فمینیست های اسلامی و حکومتی و گرایش ليبرال زنان

فمینیست های اسلامی و حکومتی و گرایش ليبرال زنان!

این متن را بر پایه گفتگوی آذر درخشان با تلویزیون کوموله بخش افق برابری توسط صدیقه محمدی که در ماه آگوست 2011 تهیه شده بود، برای نگارش تنظیم شده است- هشت مارس


بخش اول:

صدیقه محمدی: با دورد به بیندگان عزیز این برنامه در خدمت تان هستیم با برنامه دیگری از سری برنامه های افق برابری، امروز مهمان عزیزی را با خودمان داریم. رفیق مان آذر درخشان از فعالین جنبش کمونیستی و همچنین فعال جنبش زنان هستند و امروز گفتگویی داریم با ایشان در رابطه با تحولات جنبش زنان در ایران و همچنین گرایشها و افق ها و راه کارهایی که سوسیالیست ها و کمونیست ها برای جنبش زنان دارند. من قبل از هر چیز از آذر عزیز می خواهم که اگر در معرفی خودش دوست دارد توضیحات بیشتری بدهد هر چند معرف حضور هستند و ما قبلا چند برنامه با ایشان داشتیم. ولی ممکن است بینندگانی باشند که برای  بار اول آذر را می بینند و بخواهند بیشتر در باره ایشان بدانند.


آذر درخشان: من هم به نوبه خودم سلام می کنم به بینندگان این برنامه و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که زحمت می کشند و این برنامه را تهیه می کنند و امیدوارم که بتوانیم گفتگوی خوبی را برای برنامه ارائه بدهیم و زمینه گشایش بحث های بیشتری در جنبش زنان باشد. من فعال جنبش کمونیستی و جنبش زنان هستم ولی یک چیز را می خواهم تاکید کنم، از موقعی که فعالیت سیاسی ام را در جنبش کمونیستی شروع کردم همیشه متشکل بودم. من هم فعال جنبش زنان هستم و با تشکل زنان هشت مارس (ایران- افغانستان) فعالیت می کنم و هم از فعالین حزب کمونیست ایران «مارکسیست- لنینیست- مائوئیست» هستم و همواره بر این باور بوده ام که فعالیت بدون تشکل اصلا نمی تواند کارایی داشته باشد. یعنی 10 آدم متشکل فعالیتش یا تلاش هایش بسیار موثرتر از هزاران  توده غیر متشکل است. به هر حال این چیزی بود که می خواستم بار دیگر در این گفتگو، علیرغم اینکه می دانم این موضوع بارها از جانب رفقای حزب شما تاکید شده است، را با بینندگان شما در میان بگذارم.

صدیقه محمدی: مرسی آذر جان از مقدمه و نکته مهمی که واقعا ضرورت هر جنبشی هست که به آن بپردازد. همانطور که در برنامه های دیگر هم دیدید آذر صاحب نظر سر مسائل جنبش زنان و نماینده گرایش رادیکال و سوسیالیست این جنبش هستند. علیرغم اینکه در داخل کشور لیبرال ها تلاش می کنند خودشان را در همه جا چه در سطح جهانی و چه در سطح داخلی نماینده جنبش زنان جا بزنند. بخاطر وجود افرادی مثل آذر و هم چنین وجود گرایش رادیکال جنبش زنان  خیلی از این فریبکاری های لیبرال ها واقعا خنثی شده است. آذر بطور مشخص مقالات انتقادی متعددی در مورد "گرایش رفرمیست و اصلاح طلب جنبش زنان، کمپین یک میلیون امضا و همگرایی جنبش زنان" که خواهان حفظ نظام جمهوری اسلامی هستند، نوشته اند. قبل از هر چیز در ادامه کارهای تحقیقی که شما در زمینه جنبش زنان ایران در دست دارید می خواهم از شما سوال کنم که  توضیحاتی در مورد وضعیت کنونی جنبش زنان در ایران و گرایشات درون آن را بدهید.

