زنان و تحولات مصر!

اخگر فرزانه

متعاقب شکست انقلابات سوسیالیستی در شوروی و چین، ابعاد هجوم و پیشروی امپریالیسم در کنترل اقتصادی، سیاسی و فرهنگیِ کشورهای تحت‌سلطه به‌شدت افزایش یافت. اعتراضات مردمی در این کشورها، که به دلیل نبود یک آلترناتیو قوی انقلابی در دنیا، پراکنده و غیرمتشکل، نظم موجود را هدف قرار می‌داد، اغلب با برنامه‌ریزی دقیق توسط امپریالیست‌ها و حکومت‌های مرتجع داخلی به اشکال متناسبِ زمانی و مکانی به انحراف کشانده شده و قبل از این‌که به باربنشیند، سرکوب شده است.

نظام امپریالیستی برای کسب مافوق سود از یک طرف و خالی کردنِ بار بحران‌های ادواری خود به روی  کشور‌های تحت‌سلطه،  کنترل و استثمار را در این کشورها به اوج خود رساند. خیل عظیم زنان و کودکان را  به بازارهای کار و تولید تحت شدیدترین درجات استثمار کشانده است. در کارگاه‌هایی که بیشتر به سیاه‌چال‌های قرون وسطی شباهت دارد، بدون رعایت حداقل استانداردهای ایمنی و سلامت، کارگران و به‌خصوص زنان بسیاری را برای 12 ساعت کار طاقت‌فرسا با حقوق ناچیز 1 دلار در روز بکار می‌گمارد. دولت‌های این کشورها هم که به درجات مختلف مستقیم و غیرمستقیم به قدرت‌های بزرگ وابسته‌اند، مجری سیاست‌های خانمان‌برانداز بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول هستند. سیاست‌های دیکته شده از طرف بانک جهانی مثل خصوصی‌سازی و قطع سوبسیدها، که در ایران هم شاهد آن هستیم، هر روز وضعیت معاش اقشار وسیعتری از جامعه را به زیر خط فقر می‌کشاند.  وخامت روز افزون اوضاع، گسترش دامنه‌ی اعتراضات و شورش‌های مردم را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد. مردم به خیابان‌ها می‌ریزند و خواهان تغییر موقعیت‌شان هستند.

در طول سه سال گذشته شورش‌های مردمی بیش از هرجا،  در منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا متمرکز شده است. در این سال‌ها شاهد سرریز شدن خشم و نفرت مردم عاصیِ  این مناطق بودیم که به سقوط  حاکمان دست نشانده و دیکتاتور در تونس،  مصر، یمن و لیبی (در لیبی همراه با دخالت مستقیم نظامی نیروهای ناتو) منجر شد؛ البته این پایان ماجرا و دستاورد مطلوب و مورد نظری نبود که مردم برای آن جنگیدند و کشته‌ها دادند؛ چراکه آن‌چه در مقابل به‌دست آوردند همان سیستم گذشته با افرادی جدید و بعضاً حتی عناصر قدیم حکومتی است.

اوضاع در سوریه و بحرین هم بسیار بد است. جناح‌های مقابلِ حکومتِ وابسته به امپریالیسمِ چین و روسیه، طیف‌های مختلفی را در بر می‌گیرد؛ از مردم ناراضی گرفته تا مرتجعین مذهبی و قومیِ وابسته به امپریالیست‌های غربی. این مسأله صحنه‌ی جنگ را برای بسیاری از مردم سوریه و جهان مغشوش کرده و صف‌بندی‌ها را ناروشن ساخته است.  تا نبود یک آلترناتیو انقلابی نمی‌توان انتظار داشت که در برابر بهای سنگینِ  کشته و زخمی شدن ده‌هاهزار انسان و در برابر آوارگی و بی‌خانمانی صدها هزار تن، دستاورد مطلوبی به‌دست آید.

خشم مردم در ترکیه و تظاهرات وسیعی که در بسیاری از شهرهای آن در گرفت هم با ترفتدهای مختلف، مثل خشونت و اصلاحات جزئی، موقتاً فرو نشانده شد. اوضاع ناآرام در بسیاری دیگر از کشورهای منطقه هم همچنان ادامه دارد.

