میلیونها زن برای پیشروی بسوی رهایی،

میلیونها زن برای پیشروی بسوی رهایی، خواهان جدایی دین از دولت هستند!

آناهیتا رحمانی

واپس گرایان دینی از درون گورهای هزاران ساله از دل تاریک و ظلمانی شب بیرون میایند تا بار دیگر شنیع ترین جنایات خود را بر جسم و روح مردم بویژه زنان تحمیل کنند. دین که در عصر روشنگری از عرصه تاخت و تاز دولتی و قانون به بیرون افکنده شد، اکنون در عصر بالاترین رشد تکنولوژی با نیرویی تازه دو باره حیات مییابد تا زندگی میلیونها انسان خسته از کار را به چنگ خود گیرد. بازگشت مذهب برای کسب قدرت سیاسی در بستر رشد اعتراضات میلیونی مردم به شرایط دهشتبار سرمایه داری، اخطاری جدی برای تمام نیروهای مترقی بخصوص جنبش زنان است. در شرایط بحران جنبش کمونیستی، دین این نهادینه ترین جهل بشر در طول تاریخ، بستر مساعدی برای رشد در میان مردم عاصی از وضع موجود پیدا کرده است.

رشد خشونتهای وحشیانه علیه زنان، قتلهای ناموسی، ناقص سازی جنسی، سنگسار و.... از تبارزات بارز گسترش مذهب در حاکمیت و بر سرنوشت زنان است. زن ستیزی و آپارتاید جنسی که اصلی ترین رکن تمام ادیان است، وقتی در قدرت دولتی قرار میگیرد سازمان دادن ستم بر زن تبديل به يکی از صريح ترين امور دولتی میشود. تمام نظامهای طبقاتی برای توجیه ستم و عین عدالت جلوه دادن آن به یک روبنای ایدئولوژیک - سیاسی نیاز دارد و مذهب چنین نقشی را همواره برای شان ایفاء کرده است. در شرایط کنونی که ما گسترش بحرانهای شدید در نظام سرمایه داری جهانی هستیم، مذهب از طرف قدرتهای امپریالیستی با طرح و برنامه ای حساب شده تقویت و گسترش می یابد که اولین قربانیان آن زنان می باشند. جدایی دین از قدرت سیاسی که از مرکزی ترین شعارهای دمکراتیک مبارزات مردم در دویست سال گذشته بوده است بار دیگر با قدرت تمام در بسیاری از کشورهای اسلامی طرح میشود و میلیونها زن برای پیشروی بسوی رهایی آنرا فریاد می زنند.

جایگاه زن در دین

تمام مذاهب، یهود، مسیحیت، اسلام و... که برخاسته از دوران برده داری و فئودالیسم هستند، موقعیت فرودست زن بعنوان سرویس دهنده جنسی مرد و وسیله ای برای تولید مثل را در جامعه نهادینه کردند و اخلاقیات مبتنی بر دین را از عالیترین سطوح حکومتی تا خصوصی ترین رابطهء زن و مرد گسترش دادند. زن ستیزی، بی وقفه از تمام اقشار و طبقات جامعه در طول تاریخ هزاران ساله اش از زنان قربانی گرفته و نقش مذهب در خشونت علیه زنان برجسته تر از هر نهاد دیگری در جامعه بوده است. در دین، چند همسری، تنبیه و کتک زدن زنان و کودکان، تجاوز جنسی، فتح زنان بعنوان غنائم جنگی، قتل زنان تحت عنوان خیانت و یا ناموس نه تنها تقبیح نمیشود بلکه عین ثواب دانسته می شود. از زمانی که مسیحیت دین رسمی امپراتوری رم شناخته شد، این دین نقشی اساسی در قدرت سیاسی و نقشی برجسته در ستمگری و استثمار مردم داشته است.

