چهار چوبه و نكات سخنراني

متن زیر سخنرانی ارائه شده در اولین نشست زنان چپ و کمونیست در هامبورگ آوریل 2012

 

جنبش كمونیستی و جنبش زنان؛ گسستها و چشم اندازها!

لیلا پرنیان

 

با درود به شما رفقا و دوستان حاضر در این نشست و به دوستان و رفقائی که از طریق پالتاک در این نشست سهم گرفته اند.

با درود به همه زنانی که درسراسر جهان علیه ستم بر زن مبارزه کرده و می کنند.

با درود به همه زنان و مردان کمونیست، به ویژه زنان کمونیستی که در عرصه تئوری و عمل به برداشتن گامهای مهم در راه رهایی زنان خدمت کردند.

و با قدردانی از رفقای حزب کمونیست ایران (ماركسيست – لنينيست – مائوئيست) که تلاش کردند با جمعبندی از نقاط قوت و ضعف جنبش کمونیستی در سطح ملی و بین المللی در برخورد به موضوع ستم بر زن، جهت گیری استراتژیکی نوینی در عرصه تئوری و پراتیک جلو بگذارند. نظراتم در این سخنرانی بر پایه افکار و ایده های این حزب است.

*****

مبنای سخنرانی ام نقد دركها و گرایشات موجود در جنبش چپ  بر سر مساله زنان است. من آگاهانه بر تمایزات میان جنبش كمونیستی (بویژه آنچه كه در ایران جنبش نوین كمونیستی نام گذاری شده ) با جنبش چپ بطور عموم چشم می بندم تا بهتر بتوانم نقطه نظراتی كه تحت عنوان چپ مطرح می شود را مورد بحث قرار دهم. برای سهولت فقط واژه چپ را تكرار می كنم. 

همچنین تكرار واژه مصطلح "مساله زن"، اشاره دارد به نقد روابط نابرابری كه میان زن و مرد در جامعه موجود است نه مساله ای صرفا مربوط به زنان.

لحن تند انتقادی من به معنای نفی دستاوردهای تاریخی جنبش چپ و نقش پیشرویی كه كمونیستها در امر رهایی زنان ایفا كردند نیست. ما با مصافی عظیم و امری خطیر روبروئیم. جنبش كمونیستی در موقعیت بحرانی قرار دارد، تكامل مسایل خطی در رابطه با موضوع زنان یكی از مسایل حادی است كه جنبش كمونیستی برای تكامل كلی خود با آن روبرو است. اگر جنبش كمونیستی به درك عمیقتر، صحیحتر و همه جانبه تری از رابطه میان رهایی زنان و انقلاب اجتماعی دست نیابد، قادر به پیشروی نیست.

علاوه بر اين، همانگونه كه خیزش توده ای 88 نشان داد، زنان نیروی اجتماعی تعیین كننده ای در رابطه با تحولات سیاسی كشورند. بدون ارائه خط مشی صحیح و روشن در این زمینه، جنبش كمونیستی قادر به ایفای نقش پیشرو نیست.

وضعیت كنونی جنبش چپ در رابطه با ستم بر زن

اگر بخواهم در مجموع در مورد وضعیت چپ و سیاستهایش در قبال امر زنان اشاره كنم، باید بگویم اوضاع خوب نیست. بهتر است بگویم اوضاع بد است. شاید فكر كنید دارم غلو می كنم یا دارم نیمه خالی لیوان را نشانه می گيرم. ممكنست بر سر ارزیابی از اینكه چند درصد لیوان، خالی یا پر است به توافق نرسیم. مسئله صرفا بر سر كمیت نیست بلكه بر سر كیفیت خطی است كه امروزه اغلب سازمانها و جریانهای چپ نسبت به مساله زنان دارند.

واقعیتها از این قرارند:

مساله زنان جایگاه مهمی در خط و برنامه اغلب احزاب وسازمانهای چپ ندارد. مقالات و نوشته ها در اسناد و مصوبات سازمانی (همانند حضور چند زن در رهبری) اغلب تزیینی و تعارفی هستند. هیچ یك از این مصوبات بطور جدی به اصول و سیاستهای مشخص در زمینه فعالیت در بین زنان بدل نمی شود.

جنبش چپ مردانه است. چه در سطح رهبران و چه در سطح اعضا و كادرها، بسیاری از زنان انقلابی كه زمانی بخشی از بدنه جنبش چپ بوده اند صفوف این جنبش را ترك گفتند. یا زنانی كه امروزه بالقوه جایگاهشان در این جنبش است، روزنه ای برای طرح مسایل خود در این جنبش نمی بینند و در نتیجه بدان نمی پیوندند.

برای مثال بیش ازسی سال است كه ما شاهد انواع و اقسام انشعابات درون چپ بر سر مسایل ریز و درشت مختلف هستیم اما به جرئت می توان گفت كه در هیچ یك از این مشاجرات موضوع زن طرح نشد و به مرز تمایزی بدل نگشت. متاسفانه شاهد كمتر مبارزه آشكاری توسط زنان در این احزاب علیه برخوردهای مردسالارانه بودیم. اغلب زنان چپ در قبال برخوردهای مردسالارانه احزاب ورهبران شان یا سكوت كرده و یا كوتاه می آیند. برای نمونه زمانی كه حزبی تحت نام كمونیسم، در برخورد به مساله سقط جنین بطرز عریانی افكار مردسالارانه را به نمایش گذاشت، و همانند آیات مذهبی فتوا داد كه جنین را باید از زمان بستن نطفه، یك انسان تلقی كرد و سقط جنین قتل نفس به حساب می آید، زنی از این حزب به مخالفت برنخاست. (1)

