ارسالی برای نشریه هشت مارسزنان سخن می گویند:اجاره نشین بودم. پول اجاره نداشتم. صاحب خانه پاشنه در را در آورده بود و کرایه‌اش را می‌خواست. هرچه سعی می‌کردم که به او بفهمانم دنبال کارم و به زودی کاری پیدا می‌کنم و همه بدهکاری هایم را می دهم، راضی نمی شد. به هر دری برای پیدا کردن کار سر می‌زدم، درس خوانده‌ام و می‌توانستم در هر اداره‌ای، مدرسه‌ای و... کار کنم. اما تلاش‌هایم بی‌نتیجه بود. شروع کردم به بافتنی، کاری که نیاز به سرمایه زیادی نداشت، اما خریدارها خیلی کم بودند و به سختی پول خودش را در می‌آورد. این کار هم نشد.هر زمان که صاحب خانه در را می‌کوبید، دخترم که فقط  ۴ سالش بود، شروع به گریه می‌کرد، چون فهمیده بود، بعد از رفتن صاحب خانه، مادرش زار زار گریه می‌کند. بالاخره یک روز صاحب خانه صبح زود در زد و گفت می‌توانم بیایم داخل خانه و در مورد بدهکاریت بدون این که همسایه‌ها بفهمند حرف بزینم، سرم را به علامت مثبت تکان دادم، وقتی وارد خانه شد، بدون مقدمه چینی گفت: ببین تو زن جوان و زیبایی هستی، چرا به خودت کمک نمی‌کنی، چرا می‌خواهی در این وضعیت به‌سر ببری، چرا نمی‌خواهی برای بچه به این خوشگلی اسباب‌بازی و لباس‌های بهتری بخری، چرا صیغه نمی‌شوی، صیغه را برای این گذاشته‌اند که به زنی مثل تو کمک بشود، از فشار و عذاب راحت بشود و... معنی همه این حرف‌ها برای من این بود: می‌خواهم از تنت، جوانیت برای بدهکاری اجاره‌ات استفاده کنم. آن‌قدر عصبی و ناراحت شدم که می‌خواستم با گلدانی که دم دستم بود بزنم توی سرش. با صدایی که بیشتر شبیه فریاد بود گفتم نخیر آقا، من صیغه کسی نمی‌شوم، من کار پیدا می‌کنم و زندگی می‌کنم. پول اجاره شما را هم تا دینار آخرش خواهم پرداخت. با تکان دادن سر، بیرون رفت و گفت فکر کن و با عصبانیت جواب نده. یک هفته دیگرهم به هر دری برای پیدا کردن کار دویدم، اما نشد که نشد. بالاخره بعد از جنگیدن با خودم به این نتیجه رسیدم که باید با او بخوابم، چاره‌ای ندارم. او صاحب‌خانه است و می تواند مرا از این خانه بیرون کند! او پول دارد، مرد است، قدرت دارد، قانون پشت‌اش است! من چی؟ زنی مطلقه با یک دختر بچه 4‌ساله! بی‌کار! بدون پشتوانه! کجا بروم؟ توی خیابان با بچه! پیش پدری که خود به سختی زندگی‌اش را می‌گذارند؟ به‌کجا مراجعه کنم که از من حمایت کند؟‌ مجبور شدم تن دهم و با صاحب‌خانه بخوابم. در واقع هر وقت و هر زمانی که می‌خواست باید با او می‌خوابیدم. بعد از این‌‌که برای مدتی به این کار ادامه داد، روزی با یک مرد دیگر به خانه‌ام آمد، به من گفت که این مرد زن ندارد و می‌خواهد ترا صیغه کند، من صیغه‌امان را باطل می‌کنم و تو می‌توانی با خیال آسوده کارت را انجام دهی. کارت را یعنی تن‌فروشی‌ات را ادامه بده. از این جا به بعد هر دوره مرد دیگری را به خانه می‌آورد و من عملا شده بودم، زن تن‌فروشی که فقط به‌خاطر داشتن سقفی بالای سرش باید به این کار ادامه می‌داد. صاحب‌خانه نقش جاکشی را داشت که به‌جای مردان توی خیابان، دوستانش را به سراغ من می‌فرستاد. از خودم، از تنم، از تمام اسباب و اثاثیه خانه و هر آن‌چه در اطرافم بود به شدت منتفر بودم. به‌قدری لاغر و زرد شده بودم که یکی از دوستانش به صاحب‌خانه گفت: نکنه این خانم با این پوست زردش ایدز داره؟ من نمی‌خواهم مریض شوم. صاحب‌خانه به یک باره رنگش پرید و گفت پول می‌دهم و فردا می‌روی آزمایش. آزمایش کردم و آن‌ها دیدند که من ایدز ندارم و با خیال راحت به خوابیدن با من ادامه دادند. دلم می‌خواهد فریاد بکشم و بگویم تف به این زندگی نکبت‌بار، تف به این مردانی که این چنین تکه‌تکه‌ام کرده‌اند!زندگی پروین، زندگی هزاران هزار پروین‌های بی‌نام و نشانی است که مجبورند برای داشتن اطاق محقری و لقمه نانی، تن‌اشان را در اختیار مردان بگذارند! برای پروین و پروین‌ها، تن‌فروشی شغل نیست، بلکه درب و داغان شدن ‌شَان انسانی‌اشان است. زنی که تن خود را می‌فروشد در طول مدتی که بدن‌اش در اختیار مرد خریدار قرار می‌گیرد، در واقع بدن و ذهن خود را از هم می‌درد و دو‌پاره می‌کند.