طی قریب دوهزار سال دین مسیحیت در قدرت سیاسی و اداره جامعه، فجایع زیادی برای زنان در برداشته است. در کتب تمام ادیان با صراحت تمام مرد رئیس خانواده محسوب میشود. در انجیل آمده زنان باید در سکوت و تابعیت کامل از مردان بیاموزند و نباید اقتدار مردان را مخدوش سازند و تاکید میکند که آدم اول بوجود آمد و سپس حوا. و این حوا بود که باعث بیرون کردن آدم از بهشت شد. ولی اگر زنان در ایمان و پاکی و متانت باقی بمانند و بچه های خوب تربیت کنند، خداوند آنها را خواهد بخشید. در انجیل تاکید شده که: شوهر– ارباب خانواده است و شما زنان، باید خود را تابع شوهرانتان کنید، همانطور که خود را تابع خدایتان می کنید. زیرا شوهر سر زن است همانطور که مسیح سر کلیساست (افسیان- فصل5، شماره 22-23 ) .

نگاهی به "ده فرمان" در چارچوب "قوانین موسی" این را نیز نشان می دهد. برای مثال فرمان هفتم می گوید که، «شما نباید مرتکب زنا شوید» اما "قانون موسی" به یک مرد اجازه می دهد که اگر استطاعت مالی داشته باشد، بیش از یک زن بگیرد. در اینجا بیش از یک زن نشانه زنا نیست بلکه نشانه ثروت است، نشانه مالکیت بر بیش از یک زن است و داشتن تولید کننده ی فرزندان به مثابه دارایی بیشتر برای رئیس خانواده است .

در قرآن آمده: "اگر زن شما در مقام نافرمانی و سركشی برآمد، نخست او را پند دهيد، اگر براه نيامد از همخوابگی محرومش سازيد و اگر باز تسليم نشد و اطاعت نكرد او را كتك بزنيد."و یا در سوره نساء آیه 23 محمد، ازدواج با زنان شوهردار را مطلقاً حرام دانسته، مگر اينكه زن از راه خريد به مايملك مرد تبديل شده باشد. و یا در سوره نساآیه 34 میگوید «مردان باید بر زنان مسلط باشند زیرا خداوند بعضی انسان ها را بر بعضی دیگر برتری بخشیده است.» که تبلوری از مناسبات برده داری يا كنيزداری در عربستان هزار و چهارصد سال پیش است. این قوانین و دستورالعملها، فرهنگ و سنن غالب آن دوران بوده و بطور گسترده به مورد اجرا گذارده میشده است.

در قرن چهارده و پانزدهم که کلیسا در اوج قدرت بود، هر زنی که مخالف کلیسا بود و مقررات خشن و ضد زن کلیسا را رعایت نمیکرد، تحت نام جادوگر و ساحره به آتش افکنده می شد. شکار جادوگران تا قرن هفده ادامه داشت و باعث مرگ هزاران زن شد که یکی از تکان دهنده ترین جنایات تاریخ بشر به شمار می رود. تمام مذاهب زن را بعنوان شیطانی که در صدد منحرف کردن مرد و مسبب فساد و تباهی جامعه است معرفی کرده و نفرتی منحصر بفرد و دیرپایی را بر علیه او در جامعه رواج دادند. تمام ادیان در مورد مسائلی چون مالکیت زنان و خانواده همصدا هستند و پاسخ مشترک دارند. در تمام آنها مالکیت، مقدس و محترم شمرده شده؛ خانواده تقدیس شده و زن بمثابه برده مرد و وسیله تولید مثل برای مرد تعریف شده است. آموزه های مذهبی بخاطر اعتقاد به ابدی بودن قوانین، مغایر با حکومت مردمی و آزادی و دمکراسی هستند. مردم حق قانونگذاری ندارند. حکومتهای دینی حق شهروندی را به رسمیت نمی شناسند. در این حکومتها خدا محور است و قوانین او که از طریق پیامبرانش آورده شده برای همه مردم لازم الاجرا می باشد. در اصل 56 قانون اساسی آمده است که: "حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و نمایندگان او در روی زمین که واسط مردم و خدا هستند برای اجرای این احکام الهی اختیارات مطلقه ای دارند."