ماجرای قتل صبیه و علی چگینی و احزابی كه آقای چگینی با آنها همكاری می كرد نیز یادمان نرفته است كه چگونه احزاب درگیر ماجرا، مساله را زیر سبیلی رد كردند. (2)

نازل بودن سطح تئوریك جنبش چپ  نسبت به موضوع زنان روشن است. آن هم در شرایطی كه طی چند دهه اخیر در زمینه های گوناگون ستم بر زن در سطح جنبش فمنيستی،(بویژه فمنیستهای مبارز و رادیكال)  شاهد تولید تئوریهای زیادی هستیم كه جنبش چپ نسبت به آنها بی تفاوت است. حتی برای آنها ارزشی قایل نیست تا چه رسد به جذب نقادانه این تئوری ها.

 اسفبارتر از همه اینكه اغلب چپی ها وقتی به جنبش زنان می رسند، عموما یا مبلغ گرایشات لیبرالی درون این جنبش می شوند و یا به این گرایشات راست امتیاز می دهند و قادر نیستند خط تمایز روشن و قاطعی با این گرایشات ترسیم كنند. عملا رهبری توده زنانی كه مشتاق مبارزه علیه مردسالاری هستند به گرایشات بورژوایی سپرده می شود.

گرایشات نظری – عملی چپ در برخورد به موضوع زنان

خدا را شكر! دیگر همه وجود "مساله زن" را قبول دارند. حتی گرایشات مردسالارانه درون چپ نیز تا حدی آن را قبول كرده اند. البته علتش را نباید در نقد آگاهانه از خط و عملكرد چپ جستجو كرد. علتش را باید در مبارزه و مقاومت سی و اند ساله زنان دید. زنان جامعه ما با مبارزات خود در عرصه های مختلف توانستند امر خود را تحمیل كنند. امروز همه - حتی مرتجعین و امپریالیستها – بر سر وجود این مساله حاد اجتماعی متفق القول هستند. بنابراین بهتر است به كسانی كه "وجود" مساله زن را قبول کردند گفت واقعا شاخ غول را نشكسته اند.

ما در جنبش چپ عمدتا با سه گرایش مشخص روبرو هستیم. گرایش سنتی – گرایش بورژوا دمكراتیك  و گرایش كمونیستی. می گویم گرایش تا این تقسیم بندی بگونه ای مطلق طرح نشود. گرایش سنتی و گرایش بورژوا دمكراتیك براحتی می توانند به هم تبدیل شوند و گرایش كمونیستی نیز بی تاثیر از گرایشات غلط نباشد و تنها با مرزبندی با دو گرایش فوق می تواند خود را انقلابی تر و كمونیستی تر كند. (3) به همین دلیل تلاش می كنم گرایش كمونیستی را عمدتا در نقد دو گرایش دیگر توضیح دهم. افزون بر این می توان گفت كه هر یك از گرایشات فوق در وجود گروهبندی های سیاسی – سازمانی در جنبش ایران تبارزات گوناگون دارند. بحث من بر سر محتوای ایدئولوژیك سیاسی است كه هر حزب و سازمانی را در یكی از گرایشات فوق قرار می دهد.

از گرایش سنتی آغاز می كنم. گرایشی آشكارا مردسالارانه با خصوصیاتی فئودالی. این  گرایش عكس العملی به جنبش زنان بر خورد می كند. گويی جنبش زنان منافع آنان را به خطر انداخته است. نقد اینان به فمنیسم بسیار راست و مردسالارانه است. (منظورم از فمنیستها، در اینجا زنان گرداننده نظام مانند فمنیستهای اسلامی نیست كه برای تحكیم رژیم جمهوری اسلامی بر روی مساله زن انگشت می گذارند) این دسته از چپ ها نسبت به فمنیستها ابراز خشم می كنند چون فمنیستها مساله زنان را تبدیل به یك موضوع نقد و مبارزه كرده اند. هیچ ارزشی برای فعالیت فمنیستها قایل نیستند و از آنان قدردانی نمی كنند. قدردانی به خاطر اینكه زشتی های موجود در روابط میان انسانها را بر ملا می كنند.

افزون بر این، آنان به فمنیستها ایراد می گیرند چرا آنان در طرح ابعاد ستم بر زن "حد و حدود" مورد نظر اینان را در نظر نمی گیرند. مثلا می گویند فمنیستها بورژوا هستند زیرا مردان را آماج قرار می دهند. اینان از نقد به مردان وحشت دارند. اما از اینكه مردان از امتیازی كه نظام طبقاتی به آنان داده، واستفاده می كنند، وحشت نمی كنند. كافیست به نقد و افشاگریهای شان از مساله زن نگاه شود. هیچ نقد و موشكافی از رابطه ستمگرانه و نابرابر میان مرد و زن که در اردوی خلق یا كارگران موجود است، مشاهده نمی شود.  اما مدام به كسانی كه این حقیقت را دیده و بر آن تاكید می كنند، ایراد می گیرند.

