متن سخنرانی آذر درخشان در سمینار کارزار زنان 6 مارس 2009

متن سخنرانی آذر درخشان در سمینار کارزار زنان 6 مارس 2009

 

مارس 1979 تولد جنبش نوین زنان

5 روز تظاهرات پنج برگ زرین جنبش نوین زنان

با درود به همه زنانی که تصاویرشان در فیلم سال صفر الهام بخش مبارزات زنان طی سی سال گذشته علیه سرکوب و زن ستیزی نظام جمهوری اسلامی شده است. درود به همه این زنان که جسورانه نطفه جنبش نوین زنان را طی 5 روز تظاهرات گسترده خود علیه اولین فرمان حجاب اجباری روحانیون تازه به قدرت رسیده  به ثبت رساندند.

در 26 دی ماه 1357 پس از ماهها مبارزه میلیونها زن و مرد علیه رژیم پهلوی سرانجام شاه ایران را ترک کرد. زنان ایرانی در ابعاد بی سابقه و میلیونی در مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم پهلوی شرکت کردند. شعار متحد کننده میلیونها مردم سرنگونی شاه بود. اما اقشار و طبقات  گوناگون در پی سرنگونی رژیم سلطنتی پهلوی آمال و آرزوهای خود را جستجو می کردند. گویی تصمیم ناگفته ای در میان بود که تا پیروزی سیاسی این انقلاب سخنی از آرزوها و انتظارات خود از سرنگونی رژیم شاه را بر زبان نیاورند. بلافاصله پس از سرنگونی رژِیم سلطنت مردم به  آرزوها و توقعات خود پرداختند. روزهای پس از سرنگونی، بهار آزادی نام نهاده شد. اما این بهار آزادی خیلی زود برای میلیونها زن ایرانی به پائیزی غم انگیز و تیره تبدیل شد.

Tekstvak:  روحانیون طی ماههای انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران صفوف این مبارزات را اشغال کرده بودند و در تلاش بودند تا مهر انقلاب اسلامی را بر این انقلاب ضد سلطنتی و ضد استبدادی بزنند. این امر را با حمله به حقوق اولیه و دمکراتیک زنان آغاز کردند. هم زمان که جریانات روشنفکری و سیاسی تلاش می کردند نشان دهند که اقشار گوناگون مردم انقلاب کردند تا به آزادی های سیاسی دمکراتیک و عدالت اجتماعی و اقتصادی دست یابند روحانیون و حزب الهی های تازه به قدرت رسیده اعلام کردند که مردم برای اسلام انقلاب کرده اند و جامعه ایران در رژیم گذشته بشدت دچار کمبود اسلام شده بود. بنیادگرایان اسلامی می گفتند که غربی ها از طریق زنان، فرهنگ بی بندو باری جنسی را به جامعه ما وارد کرده اند و این گونه اسلام عزیز هتک حرمت شده است. می گفتند زنان ستون پنجم دشمن هستند. و برنامه انقلاب اسلامی در هم شکستن این ستون پنجم است.

بسیاری هنوز توجه نداشتند که منظور روحانیون از انقلاب اسلامی و نظام اسلامی چیست. اما خمینی خیلی سریع به فاصله یک ماه پس از ورود به ایران شروع به تفهیم مردم ایران به ویژه زنان ایران درباره نظام اسلامی کرد. او گفت مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی حجاب زنان است و چنین بود که حجاب اجباری زنان سمبل انقلاب اسلامی شد. خمینی درست در روز 16 اسفند در سخنرانی مدرسه رفاه با این که "زنان نمی توانند لخت به محل کار بروند، زنها سرکار می توانند بروند لاکن با حجاب شرعی". فتوای حجاب اجباری را داد.