تاثیر اسلام سیاسی در زندگی زنان

با به قدرت رسیدن بنیادگرایان اسلامی در ایران، پیاده کردن قوانین الهی زن ستیزانه با شقاوتی خوف انگیز در همه وجوه سیاسی، اجتماعی و حقوقی در دستور کارشان قرار گرفت. با استقرار دولت تئوکراتيک در ايران، سازمان دادن ستم بر زن تبديل به يکی از عاجل ترین وظیفه دولتی شد. حجاب اجباری شد و مجازات صد ضربه شلاق و سه ماه زندان برای رعایت نکردن آن به اجرا درآمد. زن به شیء جنسی که باید تمام وقت در اختیار شوهرش باشد و به نیازهای او پاسخ گوید تنزل یافت. جمهوری اسلامی برای پیاده کردن این قوانین در جامعه، نظام حقوقی اسلامی زن ستیزانه ای را مدون کرد. سرپیچی از این قوانین مجازاتهای گوناگون از شلاق تا سنگسار را بهمراه داشت.

در پاکستان با روی کار آمدن حکومت اسلامی ضیاء الحق در سال 1980 دولت حجاب را اجباری کرد و اعلام نمود که ریشه تمام فسادها زنان هستند. زنان شاغل مورد تحقیر شدید قرار گرفتند، زیرا آنها مسئول فروپاشی اخلاقی و نابودی خانواده هستند. تجاوز جنسی ابعاد هولناک بخود گرفت و صدای زنانی که مورد تجاوز قرار گرفته بودند در دادگاه ها بدون شهادت مردی که این تجاوز را تایید کند، در گلو خفه میشد. زنان در پاکستان بطرز وحشیانه تحت نام دفاع از ناموس به قتل می رسند. ابعاد این جنایت هولناک بسیار وسیع است.

در افغانستان از زمان بر روی کار آمدن دولت دست نشانده کرزای، صدها زن به شلاق و سنگسار محکوم شدند، قتل های ناموسی ابعاد گسترده ای یافته است و زنان به جرم تحصیل و یا عدم مراعات اصول حجاب مورد تجاوز قرار میگیرند. صورت دختران جوان به دلیل عدم رعایت قوانین اسلامی با اسید متلاشی می شود، و... روند رشد بنیادگرایی که از اواخر دهه هفتاد آغاز شد، یکی از خطرات مهمی است که جنبش های مردمی را در کشورهای تحت سلطه تهدید می کند. در دور جدید مبارزات مردم شمال آفریقا و خاور میانه علیه دیکتاتورهای حاکم، بنیادگرایان اسلامی توانستند نقش مهم در طرح شعارها و تاکتیکهای مبارزات مردم بازی کنند که اولین قربانیان این تحجر و واپسگرایی زنان هستند. بنیادگرایان که برای کسب قدرت سیاسی خیز برداشته اند، با فتوای حجاب اجباری و آزادی چند همسری منشور سیاسی، ایدئولوژیک و حقوقی حکومت خود را به جهانیان اعلام کردند.

در قاهره نیروهای اسلامگرای ضد رژیم مبارک در روز هشت مارس 2011 به صفوف زنان مبارز حمله میکنند و با فحاشی از زنان میخواهند که کاری به سیاست نداشته باشند و به خانه های خود برگردند و به وظیفه اصلی خود، بچه داری و خانه داری بپردازند. البته زنان در برابر این فحاشی های لفظی و فیزیکی ایستادگی کردند(1).