آذر درخشان: این سوال خوبی است و می تواند آغاز خوبی هم برای ادامه بحث ها باشد. به هر حال تغییر و تحولات درون جنبش زنان یک چیز ثابت نیست. گرایشات، صف بندی ها تابع تحولات درون جامعه است و این یک واقعیت هست که از شروع جنبش های اجتماعی و به ویژه جنبش دمکراتیک و عدالت خواهانه مردم در سال 2009 که پس از انتخابات قلابی اتفاق افتاد ما شاهد تغییر و تحولات زیاد و تحلیل ها و آنالیزهای ویژه ای سر این جنبش بودیم. این واقعیتی است که حضور وسیع زنان در مبارزات دوره اخیر و حضور واقعا رادیکالشان در صف اول مبارزه، باعث شد همه نیروهای طبقاتی این نیروی عظیم را البته مثل گذشته بخواهند ذخیره برنامه ها و طرح های خودشان بکنند.

من می خواهم در اینجا بخصوص در مورد یک نیروئی که شما هم از آنان نام بردید، یعنی زنان لیبرال تاریخچه کوتاهی  بدهم. بهر حال این یک واقعیت است که جمهوری اسلامی زمانی که بقدرت رسید خیلی راحت نتوانست خود را تثبیت کند و سالها یک جدال و مبارزه خونین بین مردم و بطور خاص اگر بخواهیم تاریخ را بررسی کنیم بین نسل انقلابی و پیشرو آن دوره و جمهوری اسلامی بود که این نسل به هر حال تصمیم گرفت و قاطع بود بر سر اینکه بگوید من نمی گذارم که شما به راحتی خود را تثبیت کنید. و به این امر واقف بود که یک نیروی ارتجاعی آمده است که نتیجه مبارزه ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی مردم را بدزد و برای آن مبارزه هم اسم گذاری کند و بگوید انقلاب اسلامی شد. نسل ما در آن دوره مبارزه کرد ولی تاریخ این مبارزه دارد حذف میشود از جانب گرایشات رفرمیست درون جنبش زنان در ایران.

در حال حاضر بخش فمینیست های  اسلامی یا فمینیست های حکومتی متحد با لیبرال ها ( که بعدا اینها را توضیح می دهم که چگونه گرایشاتی هستند)، تصمیم گرفتند که این تاریخ را حذف بکنند. تاریخ اینکه اولین جریان اجتماعی که جلوی جمهوری اسلامی ایستاد و گفت که ما نظام اسلامی شما را نمی خواهیم، زنان بودند. با توجه به اینکه خمینی و جمهوری اسلامی نیز اولین حمله خود را با فرمان حجاب اجباری علیه زنان صادر کردند.

این که این زنان چه کسانی بودند، بگذارید یک بار برای همیشه مسئله را روشن کنیم. اغلب این زنان از فعالین جنبش چپ و سازمان های کمونیستی بودند. می دانم موضوع پیچیده ای است چرا که این سوال طرح است که سازمانهای چپ از مبارزات زنان حمایت نکردند و خیلی از سازمانهای کمونیستی به مسئله زنان بی توجه بودند. بی توجه بودند و درکشان از یک رژیم  ضد امپریالیستی خیلی محدود و نازل بود و می گفتند چون این رژیم  یک رژیم ضد امپریالیستی است بنابر این ما سر حمله به زنان از جانب این رژیم کوتاه می آئیم. بعلاوه ما در آن دوران با مسئله ای هم روبرو هستیم و آن این است که پوشش نمادی از مبارزه معرفی می شد. جریانات مذهبی مثل دار و دسته شریعتی و دنباله روشان می گفتند که حجاب نمادی از مبارزه با امپریالیست است و این مسئله روی تفکر جنبش کمونیستی هم موثر بود. به همین دلیل هم وقتی مسئله حجاب اجباری طرح شد جنبش کمونیستی به این مسئله کم بهائی داد.

با فرمان حجاب اجباری خمینی زنان بصورت هزاران هزار به خیابانها ریختند و به طور متوالی علیه حجاب اجباری 5 روز مبارزه کردند. 5  روز پی درپی زنان در خیابان از دم دادگستری تا رادیو و تلویزیون جمع شدند و تعداد این زنان بی شمار بود. توی یکی از فیلم های مستند این دوره می بینیم که یکی از زنان شرکت کننده می گوید که تلویزیون قطب زاده می گوید که چند هزار تا زن آمدند در حالی که ما هزاران نفریم و درست می گفت. بعلاوه این تظاهرات فقط توی تهران نبود، در چند شهر بزرگ دیگر نیز تظاهرات از جانب زنان بر علیه حجاب اجباری برگزار شد.

