رویا طلوعی: در زندان با من همان شد که بر زهرا کاظمی رفت

رویا طلوعی: در زندان با من همان شد که بر زهرا کاظمی رفت.....

 آذر درخشان

امروز صبح بود که صدای رویا طلوعی را از رادیو فردا شنیدم. رویا طلوعی با بغض در گلو  حکایت  از شکنجه هایی  کرد که طی ستگیری و در زندان رژیم جمهوری اسلامی بر او رفت. او گفت آنچه بر او رفته همانی است که بر زیبا کاظمی رفت فقط با لنگه کفش بر سر او نزدند.

 زیبا کاظمی مورد تجاوز وحشیانه بازجویان رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و سپس با ضربه لنگه کفش به حالت اغما رفت و درگذشت. آیا بغض رویا از کلامی شکسته  در گلویش است؟ کلامی که بار هزاران ساله سنت در نیمه راه گلو آن  را می شکند. سنت هایی که جمهوری اسلامی با سر نیزه و تفنگ بندهای آنها را محکمتر  بر  پیکر جامعه ما پیچید. آِیا رویا طلوعی هم کلامی نگفته داشت؟ کلامی  نگفته به تعداد  هزاران زن مورد تجاوز واقع شده و کلامی که باید یک بار با صدای بلند آن را فریاد کرد و هزاران بار حکام جمهوری اسلامی را به جرم آن محاکمه و محکوم کرد، حاشا  که سکوت مطلوب ترین محیط برای تداوم حیات این حاکمان متجاوز است. 

 این دیگر بر رویا طلوعی است که حقایق بیشتری از آنچه بر او رفت را افشا کند. اما صحبت های او مرا واداشت تا بار دیگر به این شیوه سرکوب زنان زندانی در زندان های جمهوری اسلامی بپردازم.

تجاوز یکی از مهمترین حربه های جمهوری اسلامی برای مرعوب  و منکوب کردن  زنان است. حربه ای که بیش از 26 سال است علیه زنان مخالف بکار برده است.  دیوارهای زندان های اوین و گوهر دشت و دیگر شهرهای ایران در دهه 60 شاهد مبارزه و مقاومت هزاران زن کمونیست و انقلابی و تجاوز مزدوران رژیم برای شکستن و به زانو در آوردن آنان بود. تجاوزی که مهر شریعت را بر خود دارد زیرا در قاموس جمهوری اسلامی  به دختران باکره باید قبل از مرگ تجاوز کرد که به بهشت نروند و زنان کمونیست هم که کافر هستند و غنیمت جنگی و تجاوز به آنان ثواب دارد!  تجاوز جنسی شکنجه مضاعفی بر زنان است.  بخصوص در فضائی که این شکنجه نه مایه رسوائی شکنجه گر بلکه شرم شکنجه شده ترسیم می شود باید سکوت را شکست.

نه فقط تجاوز جنسی بلکه تهدید فرزندان نیز فشاری دیگر بر زندانی زن است. در قانون اساسی ایران  زن بعنوان همسر یا مادر دارای هویت است، این قانون انعکاسی  از فرهنگ عقب مانده  و زن ستیز غالب است. در یک چنین فضای  زن ستیز و مردسالار، تجاوز جنسی و تهدید فرزندان یکی از مهمترین ابزارهای  شکنجه زنان است. برای خنثی کردن حربه مرتجعین اسلامی نه فقط باید کلیه این ارزش ها و معیارهای سنتی و عقب مانده  در مورد زنان را به زیر سئوال کشید، بلکه این دو شکل از شکنجه مضاعف زن زندانی  را با جسارت و بی مهابا افشا و محکوم کرد. این بخشی از ارعاب زنان است و ابزاری برای در بند نگه داشتنشان است ونباید موجب ترس و هراس زنان از مبارزه شود .

زیبا کاظمی زنده نماند تا آغازگر شکستن این سکوت باشد. بسیاری از زنان کمونیست و انقلابی نیز زنده نماندند که با افشای تجاوز شیوه سرکوب زنان توسط جمهوری اسلامی پرده بردارند و هم زمان خراشی نیز به افکار سنتی که بر پیکر مخالفین هم رسوب کرده است، وارد کنند. بسیاری هم که از این جنایات جان سالم بدر بردند، به همان دلایل حاضر نشدند مهمترین حربه جمهوری اسلامی علیه زنان زندانی را افشا کنند. اما باید از جایی شروع کرد. باید به زنان جرات بخشید که افشا کنند و باید بروشنی گفت که جنبش زنان و نیروهای آزادیخواه و مترقی از هر زنی که مورد تجاوز قرار گیرد حمایت می کنند و تجاوزگر را نیز در هر شکل و لباسی محکوم می کنند.

مسئله تجاوز مسئله یک فرد نیست مسئله یک مناسبات است و افشای آن هم همچنین افشای  مناسباتی است که بوی تعفن مردسالاری از ذره ذره آن به مشام می رسد. تجاوز هسته اصلی مناسبات غیرعادلانه و نابرابر حاکم کنونی است. مناسباتی که دیرک هایش  قدرت است.  قدرت مرد بر زن،  حاکم بر محکوم، ملت ستمگر بر ملت ستمدیده، طبقات فرادست بر طبقات فرودست. به همین جهت افشای رژیم جمهوری اسلامی در این زمینه وظیفه همه نیروهایی است که ستم بر زن را در هیچ شکلی بر نمی تابند.

هرگز نباید برای داخواهی تجاوز توهم  به عدل بزرگ تجاوزگر دیگری داشته باشیم. تجاوزگران اگرچه گاه بپای یکدیگرمی پیچند اما در اعمال تجاوز علیه مردم دنیا و در راس آن زنان دستشان در دست هم هست. در اعمال و تصویب کلیه قوانین و اعمال ضد زن در گوشه و کنار جهان منجمله ایران و کرستان، در سطح ملی یا بین المللی هم کاسه اند.

و سخن آخر اینکه رویا طلوعی می تواند رنجی را که در چند ماه زندان های رژیم برده است،  بدل به ادعانامه ای علیه جمهوری اسلام کند.  ادعانامه زنانی که در زندان های رژیم مورد تجاوز و شکنجه واقع شدند و جان باختند، ادعانامه عاطفه رجبی، زهرا کاظمی و .... بسیار زنان گمنام دیگری که در سکوتی جهنمی بدست این شکنجه گران به قتل رسیدند.

28 ژانویه 2006

Azar_darakhshan@yahoo.com