بر اساس گزارشهای رسانه های خبری در مصر با پشتوانه پیروزی حزب النور در انتخابات پارلمان گروههای بنیادگرای اسلامی با الهام گیری از وزارت خانه هائی هم چون " امر به معروف و نهی از منکر" در ایران به مغازه های لباس زنانه حمله میکنند و به مغازه داران اخطار میدهند که دست از "رفتارناشایست" بردارند درغیر اینصورت خود و مغازه های آنها آسیب خواهند دید. به سالن های آرایش زنانه هجوم می برند و زنان را تهدید می کنند که در صورت بیرون نرفتن از سالن مورد ضرب و شتم قرار خواهند گرفت. این گروههای مذهبی از حمایت مالی و سیاسی حزب النور برخوردار هستند(2)

ناقص سازی جنسی یکی دیگر از تبلورات مذهب در زندگی زنان، سالانه در کشورهای آفریقایی و آسیایی هزاران دختر را قربانی میگیرد. بر اساس تخمین نوال سعداوی فمینیست مصری حدود صد میلیون زن در سراسر جهان به طرز وحشیانه ناقص جنسی شده اند و هر ساله دویست هزار زن تحت این عمل قرار گرفته که چهار هزارآن در آمریکا صورت می گیرد. (3)

با رشد بنیادگرایی اسلامی ، قتل ناموسی، یکی از سبعانه ترین و قدیمی ترین انواع خشونت علیه زنان، در آسیا و آفریقای شمالی، و در دو دهۀ اخیر، در اروپا و آمریکای شمالی ابعاد هولناکی یافته است. پر سال هزاران زن قربانی این شکل از خشونت نظام مردسالار دینی میشوند. (4)

بنیادگرایی مسیحی در کشورهای سرمایه داری غرب نیز رشد یافته است. بطور مثال در کشوری مانند آمریکا که دین و دولت از هم جداست، مسیحیت همواره برای حفظ و ثبات حاکمیت مورد بهره برداری قرار گرفته است. تعجب آور نیست که در مقابله با تغییراتی که می تواند نظام موجود را تضعیف کرده و موجب تلاطم انقلابی شود، هیئت حاکمه ی آمریکا شرورانه تر از گذشته اقتدار "اخلاقیات سنتی" خود را اعمال می کند و خشن تر فرامین قرون وسطایی را به اجرا میگذارد. محافظه کارانی که در مورد "خانواده" و "ارزش های خانواده" جنگ صلیبی به راه انداخته اند تنها نیستند، بلکه دمکرات های لیبرال نیز به آنان پیوسته اند. در آمریکا، مبارزه حادی به دور موضوع حق سقط جنین شکل گرفته است. "جنبش" ضد سقط جنین که از طرف محافل بالای حاکمیت رهبری می شود برای تحمیل و تقویت کنترل پدرسالارانه بر زنان است. بخصوص برای تثبیت تعریف زن بمثابه تولید کننده بچه. از سال 1988 با تهاجم آگاهانه مذهبی که از سوی هیئت حاکمه آمریکا هدایت میشد تلاشهای وسیعی انجام شد تا دست آوردهای جنبش زنان در سالهای 60-70 را باز پس گیرند. در دوران ریاست جمهوری رونالد ریگان برای مقابله با شوروی "سوسیالیست"، که ریگان آنرا امپراطوری شیطان مینامید بنیادگرایی در سراسر جهان تقویت گردید. در آن زمان در آمریکا قانونی به تصویب رسید که بر طبق آن سازمانهای تنظیم خانواده و گروههایی که به سقط جنین کمک میکنند از هر گونه کمک مالی دولتی محروم شوند.

دولت تحت نفوذ بنیادگراهای کاتولیک و پروتستان با قدرت تمام این قانون را به مورد اجرا گذاشت.

در کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی با غیر قانونی شدن سقط جنین از سال 1999سالانه هفتاد هزار زن در این کشورها بدلیل سقط جنین های غیر بهداشتی و نا امن جانخود را از دست میدهند (5)

بخشی از بنیادگرایان برای بقای خود در مواجهه با رشد آگاهیهای سیاسی و رشد علوم و هم چنین تطبیق دادن هر چه بیشتر خود با جهان سرمایه داری همواره تلاش دارند "اصلاحاتی" در دین بوجود آورند تا بتوانند بدین وسیله توده های مردم را از مبارزه برای ساختن جهانی بدون مذهب و خرافه باز دارند.