گرایش سنتی  به اشكال مختلفی بروز می یابد. از تشکل هایی كه  مساله زن در برنامه سازمانی شان جایی ندارد و كماكان مجیزگوی ارزشهای مردانه هستند، می گذرم. بعنوان مثال كسانی كه هنوز در تختی "صفا ومردانگی" اش را جستجو می كنند. (4) بیشتر به شكل رایج و اصلی بروز این گرایش سنتی یعنی شكل كارگر- ایستی آن می پردازم. یعنی كسانی كه تحت لوای جنبش كارگری، برای جنبش زنان تعیین تكلیف می كنند. این گرایش آنجایی كه می خواهد مساله زنان را طرح كند بسیار "مردانه" و "پدرانه" این كار را انجام می دهد. آنان مساله زنان را به مساله زنان زحمتكش محدود می كنند و می گویند طرفدار حقوق زنان زحمتكش هستند. آنان خود را قیم زنان زحمتكش می دانند. فكر می كنند زنان زحمتكش به صرف اینكه اینان "مردان زحمتكش" هستند این قیمومیت را قبول خواهند كرد. آنان با این روش مبلغ  طرز تفكر عشیرتی مردسالارانه در میان زحمتكشان هستند. در بسیاری از موارد دفاع شان از مبارزات زنان زحمتكش محدود به  زنان كارگری می شود كه برای حقوق همسران كارگرشان تلاش می كنند. یعنی معمولا تنها نوعی كه می توانند مبارزات زنان زحمتكش را تصور كنند این نوع است. البته صحبت از این می كنند كه باید از مبارزات زنان كارگر برای دستمزد و حقوق برابر حمایت كرد اما باز هم برای زنان كارگر "حد و حدود" قایل می شوند و حد و حدودش این است كه این مبارزه را باید در چارچوب جنبش كارگری مردانه و تشكلها و مجمع عمومی های مردانه كه اصلا فضایی برای حرف زدن زنان نیست طرح كنند و پیش برند. یا مثلا مطالباتی برای زنان زحمتكش فرموله می كنند كه نه تنها روابط میان مرد و زن و نظام سرمایه داری را زیر سئوال نمی برد بلكه افكار و روابط مردسالارانه را تقویت می كنند. بطور مثال مطالباتی چون پرداخت دستمزد برای كار خانگی زنان. (5) كدام مرد كارگری از اینكه خدمتکاری داشته باشد كه حقوقش را دولت بپردازد، ناراحت خواهد شد و از این موقعیت و امتیاری كه سرمایه داری به او خواهد داد دست خواهد كشید.  این تفكر كجا و تفكر تاریخا موجود در جنبش كمونیستی كجا؟ كه مبلغ اجتماعی كردن كار خانگی از طریق از بین بردن روابط سرمایه دارانه بود.

تقلیل دادن یا تبدیل كردن مساله زن به مساله زنان زحمتكش، ضد ماركسیستی است. ستم بر زن از سنگ بناهای تاریخی نظام مالكیت خصوصی است. ما با نظامی روبرو هستیم كه فرودست بودن زن (از هر طبقه ای كه باشد) نسبت به مرد را امری طبیعی می داند و بخشی از نظامش است. آیا این نظام را می خواهیم سرنگون كنیم و نظامی ایجاد كنیم كه بر سرلوحه اش نوشته باشد مرگ بر امتیاز! منجمله امتیار مرد بر زن! یا خیر؟ مساله این است. هیچ جوری از زیر آن نمی شود در رفت اما چپهای آغشته به گرایش سنتی  سعی می كنند از زیر آن در بروند. و با اینكارزنان را به دشمنی با كمونیسم می كشانند. كمونیستها مخالف ستم بر زن بورژوا هم هستند. بله به زنان بورژوا هم ستم می شود علیرغم اینكه این زنان در استثمار كارگران شریك هستند.علت اینكه كمونیستها نمی گویند ستم به زنان بورژوا عیبی ندارد این است كه ما كمونیست هستیم و اصولی داریم كه طبق آن اصول نمی توانیم بگوییم ستم  به زن بورژوا می شود ولی چون بورژوا است چشمش كور. مبارزه ما علیه زنان بورژوا حتا بر سر چگونگی پيشبرد نبرد بر سر مساله زنان ذره ای از این حقیقت نمی کاهد که ما بگوئیم که خوب است که به آنها ستم شود. این یك موضع اصولی برای كسانی است كه مخالف هر گونه ستم و استثمار هستند.

بواقع كسانی كه می گویند می خواهند فقط علیه ستم بر زن زحمتكش مبارزه كنند- كه البته آن را هم نمی كنند چون شكاف واقعی میان زن و مرد زحمتكش را برسمیت نمی شناسند- می خواهند ترفندی بزنند كه تحت لوای آن جنبش زنان را به عنوان یك جنبش قائم بر یك تضاد خاص  برسمیت نشناسند و حداكثر پستویی در جنبش كارگری برای پرداختن به این مساله درست كنند. جنبش زنان یك جنبش مجزا از جنبش كارگری است. قوه محركه آن یك تضاد خاص است. این تضاد خاص به تضاد طبقاتی ربط دارد ولی یك تضاد خاص است و مبارزه خاص می طلبد.  برای همین انگلس وقتی صحبت از ستم بر زن می كند می گوید تخاصم میان زن و مرد به قدمت تخاصم میان طبقات است.

بروشنی باید گفت كه جنبش زنان را نمی توان كارگری كرد ولی می توان كمونیستی كرد چون نظریه كمونیستی ورای كارگر است. كمونیسم با نفی همه طبقات منجمله طبقه كارگر به ثمر می رسد. علت تاكید كمونیسم بر طبقه كارگر به این است كه رهایی این طبقه با رهایی كل بشریت گره خورده است.

