

گنجی: نمادی که از ما نيست!

 چندی است از گوشه و کنار و از بالا، ما را به دفاع از مردی می خوانند که نماد عدالت خواهی اش ناميده اند. عکس های در حال احتضارش را چاپ می کنند، مويه های همسرش را از راديوها پخش می کنند، جلسه پالتاکی می گذارند، مقاله می نويسند، پيام می دهند، نماينده پارلمان اروپا می فرستند.... خلاصه يک دستگاه قدرتمند تبليغاتی براه افتاده که از دعای توسل گرفته تا ويدئو کليپ، از خرافه گرفته تا تکنولوژی قرن بيست و يکم را بکار می گيرد تا مبارزات مردم را در مسير اهداف گنجی بکشاند. .... می گويند «مظهر شجاعت» است، «يک تنه به مصاف با استبداد حاکم رفته است» و کسی که از گنجی دفاع نکند نمی تواند داعيه دموکراسی خواهی و آزادگی داشته باشد.... و اين همه ما را به ياد روزهائی می اندازند که کسانی ديگر، با افکاری نه چندان متفاوت، می گفتند اگر به جمهوری اسلامی «آری» نگوئيد، طرفدار سلطنت ايد.

گنجی مظهر شجاعت؟ نه گفتن به جمهوری اسلامی، در آن ابتدا که بسياری خمينی را نويدبخش رهائی می دانستند، شجاعت می خواست و ما به جمهوری اسلامی نه گفتيم. مبارزه با حجاب اجباری، در آن روزها که سرخم نکردن در مقابل دستورهای خمينی و چماق دارانش وحشيانه سرکوب می شد شجاعت می خواست و ما سر خم نکرديم. از ابتدا ولايت فقيه و نظام ستم و استثماری را که خمينی و شرکايش تثبيت می کردند به چالش گرفتيم، از زندان و شکنجه و جوخه های اعدام نترسيديم. زن بودن در ايران اسلامی شجاعت می خواست و ما بودنمان را فرياد کرديم. گنجی در اين سال ها همصدا و هم دست قدرت بود. گنجی مظهر شجاعت مبارزاتی مردم ايران بر عليه جمهوری اسلامی نيست.

 گنجی نماد عدالتخواهي؟ هنگامی که جمهوری اسلامی با سردمداری خمينی کمر به سرکوب انقلاب مردم بست، زنان را به پشت پرده کشاند، کردستان را بمباران کرد، به دانشگاه ها يورش برد، انقلابيون را به جوخه های اعدام سپرد و همه مردم را اسير جنگ کرد، گنجی در کنار و همدست اين رژيم بود. پشيمان شده؟ پس چرا دست خمينی در اعدام های 67 را پنهان می کند؟ (و از جنايات قبل از آن سخنی به ميان نمی آورد؟) چرا دستگاه عريض و طويل سلطه و سرکوب و فساد جمهوری اسلامی را به شخص خامنه ای خلاصه می کند؟ نه گنجی پشيمان نشده. گنجی گوشه ای از جنايات نظام را افشا می کند تا شايد مردم جنايات ديگرشان را فراموش کنند. تا شايد مردم نقش او و هم پالکی هايش (از جمله سروش و حجاريان) را در تثبيت اين رژيم خونخوار و ضد زن فراموش کنند. تا شايد او و يارانش بتوانند با اصلاحاتی چند، عمر نظام را طولانی تر کنند. برای دستيابی به عدالت بايد زور و ظلم را بی محابا و در همه جا افشا کرد و با بانيان آن تصفيه حساب کرد. ولی گنجی با جعل تاريخ نشان می دهد که عدالتخواه نيست.

گنجی زندانی سياسی هست، ولی از مردم نيست. گنجی نيز بايد همانند کليه زندانيان سياسی جمهوری آزاد شود. ولی به عرش بردن گنجي، و او را سمبل و قهرمان مبارزه با استبداد خواندن، حربه ايست برای انکار ارزش و قدرت مبارزات واقعی مردم بر عليه کليت نظام. مبارزه برای آزادی گنجی را محور مبارزه ضد رژيمی کردن، چيزی نيست جز عدم دفاع قاطع و ضروری از کليه زندانيان سياسی و ساير مبارزات –  زندانيانی که سال ها بی نام و نشان در زندان های جمهوری اسلامی دفن شده اند؛ مبارزاتی که هم امروز در کردستان به خون کشيده می شود. و اين يعنی منحرف کردن انرژی مبارزاتی مردم در جهت اهداف ضدمردمی گنجی. 

 سازمان زنان هشت مارس (ايرانی- افغانستانی)

13 مرداد 1384- 4 اوت 2005