آندریا دورکین در رابطه با آنچه بر سر زنان تن‌فروش تنها به‌واسطه‌ی تن‌فروشی و نه سایر عواقب آن می‌آید، می‌گوید:‌«من دارم با شما در مورد خود تن‌فروشی صحبت می‌کنم، بدون آن‌که از خشونت بیشتر، خشونت اضافی، کتک خوردن، با زور پرت شدن زن صحبت کرده باشم. تن‌فروشی به‌خودی‌خود بدون شک سوءاستفاده از بدن زن و توهین به وی است.... در تن‌فروشی، دیگر هیچ زنی کامل باقی نمی‌ماند. این غیرممکن است که از بدن یک انسان به‌گونه‌ای که بدن زنان در تن‌فروشی مورداستفاده قرارگرفته، استفاده شود و بعد از آن از او یک وجود انسانی کامل باقی بماند... هیچ‌کدام از آن‌ها دیگر انسان کامل نمی‌شوند، چرا که خیلی چیزها از آن‌ها گرفته می‌شود.... تنها مقایسه‌ای که می‌توانیم در مورد تن‌فروشی بکنیم این است که بیش از هر چیز دیگری شبیه تجاوز گروهی است. شما می‌گویید تجاوز گروهی کاملاً متفاوت از این موضوع است. یک زن بی‌گناه که در خیابان در حال راه رفتن است غافل‌گیرانه به او حمله می‌شود. هر زنی به این شکل بی‌گناه و به ناگاه غافل‌گیر می‌شود. در زندگی یک زن تن‌فروش، او در واقع دوباره و دوباره و دوباره و دوباره غافل‌گیر می‌شود. تنها تفاوتش با تجاوز گروهی، دادن پول است. همین.»گرچه در ایران آماری از تعداد زنان تن‌فروش به‌طور رسمی و واقعی وجود ندارد، ولی رشد بی‌سابقه‌ی تعداد زنانی که با این شغل امرارِمعاش می‌کنند چنان گسترده و مشهود است که حاکمین زن ستیز در قدرت نیز نمی توانند آن را انکار کنند. سن شروع تن‌فروشی به ۱۱ سال رسیده است! تنها تجسم هجوم و تجاوز وحشیانه‌ی مردان به تن کوچک دختربچه‌ی ۱۱ ساله که باید دغدغه‌اش مشق شب و بازی و خنده‌های کودکانه‌اش باشد، کافی است تا روزمره‌گی و ادامه‌ی زندگی عادی را برای هرکسی که نام انسان بر خود می‌نهد، ناممکن سازد.زنان تن‌فروش به‌عنوان تحتانی‌ترین اقشار جامعه، بیش از هر کس دیگری در نابودی پدیده‌ی تن‌فروشی ذینفع هستند اما این چگونه ممکن می‌شود. تا زمانی که این زنان برای سیر کردن شکم خود و فرزندان‌شان، هیچ امکان دیگری نداشته باشند و تا زمانی که جامعه به آنان نه به چشم قربانی بلکه به چشم لکه‌های ننگی که فساد را اشاعه می‌دهند بنگرد؛ تا زمانی که هیچ جای‌گاه اقتصادی و اجتماعی برای آنان وجود نداشته باشد، نه‌تنها نمی‌توان انتظار داشت که زنان، دیگر به این ستم تن ندهند بلکه روشن است که با تعمیق روز افزون شکاف طبقاتی و گسترده‌تر شدن فقر، زنان شدن فقر، هرروز شمار بیشتری از دختران و زنان جامعه به جمع تن‌فروشان خواهند پیوست.تنها وقتی‌که جامعه آغوش خود را به روی این قشر آسیب‌دیده بگشاید و حمایت‌های مالی و اجتماعی برای‌شان مهیا کند، برای رشد آگاهی اجتماعی تن‌فروشان و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، واقعاً نیرو بگذارد و باورهای مردسالارانه و ارتجاعی را درهم شکند، به زن نه به‌عنوان شیء سودآور بلکه به‌عنوان یک انسان، بنگرد و شرایط بازتولید پدیده‌ای چون فروش بدن انسان را ریشه‌کن کند، تنها تحت این شرایط می‌توان به ریشه‌کن شدن این ذلتِ انسانی دل‌خوش داشت. ولی جامعه‌ای با این برنامه و هدف، هم تنها وقتی به وجود خواهد آمد که ستم‌دیده‌گان تسلیم نشوند، علیه ستمی که بر آن‌ها روا می‌شود شورش کنند. خود را به سلاح آگاهی مسلح سازند و نظم موجود را با مبارزه‌ی انقلابی در هم شکنند.خواننده‌گان نشریه را به مطالعه این مقالات که در سایت و نشریه سازمان زنان هشت مارس موجود است، دعوت می‌کنیم:تا زمانی که دنیا محل خرید و فروش زن باشد، هیچ کس آزاد و رها نخواهد بود. نویسنده: اخگر فرزانهتن فروشی و برتری مردان. نویسنده: آندریا دورکینآیا تن فروشی یک انتخاب است. نویسنده: سیسیلیا هوفمنتن فروشی، جلوه‌ای از عمومیت یافتن روابط کالایی. نویسنده: رویا سرکشنشریه هشت مارس شماره ٥١سپتامبر ٢۰٢۰/ شهریور ١٣۹۹