خلاصه كنم گرایش سنتی با حواله دادن جنبش زنان به جنبش كارگری، از زیر بار مسئولیت مبارزه علیه ستم بر زن شانه خالی می كند و نگاه زنان زحمتکش را محدود به خود می کند تا هدایت کل جنبش . در صحنه سیاسی نیز نسبت به مهمترین مطالبات زنان یا موضوعات حادی كه زنان با آن درگیرند یا مخالف اند و یا بی تفاوت. برای مثال در دوران انقلاب 57 در كم بهایی به مساله حجاب می گفتند "حجاب مساله زن زحمتكش نیست" ودر دوره اخیر می گویند"حجاب جایگاه محوری ندارد، مهم خواسته های اقتصادی زنان است." (6)

 در مقابل گرایش سنتی كه آشكارا به مردسالاری فئودالی آغشته است، ما با گرایش بورژوادمكراتیك نیز روبروئیم كه به مردسالاری از نوع بورژوایی آغشته است. بسیاری از چپی ها زمانی كه می خواهند از افكار سنتی رایج نسبت به مساله زنان گسست كنند، به چارچوبه بورژوادمكراتیك رو می آورند. یعنی مساله زن را در چارچوب حق برابر طرح می كنند. افق شان از برابری حقوقی میان زن و مرد فراتر نمی رود. آنان افق شان برابری است نه رهایی. تفاوت است میان رهایی از ستم با برابری حقوقی با ستمگر. به قول ماركس حتی در جامعه سوسیالیستی "حق برابر، در واقع هنوز حق بورژوایی است و در مضمون خود مانند همه ی حقوق دیگر حق به نابرابری است." (7) اگر چه گرایش بورژوا دمكراتیك به نسبت مردسالاری فئودالی بویژه در جامعه ما پیشرفته تر به نظر می رسد اما این گرایش را نیز باید نوع دیگری از گردن نهادن به سنت دانست.  تعجب نكنید چون كه در نزد كمونیستها گرایش سنتی فقط گرایش فئودالی نیست. از نقطه نظر كمونیستی مالكیت خصوصی و ایده های مربوط به مالكیت خصوصی چه از نوع فئودالی یا سرمایه داری  هر دو سنتی اند. به قول ماركس در مانیفست كمونیست، انقلاب كمونیستی یعنی رادیكالترین گسست از مناسبات سنتی مالكیت و رادیكالترین گسست از ایده های سنتی منطبق بر این مالكیت. 

البته این گرایش بورژوا دمكراتیك در میان چپی های ایران عمدتا به صورت سوسیال دمكراسی اروپایی بروز می یابد و قبله آمالش، موقعیت زن در كشورهائی هم چون سوئد است. از نقطه نظر تئوریك نیز اینان عمدتا به آثار ماركسیستی دوران انترناسیونال دو پناه می برند كه بسیار آغشته به توهمات بورژوا دمكراتیك بود و از حق رای زنان برای كسب آرای بیشتر در پارلمان فراتر نمی رفت. (8) تفكر بورژوا دمكراتیك، مساله زنان را به برابری حقوقی زن با مرد تقلیل می دهد. اغلب كسانی كه به این گرایش آغشته اند فكر می كنند كه در چارچوبه سرمایه داری مطالبات حقوقی زنان امكان پذیر است و حل مساله زن ربطی به سرنگونی نظام سرمایه داری ندارد. حتی برخی ها كه رك تر صحبت می كنند، تمایزی بین مطالبات حقوقی خود با فمنیسم نوع لیبرالی نمی بینند. با افق برابری نمی توان از پس نابرابریهای واقعی برآمد و آزادی و رهایی واقعی زن و كل بشریت را به ارمغان آورد.

مسلما كمونیستها باید از هر گونه مطالبات دمكراتیك زنان دفاع كنند و برای تحقق آنها مبارزه كنند. زیرا این مطالبات، مترقی و عادلانه اند. مهمتر از آن كمونیستها برای رساندن سطح مساله زنان به سطح آگاهی سوسیالیستی باید آنان را برای كسب این حقوق دمكراتیك بسیج كنند و جنبش توده ای براه اندازند. اما باید همواره هشیار باشند كه گرایشات بورژوا دمكراتیك درون جنبش چپ این مطالبات را بعنوان مطالبات سوسیالیستی و كمونیستی جا نزنند چون افق سوسیالیسم را به سطح بورژوا دمكراتیك تقلیل می دهند و در نتیجه چیز رهایی بخشی از سوسیالیسم باقی نمی ماند. در عین حال كمونیستها مدام باید تاكید كنند كه در سوسیالیسم هر چند موقعیت زنان كیفیتا فرق خواهد كرد ولی زنان با رهایی كامل و قطعی روبرو نیستند. در جامعه سوسیالیستی كه كماكان یك جامعه طبقاتی است هنوز شكاف میان زن و مرد موجود است و این تنش، خود از قوای محركه مبارزه برای رسیدن به كمونیسم است. از این منظر است كه  كمونیستها باید به طرح و تحقق مطالبات دمكر اتیك زنان نگاه كنند.(9 )