اصلاحات دینی و جنبش زنان

جنبش اصلاحات دینی با افول فئودالیسم و عروج بورژوازی؛ پاسخی بود به تغییرات عظیم اقتصادی و اجتماعی؛ برای نو سازی و حیات دو باره دادن به دین در شرایطی که پایه های آن سخت لرزان شده بود.در شرایط کنونی که پایه های مادی مذهب به دلیل رشد تکنولوژی بسیار لرزان شده ما شاهد ظهور نظرات و تئوریهای "جدیدی" برای تطبیق دین در شرایط جدید هستیم.

برای پیشگیری از فروریختن اعتقادات مذهبی مردم، اصلاحات دینی در دستور کار روشنفکران دینی قرار گرفت. اگر کمکهای مالی هیئت حاکمه آمریکا و حمایتهای بنگاههای خبر رسانی چون بی بی سی و سی ان ان، در پاگیری و بقدرت رسیدن بنیادگرایان نقش عمده داشته، تئوریهای اصلاح طلبانه، چون نسبیت فرهنگی، پست مدرنیسم، پساساختارگرای، نقشی بمراتب مهمتر در توجیه مذهب در محافل روشنفکری بازی کرده اند. اوج گندیده گی سرمایه داری امپریالیستی و رشد گلوبالیزاسیون و نئولیبرالیزم در پا گیری این تفکرات نقش مهمی داشته اند. این تئوریها و ایدئولوژیهای پراگماتیستی هر آن، چیزی که ممکن است را مطلوب ارزیابی کرده و تلاش دارند افق آرزوهای بشر را در محدوده های آنچه ممکن است، خلاصه کنند. محدود کردن مبارزه در ساختارهای حقوقی و سیاسی موجود و اصلاح قوانین و جامعه مدنی از نتایج عملی این تئوریهاست.

جنبش اصلاحات در ایران که در واقع باید آنرا جنبش تحکیم نظام نامید، تلاشی است برای یافتن راهی در احیای دین که سخت در میان مردم بی اعتبار شده و هم زمان پیدا کردن راهی برای برون رفت جمهوری اسلامی از بحرانهای سیاسی و اجتماعی.

جریانات رفرمیست حکومتی و غیر حکومتی که مدام تکرار میکنند که اسلام در تضاد با حقوق زنان نیست و زنان تحت قوانین اسلامی میتوانند به حقوق خود دست یابند، در واقع تلاشی ست برای بیرون بردن جمهوری اسلامی از زیر ضرب مبارزات رادیکال زنان. حتی در کشورهای سرمایه داری غرب که تا حدی برابری زن و مرد در قانون را برسمیت شناخته، ستم بر زن و زن ستیزی مدرن با سبعیت بسیار در تمام عرصه های اجتماعی؛ سیاسی و اقتصادی در جریان است. بنابر این سخن از حقوق زنان زیر قوانین قرون وسطایی دینی بیشتر به طنز تلخی می ماند. زن ستیزی در تار و پود مذهب است و راه را بر هر گونه اصلاحات در مورد حقوق زنان در قوانین منبعث از دین می بندد. بی دلیل نیست که همه اصلاح طلبان دینی و سکولار زمانی که به حقوق زنان میرسند مثل لغو حجاب اجباری آسمان و ریسمان را به هم میبافند تا ثابت کنند که حجاب بر ازندگی به زن میدهد و سمبل مبارزه یک ملت با شیطان بزرگ است . زهرا رهنورد از رهبران جنبش سبز در تقدیر حجاب زن مینوسد:

«لغو حجاب بزرگترين تراژدی خويشتن اسلامی ما بوده است. ... همين که اين پرچم متعالی اسلام و اصالت از دست مردم پائين افتاد، جايش را رسوائی، بی ناموسی، آزادی نامحدود، تبه کاری، بيرحمی، خودنمائی، فساد و هرزگی و از بين رفتن کامل آزادی و استقلال گرفت. خدا دست نظام های ستم گر غرب و شرق را که در 50 سال گذشته ما را به مغاک رسوائی جدائی از خويشتن ِاسلامی متعالی مان پرتاب کردند بشکند.» (6)

 عبدالكريم سروش از شاگردان شریعتی و از رهبران جنبش اصلاحات دینی که اصلاحاتش شامل حال زنان نمی شود؛ کماکان به پیروان خود در قرن بیست و یکم می گوید (7)که حقوق زن و مرد مساوی نيست بلكه مشابه است.