این تظاهرات اهمیت تاریخی دارد به دلایل گوناگون و ثبت شده توی جنبش زنان و میل مبارکی هم نیست که امروزه برخی از فعالین یا ندیمه های جریان سبز می خواهند حذف اش کنند. در عین حال بخشی از نیروهایی که سابقا چپ بودند محصور اینها شدند. چرا اینها اینقدر اصرار دارند این تاریخ 5 روزه را که در حقیقت اولین ورق جنبش انقلابی زنان ایران بود را حذف کنند؟ واقعیت این است که با توجه به درک و شرایط آن دوران یک رژیمی سر کار آمده بود که این رژیم می گفت من مناسبات اجتماعی و نظامی که می خواهم شکل بدهم نظامی است که اسلامی بودنش و ویژه گی اش با موقعیت زنان رقم می خورد. خمینی اعلام کرد که ما می خواهیم شآن و عصمت و منزلت زن را بهش برگردانیم، چرا که به زعم این دارودسته زن در دوره رژیم قبلی به اصطلاح عروسک بود و هویت خودش را نداشته است. به همین دلیل اولین فرمانی را که اعلام کردند فرمان حجاب اجباری بود، مقابلش هم مبارزه 5 روزه زنان بود که برای مدتی خمینی و رژیم جمهوری اسلامی عقب نشینی کردند. حجاب در حقیقت پرچم سیاسی نظامی بود که اسمش جمهوری اسلامی بود. در همان دوره است که می بینم شعارهائی هم چون«خواهر من حجاب تو سنگر ماست»،«خواهر من حجاب تو بالاتر از انقلاب من است» و.... به در و دیوار می نوشتند، آنها می دانستند که قرار است یک نظامی برقرار شود که اول از همه موقعیتش با فرودستی زنان شکل می گیرد. فرودستی و بردگی زن در ابتدا با حجاب اجباری شروع شد. از آن لحظه به بعد با طرح حجاب اجباری تمامیت زن تبدیل شد به شرمگاه. شاید اگر واضع تر و با صراحت بخواهم صحبت کنم تمامیت زن تقلیل پیدا کرد به یک واژن، واژنی که تحریک کننده است. گوش زن،گردن زن،اینها همه واژن بود. دست و پا  و ناخنش، اینها همه تحریک کننده بود و نباید دیده می شد. بنابر این با اعلام حجاب اجباری در حقیقت اعلام شد که در نظام جدیدی که اینها می خواهند شکل بدهند زن موقعیتش تقلیل پیدا کرد به یک چیز جنسی. حالت خنده دار اینجاست، یعنی طنز تاریخ این است که اینها قرار بود زن را از اینکه یک وسیله جنسی باشد بیرون بیاورند در حالی که خودشان اعلام کردند که کل این موجود فقط یک جایگاه جنسی دارد. بعد از آن هم با تحمیل این نوع نگاه به زن، جامعه هم بتدریج قبول کرد. پس از تحمیل حجاب اجباری سیستم قضائی را شکل دادند.

 پدیده ای به اسم دیه به وجود آمد و توی قانون دیه هم آن موجودی که اعلام شد هیچ چیزی نیست بجز یک شرمگاه، زن بود. بنابراین اعلام شد که قمیت و ارزش زن نصف مرد است. آن موجود هیچ حق و حقوقی نمی تواند داشته باشد. یعنی نه حق داشتن فرزندش نه حق طلاق و نه هیچ حق دیگری و تا آنجا پیش رفت که اگر زن تن به همخوابگی با همسرش  ندهد نفقه اش قطع می شود. من در اینجا قصد ندارم که کلیه قوانین جزائی را لیست کنم و توضیح دهم و معتقدم اکثر زنان چه قوانین جزائی جمهوری اسلامی و چه قانون اساسی را خوانده و یا نخوانده باشند، در زندگی روزمره شان احساس کرده اند که این قوانین چگونه علیه شان است. یعنی اینطور نیست که تو سر و کارت حتما باید به دادگاه بکشد که بفهمی این قوانین چیست و تو را چگونه فرودست و برده نگاه می کنند.  جمهوری اسلامی  رسما با قوانین جزائی و مدنی و فرهنگی اش اعلام کرد که جایگاه برده برای زن قائل است. همین جمهوری اسلامی در سازمان ملل با اینکه برده گی قرار است در عرف بین المللی ممنوع باشد؛ یک صندلی اش را اشغال می کند و می نشیند و همه هم حضور او را می پذیرند.