گرايش بورژوا دمكراتيك در سطح سياسی تحقق مطالبات دمكراتيك جاری زنان، را اوج رهايی قلمداد می كند و از دمكراسی بورژوايی در كشورهای امپرياليستی فراتر نمی رود. طرفداران اين گرايش در ارتباط با دعوای ميان دو قطب پوسيده و ارتجاعی در جهان امروز يعنی دعوای ميان  بنيادگرايی مذهبی و نظام امپرياليستی  عموما با قطب امپرياليستی سمتگيری می كنند و با انگشت نهادن بر روی اشكال قرون وسطايی ستم بر زن، بر اشكال مدرن ستم بر زن در كشورهای امپرياليستی چشم فرو می بندند، و عملا راه را باز می كنند تا مساله زنان به نيروی ذخيره قدرتهای امپرياليستی بدل شود.  آنان قادر به درك اين موضوع نيستند كه در جهان امروز هر گونه سمت گيری با يكی از اين دو قطب ارتجاعی مردسالار در نهايت به معنای تقويت ديگری است. قرار دادن زنان بر سر اين دو راهی بيهوده عملا به معنای جاودانه ساختن مردسالاری است.(10)

دو مفهوم تئوریك غلط و چند ایده نادرست*

 دو گرايش غلطی كه نام بردم از پايه نظری مشترك و واحدی برخوردار هستند كه ريشه در پاره ای از دركهای غلط بجا مانده از قبل در جنبش كمونيستی دارد. جنبش كمونيستی نياز به بازبينی و تعريف عميقتر، صحيحتر و كاملتر از رابطه ميان ستم و استثمار و طبقه و جنسيت دارد. اغتشاش و سردرگمی تئوريك در اين زمينه بيداد می كند. اغلب تعاريفی كه ارائه می شود حتی ربطی به درك پايه ای كه ماركس جلو نهاد ندارد. برخورد تقليل گرايانه به اين دو مساله سبب می شود كه  حل مساله زنان به حل مسايل ديگر حواله داده شود. به اين شكل كه اگر مساله استثمار طبقه كارگر و شيوه توليد حل شود بقيه مسايل خودبخود حل خواهند شد. در صورتی كه بدون مبارزه همه جانبه عليه كليه روابط ستمگرانه امكان تغيير شيوه توليد و از ميان بردن استثمار نيست. هيچ رابطه استثماری در تاريخ بشر موجود نبوده و نيست كه از دل شبكه ای از روابط اجتماعی ستمگرانه به پيش نرفته باشد. ماركس تاكيد كرد كه ما در جامعه طبقاتی با چهار كليت مرتبط با يكديگر روبرو هستيم. تمايزات طبقاتی كه مبتنی بر روابط توليدی استثمارگرايانه است، روابط اجتماعی ستمگرانه كه منطبق بر اين روابط توليدی استثمار گرانه اند و افكار و ايده های سنتی كه از اين روابط اجتماعی نشئت می گيرند و در خدمت آن هستند. 

ستم بر زنان يا فرودستی زن يكی از آن روابط اجتماعی ستمگرانه ای است كه به استحكام شالوده های جامعه طبقاتی استثماری خدمت می كند. اين ستمگری اجتماعی قدمتی به اندازه ظهور جامعه طبقاتی دارد. رابطه اجتماعی كه ميان زن و مرد برقرار است در قلب جامعه طبقاتی قرار دارد و لازمه تمامی اشكال استثمار منجمله استثمار سرمايه دارانه است.

"در نظام سرمايه داری ستم بر زن معلول رابطه استثمار گرانه كارگر و – سرمايه دار نيست بلكه حاصل موقعيت كار زن در شبكه روابط اقتصادی اجتماعی سرمايه داری است.  خريد و فروش نيروی كار ميان سرمايه دار و كارگر در چارچوب روابط توليدی كلی تری كه جايگاه فرودست و نابرابر زن يكی از مولفه های مهم آن است انجام می گيرد. ستم بر زن يكی از شرايط اين خريد و فروش است.  زيرا كالايی به نام نيروی كار كارگر در يك فرايند كلی اجتماعی توليد می شود كه زنان از زاييدن تا ارائه خدمات خانگی نقش تعيين كننده ای در آن دارند. " (11)

در زمينه رابطه ميان جنسيت و طبقه نيز پرسش اين است كه آيا طبقه كارگر بدون شكافی كه بين زن و مرد موجود است، بعنوان يك طبقه شكل می گرفت؟ آيا سرمايه داری بدون تقسيم كار ستمگرانه ای كه ميان زن و مرد موجود بود و (يا در شكلی نوين بكار گرفته شد) می توانست شكل گيرد؟ تاريخا طبقه بدون شكاف ميان زن و مرد شكل نمی گرفت به اين معنا ستم بر زنان بيان شكاف اجتماعی عميقی است كه می توان آنرا همسنگ استثمار دانست. بدون شك ستم بر زن ريشه های طبقاتی داشته و بر طرف كردن آن نيز منوط به راه حل طبقاتی معين است. ولی نه مطابق فرمولهای ذهنی كه ستم بر زن را محدود به زنان زحمتكش می كنند. ريشه های طبقاتی فرودستی زن نسبت به مرد آن است كه با ظهور مالكيت خصوصی بر ابزار توليد  زن نيز به جايگاه فرودست نسبت به مرد سقوط كرد و مرد مالك زن شد. مبارزه عليه فرودستی زنان بطور كل در واقع در نهايت مبارزه عليه مالكيت خصوصی است. و بدون محو مالكيت خصوصی نمی توان شرايط فرودستی زنان را كاملا از ميان برد. ميان ايندو جنبه از مساله رابطه ای ديالكتيكی موجود است.

