۱۷ دی کشف حجاب رضاخانی

۱۷ دی «کشف حجاب» رضاخانی

در این شماره گزیده‌ای از مقاله‌ی زنده‌یاد رفیق آذر درخشان را به چاپ می‌رسانیم تا یاد و راه‌اش را خصوصاً در این روزها که در تدارک سه روز راه‌پیمایی به مناسبت چهلمین سالگرد خیزش زنان علیه حجاب اجباری هستیم، گرامی بداریم، در عین حال قصد داریم با درج مجدد بخشی از مقاله به آگاهی خواننده‌گانِ نشریه از دوره‌ی رضاخان و پسرش، خصوصاً در رابطه با زنان، یاری کنیم.

باید در نظر داشت که این مقاله 15 سال پیش نوشته شده و مُهر زمان بر آن خورده است، دوره‌ای که جورج بوش رئیس‌جمهور آمریکا بود، کسی که تحت رهبری او در همان دوران تجاوز نظامی و اشغال افغانستان به بهانه‌ی «رهایی» زنان انجام گرفت و تجاوز نظامی و اشغال عراق و... سازمان داده ‌شد. البته امروز هم رژیم فاشیستی ترامپ بر همان مسند تکیه زده و با برنامه‌های فاشیستی و به‌شدت زن‌ستیز و نژادپرستانه در سطح جهان در حال سرکوب توده‌های مردم است، بنابراین کماکان تفکر حاکم بر این مقاله قابل‌اتکا است؛ خصوصاً برای نسل جوان. نسل جوانی که تحت تأثیر تبلیغات مسمومی قرار دارد که  این روزها از شبکه‌های مختلف و به‌طور مشخص از رسانه‌های فارسی‌زبان امپریالیست‌ها پخش می‌شود و به شکل سیستماتیک و برنامه‌ریزی‌شده دار و دسته‌ی سلطنت‌طلب‌ها را تحت عناوین مختلف و به اشکال گوناگون تبلیغ می‌کنند.

در شرایط کنونی که با خیزش دی‌ماه ۹۶ نقطه‌ی عطفی در مبارزات مردم از اقشار و طبقات گوناگون، کارگران، زحمت‌کشان، زنان و... علیه جمهوری اسلامی ایجاد گشته و کماکان ادامه دارد؛ و تاریخ‌مصرف گذشته‌گانی هم‌چون سلطنت‌طلب‌ها می‌خواهند از این شرایط به نفع برنامه‌ها و نقشه‌های خود، در خدمت و در راستای برنامه‌های امپریالیسم آمریکا حداکثر استفاده را بکنند. آن‌ها می‌خواهند از نفرت و انزجار زنان در ایران که به مدت چهل سال در برابر حجاب اجباری این پرچم ایدئولوژیک ـ سیاسی رژیم مبارزه و مقاومت کرده‌اند و در این دوره مبارزات‌شان شکل تعرضی‌تری به خود گرفته است، استفاده کنند و با وعده‌ی آزادی زنان هم‌چون اخلاف خود در دوره رضاخان و پسرش، بر مسند یک حاکمیت پدر/مردسالار تکیه کنند.

هشت مارس

17 دی: تداوم اسارت زن ایرانی در اشکال دیگر

17 دی‌ماه 1314 رضاخان فرمان کشف حجاب را صادر کرد. پس‌ازآن فرمان، یورش پاسبان‌ها به زنان در شهرهای کوچک و بزرگ آغاز شد. البته این روش زورمدارانه دوام زیادی نیاورد و به نتایج چندانی هم نرسید. مسئله‌ی کشف حجاب خود به منبعی برای رشوه‌خواری مأموران شهربانی بدل شد و درنهایت عمدتاً به زنان برخی اقشار مرفه در تهران محدود شد.

