راه چاره اساسی مبارزه عليه ستم است

راه چاره اساسی مبارزه عليه ستم است

 

  برگرفته از نشریه نبرد زن شماره 11 -  دسته هشت مارچ افغانستان

ستم بر زن جزء مهمی از كاركرد نظام حاكم بر جامعه افغانستان است، نظامی كه مبتنی بر بهره كشی و ستم چند لايه طبقاتی و اجتماعی بوده و مرد سالاری يكی از اركان مهم آن به شمار می رود. تحت اين نظام ستمگرانه، زن به موجود بيچاره، درمانده و تحت قيموميت مبدل شده و حقوق انسانی خود را از دست داده است. او در تمام طول عمرش تحت سرپرستی مرد قرار دارد: قبل از ازدواج تحت سر پرستی پدر يا برادر و بعد از ازدواج تحت سرپرستی شوهر و حتی پسر.   طبق اين مناسبات اجتماعی حاكم، زن هر گونه شخصيتی كه داشته باشد بايد تحت فرمانبرداری مرد ها باشد و از دستورات آنها اطاعت نمايد.

درين مناسبات اجتماعی ستمگرانه، بيان خواست ها و همچنان درد ها و رنج های درونی زن از زبان خودش لچری و بيحيايی خوانده می شود و به شدت مورد نكوهش قرار دارد. برعكس خود سركوبگری و خود سانسوری خواست ها و رنج ها حيا و عفت به حساب می آيد و زيور و عزت زنان تلقی می گردد. اما اين "عزت " در حقيقت ذلت و تحقير است. اين چه عزت و زيور و چه حيا و عفتی است كه زن بنام خودش خوانده نشود و هميشه بصورت هايی چون مادر احمد، مادر محمود و امثالهم صدا زده شود.

اينچنين وضعيتی زنان را عقده به دل می سازد و آنها را به تكاليف روانی دچار ميسازد. اين وضعيت ناگوار تاثيرات منفی عمومی در سطح كل جامعه بر جای می گزارد، چرا كه نسل انساني، اعم از پسران و دختران، در دامان زنان تولد می شوند و در حساس ترين مرحله حيات يعنی دوران كودكی شان در آغوش آنان پرورش می يابند.

ازينجا به يك موضوع فوق العاده مهم و حياتی می رسيم: زن كه نيمی از پيكره جامعه را تشكيل می دهد، نه تنها در سطح خانواده و كل جامعه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی و غيره نقش مهمی بر عهده دارد، بلكه بدون وجود او، جريان حيات كل نسل انسان متوقف می گردد و زندگی انسانی نابود می شود.

اختلاف جنسی بيالوژيكی بين زن و مرد عامل اساسی حاكميت مرد سالاری و ستم بر زن نيست. اين اختلاف هميشه وجود داشته است، اما طی يك دوره بسيار طولانی از حيات نسل بشر، مرد سالاری و ستم بر زن وجود نداشته و مادر سالاری يكی از خصوصيات بارز جوامع مختلف انسانی بوده است. مرد سالاری و ستم بر زن دارای عوامل اساسی اقتصادی و اجتماعی است. همزمان با پيدايش مالكيت خصوصی و تقسيم جامعه به طبقات استثمارگر و تحت استثمار، نظام مادر سالاری از ميان رفت و مرد سالاری و ستم بر زن بر جامعه حاكم گرديد.

ستم هايی كه بر زنان روا داشته می شود واقعا طاقت فرسا است، اما زنان معمولا تحمل می نمايند. اما بعضا اين ستم ها آنچنان ابعاد غير قابل تحملی به خود می گيرد كه زنان بيچاره، مايوس و نا اميد از زندگي، خود كشی را راه فرار از اين مصيبت ها می انگارند.

اما راه چاره اساسی نه تحمل ستم است و نه هم خود كشي. راه چاره اساسی آن است كه زنان عليه مرد سالاری مبارزه نمايند. فقط ازاين طريق است كه درد ها و رنج های زنان راه چاره اساسی خود را می يابد و حقوق شان تامين می گردد.

بر ما لازم است كه درين مسير مبارزاتي، آگاهی خود را بالا ببريم، خود را سازماندهی و بسيج نمائيم و قاطعانه عليه ستم بر زن و سائر اشكال استثمار و ستم مبارزه نمائيم.

به اميد روزی كه جامعه و جهان عاری از هر گونه استثمار و ستم داشته باشيم و زنان و مردان اعضای متساوی الحقوق جامعه باشند.