اغلب نيروهای چپ مساله زنان را اساسا يك مساله بورژوايي، دمكراتيك و رفرميستی می دانند و فكر می كنند با اضافه كردن چند بند در دفاع از حقوق زنان كارگر، مانند مهد كودك و حق دوران بارداری و غيره به مساله زنان می توانند خصلت سوسياليستی ببخشند. آنان توجهی نسبت به اين مساله ندارند كه مبارزات ديگر بخشهای جامعه نه تنها متاثر از تضاد اساسی عصر سرمايه داری – تضاد ميان مالكيت خصوصی و توليد اجتماعی - هستند بلكه هر يك بدرجات مختلف نظم حاكم را زير سئوال می برند و به عنوان بخشی از كليت جامعه، از اين كليت عاصی و ناراضی اند. از درون مورد خاص ستم بر زن نيز می تواند و بايد محكوميت اين كليت به ظهور رسد. قرار دادن مساله زن كه در اساس با نظام مالكيت خصوصی گره خورده، به عنوان مساله ای بورژوايي، رفرميستی و صرفا دمكراتيك نه تنها بيان خوانش غلط از واقعيت مادی است بلكه توجيهی برای بی توجهی جنبش كمونيستی نسبت به اين مساله حياتی است. در جهان امروز نمی توان از انقلاب سوسياليستی سخن گفت و از مساله زنان سخن نگفت. انگشت نهادن يا ننهادن بر اين مساله به معنای اين است كه بطور واقعی خواهان انقلاب هستيم يا خير! هر انقلابی كه بخواهد كليه روابط اقتصادی - اجتماعی حاكم را زير و روکند به ناگزير با مساله زن روبرو خواهد شد.

اين ايده های نادرست صرفا مختص چپ ايران نيست، بلكه انعكاسی از دركهای عمومی است كه در جنبش بين المللی كمونيستی نيز رايج بوده است. از اين نقطه ضعفها – همراه با نقاط قوت عمده ای كه جنبش كمونيستی بين المللی در ارتباط با مساله زنان داشته بايد جمعبندی شود. جنبش كمونيستی در دوره ای بسر می برد كه نياز دارد هم درك عميقتر و همه جانبه تر تئوريكی از مساله زن ارائه دهد و هم از ايده های غلط گسست كند. اين كار بايد در پرتو جمعبندی علمی انتقادی از پراتيك انقلابات سوسياليستی در قرن بيستم صورت پذيرد. نياز به سنتز نوينی از كل تجربه 160 ساله مرحله اول انقلابات پرولتری است. جالب توجه است كه گرايش سنتی و گرايش بورژوادمكراتيكی كه  مورد اشاره قرار دادم هردو قادر به درك ضرورت ارائه سنتز نوين نيستند. عموما گرايش بورژوا دمكراتيك كل دستاوردهای جنبش كمونيستی در زمينه زنان را نفی و منحل می كند (بطور مشخص بر تجارب انقلابی در دو كشور سوسياليستی چين و شوروی و خدمات تاريخی كه اين دو انقلاب به امر رهايی زنان كردند، خط بطلان می كشد) و گرايش سنتی به شكل جزم گرايانه ای به اين گذشته برخورد می كند. يكی تحت عنوان دفاع از گذشته به ضعفها تكيه می كند و ديگری كمبودها را با رجوع به  ايده آلهای برابری خواهانه متفكران بورژوازی قرن هجده می خواهد برطرف كند. (12) هر دو گرايش هر يك به شكلی خواهان رجوع به گذشته هستند و قادر نيستند طرحی نو در اندازند. آنچه كه در هر دو مشترك است عدم دفاع درست از ميراث انقلابی و دستاوردهای تاريخی جنبش كمونيستی در زمينه زنان است.

اينكه ما بعد از صد و پنجاه سال از زمانی كه ماركس بر جمله فوريه تاكيد كرد كه "ميزان آزادی و پيشرفت يك جامعه با ميزان آزادی و پيشرفت زنان آن جامعه مشخص می شود" شاهد تقليل اين شعار به " برابری حقوق زن و مرد معيار آزادی هر جامعه است" هستيم؛عقب گردی به آمالهای بورژوايی نيست؟!

اينكه بعد از صد سال از زمانی كه در جريان انقلاب اكتبر روسيه كشف شد "اگر رهايی زنان بدون كمونيسم قابل تصور نباشد، كمونيسم نيز بدون رهايی زنان قابل تصور نيست" شاهد تكرار اين آيه های مذهبی گونه هستيم "كه رهايی زنان در گروه رهايی طبقه كارگر است" و هيچ ارتباطی ميان رهايی طبقه با رهايی زن ديده نمی شود، آیا عقب گردی به ایده های کهن نيست؟

اينكه ما بعد از چند دهه از زمانی كه در جريان انقلاب فرهنگی چين روشن شد كه يكی از جلوه های بارز حق بورژوايی در جامعه سوسياليستی نابرابری ميان زن و مرد است، و دامن زدن به مبارزه عليه اين نابرابری خود محركی برای انقلابی تر كردن جامعه و جهان است. آیا این عقبگرد نيست كه امروزه شاهد آنيم كه هنوز كسانی هراس دارند امتيازات مردانه را (به عنوان يك حق بورژوايي)  مورد نقد و خطاب قرار دهند؟

ضرورت گسست رادیكال برای جهش های بیشتر

بدون كشیدن خط تمایز روشن با دو گرایشی كه نام بردم گرایش كمونیستی قادر به ایفای نقش در ارتباط با مساله زن نیست. كمونیستها باید از گرایشات خفقان آور فوق گسست كنند. مبارزه علیه ستم بر زن بخش مهمی از انقلاب است. بدون مبارزه علیه این ستم انقلابی در كار نیست. اگر جنبش كمونیستی خط خود را در زمینه برخورد به مساله زنان تكامل ندهد نه تنها خود را از پتانسیل انقلابی زنان در جهان امروز محروم می كند بلكه دچار عقبگرد كلی نیز می شود.