در حیطه بین المللی جمهوری اسلامی بخشی از نظام سرمایه داری حاکم بر جهان است و به شدت به بانک جهانی وابسته می باشد. در ایران سرمایه گذاری می شود، نفت صادر می شود و استثمار وحشیانه بر مردم انجام می گیرد، اما ما با یک روبنای تئوکراتیک مذهبی روبرو هستیم که ویژگی های خودش را دارد. البته که این روبنای تئوکراتیک مذهبی شرایط را بیشتر مهیا می کند برای سرکوب و استبداد. یعنی بی حقوقی و ستم را بی رحمانه اعمال می کند تا بتواند استثمار را هم تشدید بکند.

از آن جایی که به لحاظ بین المللی هم به هر حال جمهوری اسلامی نقش مهمی در جنبش های بنیادگرای منطقه دارد و با آنها در ارتباط نزدیک می باشد، الزام دارد به لحاظ ایدئولوژیکی پرچم سیاسی اش یعنی حجاب زنان حفظ شود. برای همین هم میلیونها تومان بودجه اختصاص می دهد برای کنترل حجاب زنان در خیابانها و اماکن عمومی چرا که این مرکز اعصاب و نقطه حساس این نظام است. به همین دلیل است که ما می بینیم صف بندیها و ائتلاف های طبقاتی درون جنبش زنان شکل می گیرد. مثل همان ائتلاف هائی که بین بخشهایی از زنان حکومتی با زنان سکولار که علاقه دارند با آنها متحد شوند و از این طریق به چیزی برسند صورت گرفت.

صدیقه محمدی: یکی از گرایشات درون جنبش زنان

آذر درخشان : بله این یک گرایش مهمی است درون جنبش زنان. بخاطراین که  این گرایش امکان فعالیت علنی دارد، امکانات بین المللی دارد. دول غربی و رسانه های رنگارنگ شان مدافع این گرایش هستند. این گرایش هم در داخل کشور و هم درخارج بلندگو دارد و می بینم که اینها موضوع حجاب را حذف می کنند. برای این مسئله هم بحث های تئوریک و ایدئولوژیکی طرح می کنند و ادعا می کنند که حجاب مسئله زنان ایرانی نیست. و تلاش دارند مسئله مبارزه با حجاب اجباری را از دستور کار جنبش زنان خارج کنند.

 صدیقه محمدی: این زنان با حرکتی که  کردند، خواستند که یک میلیون امضاء جمع بکنند به نظر تو علت این که نتوانستند توده و اکثریت زنان زحمت کش، کارگر و خانه دار را جلب کنند چیست؟ آیا از نظر شما گرایش دیگری از جنبش زنان در بطن جامعه موجود است؟

آذر درخشان: اینها ادعا دارند که کمپین یک میلیون امضا توده ای شده است. یعنی توانسته توده وسیعی از جوانان را بسیج کند. مرتبا هم یک دوره سخنگویان خارج و داخل کشور اند، پیوستن جوانانی را که با خود همراه کرده بودند، ولی واقعیت اش این است که این ادعا عوامفریبانه هم بود. این درست است در ابتدا یک سری دختران و زنان جوان خارج هم به اینها پیوستند. در ابتدا کمپین یک میلیون امضا بیانیه اولیه ای منتشر کردند. در این بیانیه نوشته شده بود که ما خواهان رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان هستیم و اینکه باید همه چیز برابر باشد. خوب خیلی چیز خوبیه که در ایران چنین چیزی منتشر شود. برای همین هم خیلی ها امضا کردند. اما فعالینی مثل ماها امضا نکردند. چون نمی شد جریانی که تا دیروز می خواست نفرت مردم از رژیم را کم کند یک دفعه مدافع حقوق زنان شده باشد. کمپین بلافاصله اسناد دیگرشان را هم منتشر کرد، مثل کلیات طرح و یک جزوه دیگری که به اصطلاح به عنوان جزوه حقوقی شان بود. توی کلیات طرح بود که نوشتند که ما منظورمان این است که اسلام در تضاد با حقوق زنان نیست و در ضمن ما دنبال کار سیاسی هم نیستیم، با سیاست کاری نداریم، خوب دیگر معلوم شد که اینها اصلا چه ائتلافی هستند. بعدا البته بیشتر و بیشتر روشن شد که در حقیقت کلا یک میلیون امضاء برنامه فمینیست های اسلامی ایران بود یا فمینیستهای حکومتی.