یکی از نکاتی که نیروهای انقلاب را در کشورهای تحت‌سلطه تضعیف می‌کند این است که مردسالاری، نابرابری و خشونت برعلیه زنان دراین کشورها در مقایسه با کشورهای غربی از اشکالی به‌غایت آشکارتر و وقیحانه‌تر  برخوردار است. این ویژگی که به خودی خود نیمی از نیروی بالقوه‌ی انقلاب را فلج می‌کند، برای دشمنان انقلاب موهبتی است که به هر وسیله در تقویت و حفظ آن می‌کوشند. زنان مصر که به استناد فیلم‌ها، تصاویر و گزارشات، در تمامی روزهای قبل از سرنگونی مبارک در میدان تحریر و در تمامی عرصه‌های مبارزه، حضور تعیین‌کننده و فعالی داشتند، بلافاصله بعد از تحکیم حکومت نظامی و به‌دنبال آن در زمان حکومت مرسی با توسل به اشکال مختلف  زور و آزار جنسی، به عقب رانده شدند. این تجربه‌ای بود که زنان ایران هم سی و چند سال قبل با آن مواجه شدند و زنان تونس و لیبی و سایر کشورهای منطقه هم به درجات مختلف با آن درگیرند. 

استفاده از آزار جنسی به عنوان یک ابزار سیاسی توسط حکومت برای سرکوب زنان در مصر در گذشته هم سابقه داشته است. برای مثال در 25 ماه می 2005 که به "چهارشنبه‌ی سیاه" موسوم است، زنان معترض به اصلاحات قانون اساسی، (اصلاحاتی که راه را برای رسیدن ریاست جمهوری به جمال مبارک هموار می‌کرد) که در مقابل سندیکای مطبوعات تجمع کرده بودند، مورد حمله و آزار جنسی نیروی پلیس رژیم مبارک، لباس شخصی‌ها و اوباشان قرار گرفتند. 

هشتم ماه مارس سال 2011 یعنی کمتر از 1 ماه پس از سقوط مبارک، زنان مصری که برای بزرگ‌داشت روزِ زن در میدان التحریرجمع شده بودند، مورد تهاجم و آزارهای جنسیِ مردانی که بعضاً در دوران مبارزاتِ ضد مبارک از هم رزمان‌شان بودند، قرار گرفتند. با دخالت نظامیان، زنان، دستگیر شده و به زور مورد تست باکره‌گی قرار گرفتند. فرمانده‌ی اداره اطلاعات ارتش در آن زمان از این اقدام دفاع کرد و گفت: "این آزمایش برای این انجام گرفت که این زنان پس از چند شب به سر بردن با مردان در میدان التحریر، مدعی نشوند که از سوی نظامیان مورد تجاوز قرار گرفته‌اند." این فرمانده، کسی جز ژنرال السیسی نبود که امروزه، رئیس ارتش مصر و قدرتمندترین فرد این کشور محسوب می‌شود.۱

این اتفاق از عمق فاجعه سخن می‌گوید: مردانی که خود تا چند روز قبل در کنار این زنان بر علیه رژیم می‌جنگیدند، به‌جای حمایت از خواسته‌های به‌حقِ هم‌رزمان‌شان، برای تثبیت برتری جنسیتی‌شان، در کنار نیروهای سرکوب‌گر قرار گرفته و در جبهه‌ی دشمن جنگیدند. چه چیزی بیش از این نگاه ارتجاعی و مردسالارانه می تواند این طور نیروهای بالقوه‌ی انقلاب را مقابل هم قرار دهد و انرژی نیمی از این نیروها را صرف نابودی انرژی نیمِ دیگر کند. یعنی  پتانیسل شورش علیه دشمن را در مردان، تبدیل به پتانسیلی برای فلج کردن انرژی شورش زنان علیه دشمن نماید. از طرف دیگر از دلیلی که ژنرال السیسی برای عمل وحشیانه‌ی ارتش  می‌آورد، می‌توان به این نتیجه‌ی روشن رسید که این امری معمول و مسلم است که به زنان در دوران دستگیری از طرف عوامل پلیس و ارتش تجاوز شود و به همین دلیل این‌ها پیشاپیش خود را بر علیه چنین اتهامی تبرئه می‌کنند.