"به گمان من مسئله حجاب و پوشش برای زنان صرفا محتوی اجتماعی، حقوقی یا اخلاقی ندارد، بلکه جنبه ای اسطوره ای هم دارد....وقتی چیزی در تاریخ قاعده شد باید آن را واجد ریشه هایی در روان و ساختمان بیولوژیک انسان دانست....نباید مقرراتی وضع شود که زن را از مدار زنانگی و مرد را از مدار مردانگی بیرون ببرد"(8)

و یا این که "چیزی بنام مسئله زن وجود ندارد و محصول نوعی توهم و نوعی مسئله کاذب و انحرافی است ...زن با مرد فرق دارد و این تقصیر مردها نیست." (9)

اینها فقط نمونه های کوچکی از تفکرات اصلاحگرایان دینی در مورد نقش زن در جامعه است که به توجیه نظام زن ستیز جمهوری اسلامی میپردازند. آنها تلاش دارند با سفسطه زنان را قانع کنند که اشکال هرچه باشد به ساختمان بدن و روان زن مربوط است و اشکال از نفس زنان است که کمال نمی یابند و نمی توانند نقش برجسته در جامعه ایفاء کنند.

اصلاحگرایان دینی که خود زمانی جزء طراحان و مجریان سرکوب و به بند کشیدن و به قتل رساندن هزاران زن آزاده و انقلابی بوده و مستقیم وغیر مستقیم در این جنایات نقش داشته اند، دیگر نمیتوانند با تغییر رنگ و لباس به فریب مردم بپردازند. آنها در کنار جمهوری اسلامی با اشاعه عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین افکار و سنن زن ستیزانه بیش از سه دهه زندگی میلیونها زن را به نابودی کشاندند.

تلاش برای مدرن کردن دین و اصلاح قانون اساسی فقط برای به هرز بردن انرژی مبارزاتی زنان و تحکیم جمهوری اسلامی کار کرد دارد .ستم بر زن در كل جامعه، در بالاترين رده های دولت طرح ريزی مي شود و توسط دستگاه های سياسی و اجرائي و مذهبی به اجراء در مي آيد. ايدئولوژی و قانون، فرهنگ و سنن ارتجاعی و قوای مسلح سركوبگر حافظ اين ستمگري اند. اسلام به مثابه ايدئولوژی و شرع حاكم دست در دست عرف، تحكيم كننده و توجيه گر و مبلغ نابرابری و بردگی زنان است.(10)

زیرنویس:

1-. سنت، مذهب و زنان- لیلا پرنیان

2- خبرگزاری تحریر نیوز- دسامبر 2011

3-تاریخ زن ستیزی – کهن ترین تعصب جهان- ص 256

4- قتل ناموسی: تحلیلی مارکسیست- فمینیستی - شهرزاد مجاب

5- آنچه برای زنان در آمریکای لاتین تغییر کرده- لوموند دیپلماتیک-آخرین شماره دسامبر 2011

6- زهرا رهنورد - زيبائی حجاب و حجاب زيبائی بخش «تراژدی لغو حجاب». انگليسی

7- مسئله زنان و محدوديتهای تاريخی بورژوازی! امید بهرنگ از سایت 8 مارس

8-عبدالکریم سروش- نشریه زنان- شماره 58

      9- سید مرتضی مردیها- مقاله نویس نشریات دوم خرداد- نشریه زنان شماره 65

10- سرنگونی نظام پدرسالاری جمهوری اسلامی گام فوری در راه رهائی زنان– مریم جزایری

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره 25

مارس 2012