حال برای دوستانی که ممکن است تعجب کنند که چرا من این دو تا واژه  را بکار می برم، این توضیح را میدهم که فمینیست اسلامی در دانشگاه های غرب درست شد. یعنی آکادمیسین های غرب آمدند و این پدیده را فرموله کردند. همانطور که طالبان را در افغانستان و جنبش های اسلامی را در کشور های مختلف درست کردند. فمینیست اسلامی در ایران اساسا زنان حکومتی اند و به همین دلیل می گویم فمینیست اسلامی یا فمینیست های حکومتی. فمینیست های اسلامی در ایران زنانی نیستند که در جامعه اند و یا هیچ ربطی با قدرت سیاسی حاکم ندارند. بنابرین توی ایران فمینیست های اسلامی در حقیقت همان فمینیست های حکومتی اند که پراتیک شان همین یک میلیون امضاء بود. چرا یک میلیون امضاء نتوانست توده های زن را بسیج کند! برای این است که حتی بعد از مدتی خودشان هم توضیح دادند آماج اصلی اشان زنان مجلسی است. به همین دلیل هم برای گرفتن امضاء بیشتر می رفتند درجلسات روضه خوانی. تقریبا هم توی مقالاتشان که فکر می کنم یکی از آنها ناهید کشاورز ساکن ایران نوشت که ما اصولا نمی خواهیم برویم دنبال کسانی که دائما با پلیس بخاطر حجاب درگیرند و نمی توانیم با زنان این چنینی در جامعه حرمت پیدا کنیم. به همین دلیل هم اصلا مسئله شان بسیج زنان زحمتکش و دانشجو نبود.

من یک چیز سر این زنان زحمت کش در رابطه با حجاب بگویم. من هم مثل خیلی از فعالین کمونیست در سال 58 رفتم  توی کارخانه کار کردم. برای اینکه آگاهی سوسیالیستی را یعنی آگاهی  سوسیالیستی که متعلق به طبقه کارگر است و ما امکان دسترسی به این آگاهی  سوسیالیستی را داشتیم ببریم توی طبقه. وقتی که جمهوری اسلامی حجاب را اجباری کرد توی دو کارخانه ای که من کار می کردم از جانب زنان کارگر مقاومت بسیار جدی ای شد. بدترین مدل در آن دوره توی کارخانه ها ما چپی ها بودیم. بیاد دارم که وقتی کارخانه استارلایت و داروپخش تعطیل می شد باید می آمدید و می دیدید زنان کارگر چه جوری می آمدند بیرون. زنان کارگر بطورعموم بسیار منظم و تمیز بودند و واقعا برای من جالب بود که بعد از کارشان که تمام می شد چقدر منظم لباس بیرونشان را که لباسی تمیز و مرتب بود می پوشیدند. ولی ما با چادر بودیم چرا؟ چون می خواستیم شبیه توده ها بشویم. دقیقا پوپولیست بودیم. من خودم یادم هست کارگران زن از ما می پرسیدند شما چرا جوراب می پوشید شوهرتان متعصب است؟ تصویری که از زن کارگر و زحمتکش داده می شود که گویا این زنان شکم گرسنه اشان برایشان از اهمیت زیادی برخوردار است و مسئله مزد مهم است و کاری به مسئله حجاب ندارند اصلا درست نیست. اتفاقا زن طبقه کارگر همانند سایر اقشار و طبقات دیگر در جامعه سیاست برایش مهم است، ایدئولوژی برایش مهم است، تحقیرشدن اش  را می فهمد. تحقیری که از جانب مرد کارگر بهش می شود را می فهمد. حجاب اجباری را هم فهمید. زودتر از بقیه اتفاقا توی کارخانه  فهمید. موقعی  که محدودش کردند و موقعی که  صبح می آمد کارت بزنه برود وارد کارخانه بشود، سرحجابش، جورابش، لاکش و غیره بهش گیر می دادند. از این زاویه به نظر من ما باید تصور خیالی از زن کارگر و زحمتکش را یعنی آن چیزی که به نظریه هایمان می خورد را کنار بگذاریم.