در مقابل این تعرض روحانیون و شخص خمینی، در روز 17 اسفند 1357 برابر با 8 مارس 1979 دهها هزار زن به خیابان آمدند. آنان نمی توانستند باور کنند که ثمره مبارزه و فداکاری شان، به قدرت رسیدن نیرویی است که می خواهد نظام خود را بر سرکوب و بی حقوقی آنان بنا نهد. خمینی و دارو دسته روحانیون بازی را خیلی زود شروع کرده بودند. و غولی را که از شیشه بیرون آمده بود می خواستند به شیشه بازگردانند.

هنوز کسی نمی داند این هزاران زن چگونه فقط یک روز پس از فرمان حجاب اجباری سازماندهی شدند. هنوز کسی نمی داند چگونه این شعارها نوشته شد و چگونه جنبشی خودجوش اما با درایت بر پرچم خود نوشت: "آزادی نه شرقی است  نه غربی، جهانی است". هرچه بود صبح روز 8 مارس در سرما و برف، دسته های زنان از خیابان های مجاور به سوی دانشگاه تهران روانه شدند. زنان از هر قشر و صنف اجتماعی: پرستار، معلم، دانش آموزان دبستان و دبیرستان، زنان وکلا که حکم عزل خود را به تازگی از مسند قضاوت دریافت کرده بودند، کارمندان رادیو و تلویزیون و البته هزاران زن با حجاب که نمی خواستند دخترانش اسیر حجاب اجباری شوند در این تظاهرات حضور یافتند.

آری این جنبش زنان می رفت که آغاز یک انقلاب اجتماعی واقعی شود که  با تعیمق خود  دزدان انقلاب مردم و همه دارو دسته هائی که خیال بازسازی نظام استبدادی را در سر داشتند در مسیر پر تپش خود پس زند. دسته های شبه نظامی حزب الهی نیز علیه این زنان با زنجیر و چماق و اسید به حرکت درآمده بودند. شعار آنان فشرده برنامه نظام جمهوری اسلامی بود: یا روسری یا تو سری»، « حجاب زن سنگر انقلاب است». حمله کنندگان به صفوف تظاهرات زنان، کسانی بودند که در روزهای مبارزات سرنگونی رژیم شاه در کنار این زنان قرار داشتند. اما  دیگر صف ها می رفت که در مقابل هم قرارگیرند. تازه به قدرت رسیدگان می خواستند زنان را که بار مهمی از انقلاب ضد سلطنتی بردوش شان بود، از صحنه حذف کنند. خمینی چندی قبل به زنان گفته بود انقلاب تمام شد به خانه هایتان برگردید. نیروهای انقلابی و چپ و کمونیست نیز وقتی که زنان شعار دادند "ما را با ملاها تنها نگذارید" عملا نقش فعالی در این زمینه ایفا نکردند. گویی آنان در آتشفشان این نیروی انفجاری، که می خواست در سیلاب مذاب خود هرآنچه بوی کهنه گی و پوسیدگی مردسالاری می دهد را نابود کند، نطفه دنیای جدید را در این جنبش  نمی دیدند.

اما به واقع دو صف آرایی مهم در جامعه شکل گرفت: از یک سو زنان آگاه و پیشرویی که حاضر نبودند تن به نظام تئوکراتیکی دهند. نظامی که می خواست بر پایه فرودستی و سرکوب زن مستقر شود. زنان در تظاهرات ضد حجاب اجباری فریاد می زدند "لحظه به لحظه گفتم زیر شکنجه گفتم یا مرگ یا آزادی"  و "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" . در سوی دیگر نیروهای بنیادگرای مذهبی تازه به قدرت رسیده در صفوف این زنان معترض دشمنان واقعی خود را می دیدند. نبرد جدی بین این دو صف بندی که سرنوشت سه دهه جامعه ما را رقم زد، این چنین آغاز شد.