مسئله‌ی کشف حجاب ربطی به آزادی زن ایرانی نداشت. رضاخان کسی بود که از دل سرکوبِ کلیه‌ی آزادی‌های سیاسی و حقوق دمکراتیک مردم به قدرت رسید. یکی از خدمات رضاشاه سرکوب کلیه‌ی تشکلات آزادی‌خواه ازجمله تشکلات زنانی بود که از دل انقلاب مشروطه بیرون آمده بودند. این رضاشاه بود که حقوق و قوانین مدنی ایران را در تطابق با قوانین شریعت مدون کرد و رنگ و لعابی جدید به همان قوانین حاکم و آزادی سنت‌های عقب‌مانده‌ی جامعه زد. او شخصاً آن‌قدر طرفدار حقوق زنان بود که حتا زنان دربار حق نطق کشیدن در مقابل وی را نداشتند و دخترانش به‌زور باید با کسانی که او تعیین می‌کرد، ازدواج می‌کردند.

این‌که چرا چنین شخصی ناگهان به شیوه‌ی چماق‌دارانه مدافع کشف حجاب شد، اساساً ریشه در رشد مناسبات سرمایه‌دارانه‌ای داشت که توسط امپریالیست‌ها به کشور معرفی‌شده بود. این سرمایه‌داری نیازمند آن بود که تا حدی (فقط آن حدی که سودآوری‌اش را تأمین کند) تغییراتی در عرصه‌ی روبنا و زیربنای جامعه، مشخصاً نهادهای فئودالی عشیره‌ای بدهد. این سرمایه‌داری نیاز داشت که تا حدی نیروی کار زنان آزاد شود، آموزش یابد و روانه‌ی بازار کار شود. این رفُرم از بالا در آن شرایط تاریخی به‌شدت محدود، ناقص و ناکارآمد بود و مانند هرگونه اصلاحات و رفرمی که امپریالیست‌ها در گوشه و کنار جهان در کشورهای جهان سوم به‌پیش برده و می‌برند، متکی بر زور و اجبار بود؛ نه متکی بر مبارزه و آگاهی انقلابی و از پایین توسط مردم. به همین خاطر نه دوامی داشت و نه طرفدار چندانی پیدا کرد.

روش‌های ضد دمکراتیک و ضد مردمی که رضاشاه به کاربرد، دست نیروهای سنتی چون روحانیون مرتجع را برای سوءاستفاده از مخالفت‌های مردمی باز گذاشت.

تحفه‌ی حق رأی چه بود؟

در ادامه‌ی نیازهای رشد سرمایه‌داری بود که محمدرضا شاه به زنان در بهمن‌ماهِ سال 1341 حق رأی اعطا کرد. آن‌هم زمانی که به معنای عام و خاصِ کلمه، حق رأی از همه‌ی مردم ایران سلب شده بود. دموکراسیِ ناقص دهه‌ی بیست شمسی در مرداد 32 به خاک و خون کشیده شد و مردم از حق هرگونه دخالتی در تعیین سرنوشت سیاسی خودشان محروم شدند.

این بار موقعیتی برای زن ایرانی فراهم آمد که مشخصه‌اش با دست پیش کشیده شدن با پا پس‌زده شدن بود. موقعیتی که در نظام اسلامی با تناقضات بیشتری ادامه یافت. این بار زن ایرانی می‌بایست هم به شیوه‌ی سرمایه‌دارانه شیره‌ی جانش کشیده می‌شد و هم با عقب‌مانده‌ترین رفتارهای فئودالی و زن‌ستیزانه در ادارات و کارخانجات سرکوب می‌شد. هم باید ارزش‌های مردسالاری که سرمایه‌داری مدافع‌اش بود را تحمل می‌کرد؛ هم ارزش‌های اسلامیِ فئودالی حاکم بر جامعه را. می‌بایست هم خود را باسلیقه‌ی بورژوا ـ فئودالی مدیران در بیرون از خانه تطابق می‌داد؛ هم ارزش‌های سنتی در خانه را پاس می‌داشت.