برگردم به پراتیک زنان حکومتی و زنان رفرمیست، کمپین یک میلیون امضاء اصولا نمی توانست نه زن کارگر و نه زن زحمتکش و نه دانشجو را بسیج کند. نه بخاطر اینکه یک میلیون امضاء تو برنامه اش ننوشت برای زنان کارگر حقوق برابر بدهید مثل مردها؛ یا به خاطر اینکه توی برنامه اش ننوشت که زن کارگر نیاز به سندیکای مستقل دارد. به خاطر چه چیزی نتوانست؟یکم: بخاطر این که اینها نوشتند حقوق زنان با اسلام مغایر نیست. دوم: اصولا آماج شان زن حکومتی و منافع زنان حکومتی و قشر سنتی جامعه بود. سوما: این کمپین نمی توانست این زنان را بیسج کند، بخاطر اینکه درست شده بود برای کنترل و مهار جنبش زنان. بعد از کمپین هم همگرایی سبز زنان را درست کردند با خانم زهرا رهنورد، شما بروید گزارش نشست شان که بر سر سالگرد مشروطه بود را نگاه کنید. 30 تا آدم جمع کردند که خانم زهرا رهنورد بیاید و بگوید که ما باید این جنبش همگرایی سبز زنانه مان توده ای بشود. خوب، نمی تواند توده ای بشود به این دلیل ساده که رهبر همگرایی سبز زنان که زهرا رهنورد باشد، تئوریزه کننده حجاب اجباری بود.

زهرا رهنورد تنها زنی بود که از "فواید" حجاب؛ مقاله نوشت، آنهائی که می آمدند توی خیابان اسید می پاشیدند، چاقو می زدند به زن های بی حجاب فکر می کنید آنها از کجا تغذیه ایدئولوژیکی می شدند. زهرا رهنورد نرفت خودش دسته های حزب الهی درست کند، اما وی ایدئولوژی اش را فرموله کرد، ایده داد، نظریه داد که حزب الهی ها را قانع کند که چرا لازم است شما بروید و به صورت زنان تیغ بزنید. خوب برای همین هم همگرایی سبز زنان توده ای نمی شود. چون توده ای شدن بر پایه واقعیت های یک جنبش شکل می گیرد.

صدیقه محمدی: آذرجان تا اینجا فمینیست های اسلامی و حکومتی را شما به خوبی  فشاء کردید. وقت زیادی از این برنامه را  ما به این مسئله اختصاص دادیم. این مصاحبه در دو بخش خواهد بود. در بخش اول به اهداف زنان اصلاح طلب و لیبرال در جنبش زنان پرداخته شد. در بخش بعدی هم باید برویم بر سر اکثریت زنان ایران که شامل زنان کارگر، خانه دار و زنان قشر متوسط جامعه هستند. صحبت کنیم و وظیفه پیشروان رادیکال جنبش زنان چیست و اینکه سازمانهای کمونیستی چه وظایفی بر عهده دارند را بیشتر بحث کنیم. در همین بخش اول تا آنجایی که به همین گرایش زنان حکومتی و فمینیست اسلامی مربوط است اگر صحبت دیگری دارید، از آنجا که وقت برنامه رو به اتمام است ادامه دهید.

آذر درخشان: فکر می کنم پیشنهاد خوبی ست و با  توجه به اینکه کسانی که می خواهند جامعه را تغییر بدهند، برای تغییر اول باید بدانند واقعیت جاری چیست. نیروهای طبقاتی چه کسانی هستند و صف بندی های طبقاتی چطور دارد شکل می گیرد. و این را اول روشن بکنند بعد که واقعیات شناخته شد؛ آنگاه برای تغییر بنیادی جامعه که مبتنی بر شرایط عینی است ایده داده میشود و برای عملی شدن آن تلاش گردد. من سعی کردم سر فمینیست های حکومتی و اتحادی که با زنان سکولار راست و رفرمیست با ایجاد یک میلیون امضاء و ادامه آن همگرایی سبز زنان کردند، صحبت بکنم و نشان بدهم که چرا از درون اینها چیزی بیرون نیامد. یک چیز دیگری که باید به بحث های قبلی اضافه کنم یک دسته از کسانی که در ابتدا قبل از کلیات طرح و جزوه توضیحی به کمپین پیوسته بودند، جدا شدند. یک عده هم زمانی که یک میلیون امضاء آن بخش سازمان یافته اش  و یا رهبرانش که رفتند و سریع همگرایی سبز زنان را با زنانی مثل زهرا رهنورد تشکیل دادند و گفتند که می خواهند در چارچوب جنبش سبز حرکت کنند، جدا شدند. این نکته آخری را هم بگویم و آن این است که چیزی به اسم جنبش سبز نداریم. ما یک جنبش اجتماعی داریم که جنبش توده های وسیعی است که برای خواسته های گوناگون به خیابانها آمدند. یک جناحی از خود حاکمیت مثل موسوی و دارودسته اش هم آمدند و تلاش کردند مهر خود را برجنبش اجتماعی بکوبند و گفتند و تبلیغ کردند که این جنبش، جنبش سبز است.