برای اینكه مانع از چنین روندی شویم باید چند اقدام نظری - عملی همزمان صورت گیرد.

در درجه اول باید ایده های نوینی كه امروزه توسط بخشهایی از جنبش كمونیستی در سطح ایران و جهان متولد شده را در دست گیریم. از نظر تئوریك در زمینه های گوناگون عمق بیشتری بدانها بخشیم و فراگیرشان كنیم.

بر پایه این درك پیشرفته مساله زنان را به مرز تمایزی برای تشخیص  كمونیسم انقلابی و راستين از كمونیسم دروغین بدل كنیم.

تلاش كنیم این كیفیت نوین، مادیت یابد و به نیروی اجتماعی معین در جامعه بدل شود. برای اینكار با تكیه به پتانسیل موجود در زنان ایران، یك جنبش انقلابی توده ای و سازمان یافته زنان بوجود آوریم كه از اشكال مختلف تشكل و فرمهای مختلف مبارزه برای پیشبرد امر رهایی زنان سود می جوید. برای ایجاد اتحاد در میان توده ها باید پیشروترین ها بدور یك افق روشن متحد شوند. از این زاویه مهم است كه زنان كمونیست به تدوین و تدقیق برنامه جنبش كمونیستی در زمینه زنان بپردازند. افق گسترده كمونیستی را در زمینه رهایی زنان تعریف كنند و مطالبات دمكراتیك زنان را بر بستر آن جای دهند.

موجودیت هسته مستحكم كمونیستی در جنبش زنان وگسترش دائمی صفوف  آن،  شرط ضروری برای پیشروی و شكوفایی جنبش زنان است. اما این هسته مستحكم بدون الاستیسیته بسیار(انعطاف پذیری – کشسانی) قادر به شكل دادن اتحاد با گرایشات انقلابی و متنوع دیگری كه در جنبش زنان موجود است نخواهد بود. (13) بدون اتحاد با فمنیستها (بویژه فمنیستهای مبارز و رادیكال) و یادگیری از تجارب و دستاوردهای آنان، نمی توان جبهه انقلابی گسترده ای سازمان داد. قطعا میان زنان كمونیست با زنان فمنیست، مبارزه و جدل دائمی خواهد بود. اما این جدل و مبارزه نه تنها به نفع جنبش زنان بلكه به نفع كل جنبش انقلابی منجمله جنبش كمونیستی است. چرا كه جذب نقادانه تئوریهای آنان نظریه كمونیستی را غنی تر می كنند. ایجاد جنبشی قدرتمند برای كسب قدرت سیاسی و بنیانگذاری دولت انقلابی و قدرتمند كردن توده ها برای ریشه كن كردن ستم و استثمار نقطه عزیمت كمونیستهاست. بسیاری از فمنیستها عموما از چنین نقطه عزیمتی حركت نمی كنند وعموما به بدیل كمونیستی برای حل مساله زنان باور ندارند. زنان كمونیست به فمینستها غیر كمونیست باید بطور علمی ثابت كنند كه چرا تنها بدیل دنیای كنونی كه ستم بر زن جزو لاینفك آن است، جامعه كمونیستی است. تاكید و راهنمای ما باید همان جمله مشهوری باشد كه آنیسا آرماند در بحبوحه پیشرویهای انقلاب اكتبر فرموله كرد:"اگر رهایی زنان بدون كمونیسم قابل تصور نباشد، كمونیسم نیز بدون رهایی زنان قابل تصور نیست".

زمانه پر آشوبی در راهست. خانه تكانی بزرگی لازمست. اینكه در تلاطمات آتی، مبارزه زنان برای رهایی خویش،همچون نگینی بدرخشد و آینده را نوید دهد، به كار و تلاش ما زنان كمونیست بستگی دارد.

* - لازم به تذكر است كه به دلیل محدودیت وقت، بخش "دو مفهوم تئوریک و چند ایده نادرست" در نشست رنان چپ و کمونیست ارائه نشد.

يادداشتها و منابع

1- در این زمینه رجوع شود به موضع گیری رهبری حزب کمونیست کارگری ایران در نشریه شماره 25 انترناسیونال، و هچنین نقد این مقاله توسط حزب کمونیست ایران ( م ل م) در کتاب "کمونیسم و مساله زنان، جهت گیریهای نوین" – خرداد 1389

2 -  بحثهای مربوط به ماجرای قتل صبیه توسط آقای چگینی در فصلنامه هشت مارس شماره 11 ، بهمن 1383 منعکس است.

3 – برای نمونه رجوع کنید به مقاله "بررسی سیر تحول خط مشی اتحادیه‏ی کمونیست‏های ایران درمورد جنبش‏ زنان" – مریم جزایری، نشریه حقیقت ارگان حزب کمونیست ایران (م ل م)، شماره 59، فروردین 1391

4 - برای نمونه رجوع شود به نشریه پیام فدایی شماره 151 ، دی ماه 1390 مقاله "بیاد تختی، سمبل صفا و مردانگی" برای نقد بیشتر دیدگاههای این جریان می توانید به مقاله "معمای ستم جنسیتی و طبقاتی" – امید بهرنگ، حقیقت شماره 53، اسنفد 1389 و همچنین مقاله "درحاشیه پیام اشرف دهقانی" – امید بهرنگ در مجموعه مقالاتی به نام "جنبش کمونیستی و مساله زن، تجربه ها و نقدها" بهار 1389 ، رجوع کنید.