البته زن ایرانی به‌جز حق رأی توانست در زمینه‌ی دیگری هم با مردان برابر شود. طبق فرمایشات شاهانه قانوناً از حق اعدام هم برخوردار شد و برای نخستین بار در رژیم شاه، زنان مبارز و انقلابی به جوخه‌های اعدام سپرده شدند.

البته نباید فراموش کرد که محمدرضا شاه به همان اندازه مدافع «حقوق» زنان بود که پدرش بود. او حتا زنان را لایق آشپزی نمی‌دانست.* مقامات دولت خودش را با رکیک‌ترین فحش‌های خواهر و مادر تشویق یا تنبیه می‌کرد.** نماینده‌گانِ زنِ فرمایشیِ مجلسِ خود را «جنده» خطاب می‌کرد و برای تداوم و حفظ سلطنت و داشتن «شیرِ نَر» مجبور شد دو زن خود را طلاق دهد. تحت حکومت شاه تمامی تشکلات مترقی و لائیک به‌شدت سرکوب می‌شدند. در عوض دست نهادهای مذهبی باز گذاشته شد و به آن‌ها آزادی عمل داده شد تا عقب‌مانده‌ترین ایده‌ها و خرافات را با مدرن‌ترین وسایل، ترکیب کرده تا موقعیت دوگانه‌ی زن ایرانی را توجیه کنند.

نتایجی که رفُرم‌های عصر پهلوی به بار آورد

رفُرم‌های عصر پهلوی نه‌تنها ذره‌ای آزادی برای زن ایرانی به ارمغان نیاورد، بلکه آن‌ها را اسیر چنبره‌ی دردناکی کرد. اشکال کهنِ زن‌ستیزی با اشکال جدید در هم آمیخت. موقعیت شتر گاو پلنگی که در جامعه ایجادشد، موجب ستم‌های چندگانه شد: هم باید زن نجیب و خانه‌داریِ چون کوکب خانمِ کتب درسی بود و هم باید کارمند اداره و کارگر و... بود که طبق معیارهای آن موقع، برای این‌که صاحب‌کار و رئیس راضی باشند خود را مدل زن «تبلیغ دستمال حریر» درست کند؛ البته این خصلت کلیه‌ی رفُرم ارتجاعی و از بالاست که فقط موجب طولانی‌تر شدن درد و رنج مردم می‌شود.

طبقات ارتجاعی حاکم بر ایران در اعمال اشکال «پیشرفته» و «عقب‌مانده‌ی» شیوه‌های ستم بر زنان و کل جامعه، منفعت دارند و بستگی به منافع کلی‌شان دارد که هر بار بر غلظت کدام جنبه بیفزایند. بی‌دلیل نبود که هم امپریالیست‌ها و هم بخش‌هایی از رژیم شاه با جریان خمینی از در سازش درآمدند و راه را برای به قدرت رسیدن او هموار کردند. چراکه در او توان سرکوب انقلاب آزادی‌خواهانه و ترقی‌خواهانه‌ی مردم و مشخصاً تحمیل شرایط قرون‌وسطایی بر زنان را می‌دیدند.

البته نباید فراموش کرد که از قِبَل چنین اصلاحات ارتجاعی‌یی، همواره بخش اندکی از زنان طبقات حاکمه به امتیازاتی دست می‌یابند. امتیازاتی که به آن‌ها داده می‌شود فقط برای آن است که آنان در حفظ نظم مردسالار و سرکوب اکثریت زنان، نقش فعالی بر عهده گیرند. نقش سرکوب‌گرانه‌ی سازمان زنان اشرف پهلوی و زنانِ حزب‌الهیِ دیروز و فمینیست‌های اسلامیِ دولتیِ امروز، در سرکوب جنبش آزادی‌خواهانه‌ی زنان بر کسی پوشیده نیست.