صدیقه محمدی: برای حذف سرخ ها

آذر درخشان: سرخ ها و اقشار گوناگونی که اصلا مسئله شان مسئله موسوی و زهرا رهنورد، دفتر تحکیم وحدت و اینها نبوده و نیست. مبارزه شان هم با جمهوری اسلامی بر سر این نیست که مثلا چرا قانون اساسی اجرا نمی شود. مردم اصلا خواهان این هستند که این قانون اساسی برچیده شود. یک نکته مهم دیگر این است که برخی از این زنان رفرمیست و اصلاح طلب در دوره هایی طرح می کردند که ما نباید مثل سال 57 کلاه سرمان برود و باید مسئله زنان را طرح کنیم و دنبال مسائل کلان نباشیم. ناگهان در دوره ای که مردم به خیابانها برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی ریختند، همین سخنگویان اعلام کردند که الان دیگر یک جنبش توده ای یعنی "جنبش سبز" وجود دارد و این "جنبش سبز" باید خواست های عمومی یعنی همان رای من کو و اجرای قانون اساسی را در دستور کار خود قرار بدهد. اگر جنبش های دیگر مثل جنبش زنان با خواسته هایش در این جنبش شرکت کند، نتیجه آن خواهد شد که در "جنبش سبز" شکاف بیفتد.

صدیقه محمدی: آنها توی حاشیه می افتند.

آذر درخشان: نه، یعنی جنبش از هم می پاشد. این چه جنبش عادلانه، دمکراسی خواه است که اگر زنان با خواسته هایشان در آن شرکت کنند، شکاف بر می دارد؟ البته روشن است چرا، یک بخش زیادی از دفتر تحکیم وحدت، جبهه مشارکت و حکومتی های دیگر، تلاش داشتند جنبش اجتماعی را به زیر رهبری خود بکشانند. برای همین هم رهبران کمپین فرموله کردند که باید خواسته های زنان را به کناری بگذاریم و سعی کنیم که در جنبش "سبز" قرار بگیریم و خواستهای عمومی را مثل رای من کو، حق شهروندی و... را پیش ببریم. فکر می کنند کسی هم نیست که بپرسد این فرمولبندی که کردید و در اطاق های فکر خارج از کشور به شما یاد دادند در خدمت کدام بخش از زنان جامعه است؟ و یا موسوی در بیانیه اش می آید و می گوید که می خواهیم جامعه سکولار توحیدی درست کنیم. بعد هم با بوق و کرنا تبلیغ می شود که چه نشسته اید موسوی گفته می خواهیم جامعه سکولار درست کنیم. این خواسته ها و فرمول بندی ها به درد زنان حکومتی و زنان مرفه جامعه می خورد. برای همین هم می بینم که این خواستها پشتوانه داخلی و بین المللی دارد.

صدیقه محمدی: آذر جان از توضیحاتی که دادی خیلی تشکر می کنم و امیدوارم بینندگان عزیز را با خودمان در بخش دوم این مصاحبه همانطور که قبلا نیز گفتم در باره راه حل های انقلابی و کمونیستی داشته باشم .بار دیگر از شما تشکر می کنم و به شما خسته نباشید می گویم و همراه رفقایی که در بخش تکنیک و فنی هستند تا دیدار بعدی به شما بدورد می گویم و برایت اوقات خوبی را آرزو می کنم موفق باشید.

آذر درخشان: من هم خیلی تشکر می کنم از شما و بینندگانی که با صبوری این بحث را گوش کردند و هم چنین از رفقای بخش تکنیک نیز متشکرم.

ادامه دارد.