5 – برای نمونه رجوع شود به مقاله "به کار خانگی باید دستمزد تعلق گیرد" – منیژه گازرانی – اسفند 1387 – مندرج در سایت آزادی بیان

6 – برای نمونه رجوع شود به مصاحبه با صلاح مازوجی در مورد جنبش زنان – سایت کومه له

7 – حق بورژوايی به حق برابر اعضای جامعه سوسياليستی مربوط می گردد كه به هر كس به اندازه كارش داده می شود. در حاليكه اين حق برابر نسبت به جامعه سرمايه داری پيشرفت بزرگی است چرا كه بطور نسبی اما در اساس خود استثمار را نابود می كند اما جنبه ای  از مناسبات كالايی را در خود حفظ می كند زير كه اين خود هنوز تبلوری از قانون ارزش كار (یعنی محاسبه ارزش کالا توسط زمان کار اجتماعا لازم برای تولید) است. بعلاوه از آنجا كه افراد مختلف  قابليتها و نيازمندی های مختلف نيز دارند اين برابری رسمی پوششی برای نابرابری می شود. بنابراين همانطور كه ماركس گفته حق در اين مورد هنوز حقی بورژوايی است و نطفه های مناسبات كالايی را در خود دارد.

تا زمانی که مناسبات انسانها بر مبنای صاحبان (بظاهر) برابر کالا هایی تعیین شود که در بازار بايد مورد معامله قرار گیرند، تفاوتهای سنی، جنسی، نژادی، ملی می تواند به رابطه ای ستمگرانه و  نابرابر بدل شود. برای بحث عمیقتر در مورد حق بورژوایی رجوع شود به کتاب اقتصاد سیاسی شانگهای – با مقدمه و موخره ای از ریموند لوتا- این کتاب در سایت سربداران قابل دسترس است.

8 – نقش و جایگاه مطالبه حق رای زنان در دوران انترناسیونال دوم، از پیچیدگی ها و تناقضات زیادی برخوردار بوده که هم در میان نیروهای جنبش کارگری و کمونیستی و هم مدافعان جنبش زنان بازتاب های گوناگون داشته که به بررسی جداگانه ای نیازمند است.

9 – در جهان امروز تحقق مطالبات دمكراتيك و ضد فئودالی به امر رهبری پرولتاريا بر انقلاب گره خورده است. اگر چه اين مطالبات در محتوی و مضمون از ماهيت بورژوايی برخوردارند اما رهبری پرولتری بدانها ويژگی هايی می بخشد كه آنها را از انقلابات بورژوادمكراتيك نوع كهن متمايز می كند. اين تمايز در اهداف، سياستها و روشها  منعكس می شود و راه را برای گذر به سوسياليسم مهيا می سازد.

10 – برای بحث بیشتر در این زمینه رجوع شود به سخنرانی  آذر درخشان در بنياد پژوهشهای زنان ايرانی تحت عنوان "جنبش زنان: ویژگی نسلها، چالشها و افقها" مندرج در کتاب "زنان سال صفر" و همچنین مقاله شهرزاد مجاب بنام "زنان و آلترناتیوهای امپریالیستی" این مقالات در سایت هشت مارس قابل دسترس اند.

11 – به نقل از تزهای پیشنهادی ( نوسازی جنبش کمونیستی در ارتباط با مساله زنان) ارائه شده توسط حزب کمونیست ایران (م ل م) – مندرج در کتاب "کمونیسم و مساله زنان، جهت گیریهای نوین" – خرداد 1389

12 – برای بحث بیشتر در مورد گرایشهای اصلی موجود در برخورد به بحران جنبش کمونیستی بین المللی رجوع شود به بیانیه "کمونیسم بر سر دوراهی: پژمردگی یا شکوفایی – خطاب به همه کمونیستهای ایران" – نشریه حقیقت 49 تیرماه 1389 و بیانیه "کمونیسم  آغاز یک مرحله نوین، مانیفستی از حزب کمونیست انقلابی آمریکا" سپتامبر 2008  و مقاله  «"سیاست رهایی بخش" آلن بدیو، کمونیسمی در قفس دنیای بورژوایی» به قلم ریموند لوتا - نایی دونیا - ک. جی. آ، از مجله "مرز تمایز" نشریه تئوریک حزب کمونیست انقلابی آمریکا.

13 – "هسته مستحکم با الاستیسیته بسیار"، مدلی است که باب آواکیان رهبر حزب کمونیست انقلابی آمریکا بر متن جمعبندی از تجارب مثبت و منفی ساختمان سوسیالیسم در قرن بیستم در مورد نحوه اداره جامعه سوسیالیستی جلو گذاشته است. در مدلی که باب آواکيان ارائه می دهد، هسته مستحکم به معنای رهبری نهادينه شده ی حزب کمونيست در جامعه سوسياليستی و بخش گسترده تری از جامعه است که نسبت به ضرورت ديکتاتوری پرولتاريا، اينکه قدرت را بدست طبقات بورژوازی سرنگون شده يا نوظهور نخواهد داد و بروی هدف رفتن به سوی کمونيسم در جهان روشن است. اما در اين چارچوب، اين هسته  مستحکم بايد حداکثر الاستيسيته (کشسانی) را بوجود آورد تا  افراد بتوانند افق های خود را دنبال کنند و در جهت های متفاوت و متنوع خلاقيت بخرج دهند.

Leila-parnian@hotmail.com