این عمق نگاه زن‌ستیز ژنرال السیسی، یعنی کسی که ادعای حمایت از تشکیل دولتی دموکراتیک و سکولار دارد، را نشان می‌دهد و البته همسر ژنرال السیسی کسی است که روبنده می‌زند در حالی‌که این شکل از پوشش حتا بین زنان مذهبی در مصر معمول نیست.

آزارِجنسی و تجاوز به زنان که در ابعاد وحشتناکی در مصر رایج است باعث شده که ارگان‌ها و جمعیت‌های بسیاری  برای حمایت و محافظت از زنان تشکیل شود. برخی ازاین تشکلات به‌خصوص تلاش دارند فضای امنی در میدان تحریر برای زنانی که در مبارزات شرکت می‌کنند، ایجاد نمایند.۲ مبارزه با فرهنگ مردسالار غالب در مصر که با ایجادِ ناامنیِ گسترده در تمامی عرصه‌های اجتماعی، سعی در پاسیو کردن و سرکوب زنان را دارد، وظیفه‌ی عاجل جنبش زنان مصر است. برای نمونه یکی از اتفاقاتی که در مصر با عکس‌العمل وسیع جنبش زنان و حامیان آنان مواجه شد، سرنوشت دلخراش "ایمان مصطفی" بود:

در سپتامبر سال گذشته، «ایمان مصطفی»، دختر شانزده ساله، به همراه دوستش در روستای «عرب القبلتين» در اسيوط مشغول راه رفتن بود که مردی پستان‌هایش را دستمالی کرد. او رو در روی مرد قرار گرفت و به صورتش تف انداخت و مرد در جواب این شجاعت، او را با تفنگ اتوماتیک به قتل رساند. مرگ ایمان برای کسانی که ادعا می‌کردند خشونت جنسی یک معضل شهری است، ندای تکان‌دهنده‌ای بود. با تلاش‌های فعالان و سازمان‌های حقوق بشر، قاتل ایمان در ژوئن 2013 به حبس ابد محکوم شد.۳

تصاویرو ویدئوهای بسیاری از برخوردهای خشونت‌آمیز نیروهای انتظامی با مردان و زنان معترض در مصر بعد از "بهار عربی" از طریق اینترنت و رسانه‌های مختلف در سطح جهان پخش شده است که به‌خوبی نشان‌گر خشونت‌های ویژه‌ی جنسیتی و ددمنشانه‌ی این نیروها با زنان است. برای مثال یکی از این ویدئوها، ده ماه پس از سقوط مبارک یعنی در روز 18 دسامبر 2011 برخورد وحشیانه‌ی پلیس و نیروهای نظامی به تظاهرکنندگانی که خواهان پایان یافتنِ حکومت ارتش بودند، را نشان می‌دهد. در این ماجرا که در اینترنت به ماجرای "دختری با سینه‌بند آبی" معروف شد، ارتشی‌ها لباس‌های یکی از زنان شرکت‌کننده در تظاهرات  را دریده و با چکمه بر ارگان‌های زنانه‌اش می‌کوبیدند و به قصد کشت او را بالگد و باطوم کتک زدند.۴

حضور فعال و مستمر زنان مصر در تمامی تحولات سیاسی و اجتماعی، علی‌رغم فشارهای همه جانبه‌ی موجود که با تمام قوا سعی در خانه‌نشین کردن آنان دارد، قابل تحسین است. این مبارزه‌ی زنان، نشان از آن دارد که آنان به‌درستی و با اتکا به تجربیات خود و تمامی زنان جهان، به این جمع‌بندی رسیده‌اند که تنها راهی که برای به‌دست آوردن حقوق خود دارند این است که تسلیم نشوند. زنان مصر که نقش تعیین‌کننده در مبارزه برای سقوط مبارک داشتند، خیلی زود دریافتند که رژیم مرسی با اتکا به قوانین اسلامی فرودستی آنان را تحکیم و تشدید می‌کند و در صورت تسلیم، شرایطی بهتر از آن‌چه به سر زنان ایران آمد، انتظارشان را نمی‌کشد. این‌بار مبارزات‌شان را بر علیه مرسی جهت دادند؛ و همراه با سایر اقشار و طبقات برای سرنگونی مرسی به خیابان‌ها ریختند. امپریالیست‌ها که هوشیارانه این تحرکات را رصد می کردند، دست به کار شدند و برای اینکه مبادا تداوم  مبارزات، به دست یابی‌ مردم به خط و تشکیلات انقلابی بیانجامد، با یک کودتای نظامی سکان عمل را به‌دست ارتش که انتخاب برتر آن‌هاست، سپردند.