چرا سلطنت‌طلبان «فمینیست» شده‌اند؟

«فمینیست»شدن ناگهانی سلطنت‌طلبان، بخشی از نان به نرخ روز خوردن است. نقش زنان در تحولات کنونی جامعه‌ی ایران و در به مصاف طلبیدن رژیمِ زن‌ستیز جمهوری اسلامی آن‌قدر برجسته و تعیین‌کننده است که حتا جورج بوش پسر هم مدافع «حقوق و آزادی زنان» ایران شده است. علت واقعی «فمینیست»شدنِ سلطنت‌طلبان را باید در فرمان‌های جورج بوش جستجو کرد.

امپریالیسم آمریکا نقشه‌های معینی برای حفظ سلطه‌ی خود بر ایران دارد و می‌خواهد با پوشش «آزادی» برای زنان ایران این نیروی اجتماعی را به سیاست‌های خود جلب نماید و نهایتاً مبارزات آنان را به بی‌راهه بکشاند. نیروهای سلطنت‌طلب به پیروی از ارباب خود آمریکا «فمینیست» شدند. همان‌طور که جرج بوش در پیام‌هایش زنان ایران را مورد خطاب قرار دارد. این نیروها نیز یکی از عرصه‌های تبلیغاتی خود را بر زنان متمرکز کرده و می‌خواهند به زنان به‌ویژه نسل جوان بباورانند که دوران سلطنت پهلوی، ایران بهشتی بوده که مردم قدرش را ندانسته‌اند و بدین‌وسیله پایه‌ای برای خود و ولی‌نعمتشان یعنی آمریکا فراهم آورند.

این روزها، به پشتوانه‌ی چنگ و دندانی که دولت آمریکا به مردم جهان (ازجمله مردم ایران) نشان می‌دهد، روحی به کالبد مومیایی‌های تاریخ هم‌چون سلطنت‌طلبان دمیده شده است. هوای گرمی که به‌واسطه‌ی شلیک توپ و تفنگ و بمب آمریکایی در خاورمیانه ایجادشده موجب بیرون خیزیدن مارهای سمی از سوراخ‌های‌شان شده است.

آنانی که امروزه به اشکال مختلف با تبلیغات مسموم سلطنت‌طلبان در مورد «آزادی زن ایرانی در عصر پهلوی» همراهی می‌کنند، متوجه نمی‌شوند که با این کارشان بر چه طبلی می‌کوبند و برای چه کسانی هورا می‌کشند. طبل جنگ و جنایت، طبل تجاوز و قلدری و هوراکشی برای اعمال زور و دیکتاتوری به نام «ترقی» و «آزادی» برای زنان. هوراکشی برای شوونیست‌ترین و زن‌ستیزترین ارتش دنیا یعنی ارتش آمریکا که امروزه با سازمان دادن جنایت‌های عظیم، پرچم‌دار «آزادی» ملت‌های خاورمیانه شده است.

یک‌بار صاحبان قدرت در ایران و جهان با به قدرت رسیدن خمینی جامعه‌ی ایران را هزار و چهارصد سال به عقب راندند، این بار وعده‌ی عقب‌گردِ دو هزار و پانصدساله به زنان می‌دهند. مردم ایران یک‌بار قضاوت تاریخی‌شان را در مورد سلطنت‌طلبان با قیام دلاورانه‌شان نشان داده‌اند و آن‌ها را روانه‌ی زباله‌دان تاریخ کردند. نه آمریکا، نه سلطنت‌طلبان، هیچ آزادی‌ای برای زنان به ارمغان نخواهند آورد. آزادی زنان به دست خود آنان و درصحنه‌ی واقعی نبرد با حافظان نظام مردسالار به دست می‌آید. ª

*شاه در مصاحبه با «اوریانا فالاچی» گفته بود که زنان حتا لیاقت آشپزی را ندارند، چراکه همیشه بهترین آشپزهای دنیا مردان هستند!

**رجوع کنید به خاطرات «اسدالله علم» وزیر دربار محمدرضا شاه پهلوی

بهمن 1397 / فوریه 2019