متاسفانه خیل عظیمی از زنان و مردان مصر، هم‌سویی حرکت ارتش و مردم در سقوط مرسی و اخوان‌المسلمین را به فالِ نیک گرفتند و به حمایت از یک جناح سرکوب‌گر و وابسته در مقابل جناح ارتجاعی دیگر پرداختند. این ارتش همان ارتشی است که چه در زمان مبارک و چه در زمان مرسی به سرکوب وحشیانه‌ی مردم معترض می‌پرداخت. هنوز مدت زیادی از دستگیری و آزمایش بکارت زنان که فقط خواهان بزرگ‌داشت روز زن بودند، توسط نیروهای انتظامی، نگذشته است. هنوز مدت زیادی از حملات وحشیانه‌ی ارتش به معترضان و تظاهرکنندگان در میدان التحریر و در خیابان‌های مصر نگذشته است. هنوز مدت زیادی از ماجرای "دختری با سینه‌بند آبی" نگذشته است. چگونه می‌توان این‌ها را فراموش کرد. زنان مصر و همه‌ی مردم مصر باید بدانند که اگر برای رهایی خود به ارتش دخیل ببندند تا اخوان‌المسلمین را به عقب براند و چهره‌هایی مثل البرادعی را به قدرت برسانند، حاصل تمامی مبارزات سه سال اخیر خود را دو دستی به دشمنان خود اعطا کرده‌اند. رهایی زنان مصر و تمامی اقشار تحت ستم فقط زمانی ممکن می‌شود که نیروهای سرکوب‌گر و تمامی ارکان قدرت درهم کوبیده شود. زمانی که مصر نه زیر یوغ ارتجاعیون داخلی باشد و نه زیر یوغ امپریالیست‌ها. صف دوست و دشمن را با تشخیص برنامه و خط هر نیرو، باید به خوبی روشن کرد. معیار زنان برای تشخیص دوست از دشمن، برنامه‌ای است که برای رفع فرودستی زنان دنبال می‌کنند. تنها آن نیرویی قابل حمایت است که 

به خطی مسلح باشد که برای زنان و تمامی اقشار تحتِ ستم، آزادی و برابری را به ارمغان بیاورد. باید مراقب بود که با حمایت از این یا آن جناحِ دشمن، به سربازی برای تحکیم سیستم سرکوب و استثمار خود بدل نشویم. ارتش ضد زن و تا به دندان مسلح آمریکایی مصر و اخوان‌المسلمین در عمل نشان داده‌اند که برنامه‌شان برای زنان مصر تعمیق فرودستی زنان است و هر دو طرف جنگ به یک اندازه زنان را قربانی منافع خود می‌کنند. زنان نمی‌توانند در خیابان‌های مصر به دفاع از ارتشی بپردازند که فقط ادعای حکومت دمکراتیک را دارد ولی برای تأمین منافع اربابان خود به وحشیانه‌ترین اعمال غیرانسانی دست می‌زند.

منابع

۱- در لینک زیر در سایت دویچه‌وله نام این فرمانده ارتش آمده است:

www.dw.de/%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D8%B1-%D8%AC%D8%A7%D8%A6%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF/a-16943182  

۲- مقاله زیر به پاره ای از آمارهای مربوط به آزار جنسی که در یک تحقیق آمده می پردازد:     www.we-change.org/spip.php?article10295   

۳-    http://fair-family-law.name/spip.php?article10119

۴- در لینک زیر می توانید ویدئوی مربوطه را ببینید:

www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=mnFVYewkWEY&bpctr

سیاسی در کلن  - اوت 2007)