این جنبش اجتماعی آغازی بر قطبی شدن جامعه بود. در یک سو هزاران زنی که در پی تحولات جدی اجتماعی بودند ، تحولاتی که در راس آن آزادی و برابری زن قرار داشت. و این خواست را زنان در تظاهرات 8 مارس ضد حجاب اجباری بطور روشن در پلاکاردهای خود منعکس کرده بودند«معیار آزادی یک جامعه آزادی زن است». در سوی دیگر زنان و مردانی قشری،مذهبی و سنتی بودند که به آمال و آرزوی خود یعنی استقرار حکومت اسلامی رسیده بودند. کم نبودند زنان حزب الهی  که به صفوف این تظاهرات حمله کرده  و به زنان معترض می گفتند شما برای اینکه با مردان متعدد هم آغوشی کنید تظاهرات کرده اید.

این تظاهرات 5 روز پی در پی ادامه یافت. از 8 مارس تا 12 مارس . اگرچه در روز10 مارس روحانیون فتوای حجاب اجباری را پس گرفتند و در مقابل مبارزات زنان عقب نشینی کردند. اما این عقب نشینی به معنای این نبود که آنان از استقرار نظام اسلامی که سمبلش حجاب اجباری زنان بود دست کشیده اند. آنان صبر کردند تا در فرصتی مناسب این غول را به شیشه برگردانند. آغاز جنگ ایران و عراق فرصتی طلایی برای روحانیون زن ستیز حاکم بود تا تحت لوای میهن و مقابله با دشمن خارجی هر کسی را که مخالف و یا حتی انتقاداتی  به نظام اسلامی داشت ، قلع و قمع کنند. پس از حمله و کشتار مردم ملل تحت ستم، ممنوعیت کلیه احزاب و نیروهای سیاسی و نشریاتی که غیر اسلامی بودند اعلام گردید. خمینی تهدید کرد که آرم شاهنشاهی و موی زنان میراث طاغوت است. ابراهیم یزدی از رهبران ملی مذهبی ها گفت اجباری شدن حجاب نشانه مهمی از مخالفت با «وزش بادهای مسموم تمدن غرب» است. سرانجام پس ازهمه تهدیدات در تیر ماه 1359 حجاب اجباری رسما تصویب شد. و بتدریج  مجموعه ای از قوانین ضد زن و مجازات های اسلامی علیه زنان نیز تصویب شد.

تظاهرات  زنان در مارس 1357 نشان داد که استقرار نظام اسلامی با مخالفت بخش بزرگی از زنان پیشرو و آگاه و سرکوب این بخش ممکن شد. این مبارزه در تاریخ ایران و جهان ثبت شده است وعلیرغم گذشت سالها و تحریف آن توسط جریانات متفاوت حکومتی و برخی جریانات سازشکار، انکار آن ممکن نیست. حاکمان اسلامی از همان ابتدا برای تحمیل موقعیت فرودست زنان، برای تحمیل حجاب اجباری و کنترل زنان از خانه تا محل کار و گستره امکان عمومی ناچار شدند نیروی نظامی ویژه ای برای سرکوب زنان بوجود آورند. ایران تنها کشوری است که پلیس ویژه برای سرکوب زنان دارد. از تظاهرات 8 مارس 57 تا امروز یعنی طی سی سال گذشته جنگی مدوام با شدت و حدت متفاوت بین اکثریت زنان جامعه و نظام جمهوری اسلامی جریان دارد. تظاهرات زنان در سال 57 تبارز تضاد عمیق و حل نشدنی بین منافع اکثریت زنان و منافع روحانیت بقدرت رسیده بود. تضادی که همچنان تا به امروز تحولات جامعه ایران را رقم زده است.

بر سر زنانی که در تظاهرات اعتراضی علیه حجاب اجباری در مارس 57 شرکت کردند چه آمد؟ بسیاری از آنان زیر بار حجاب اجباری نرفتند و از مشاغل خود پاک سازی شدند. بسیاری دستگیر و زندانی و اعدام شدند و بسیاری مجبور به تبعید شدند. بسیاری نیز باقی ماندند تا با وزش نوین مبارزات جانی تازه گیرند. 

حاکمان مرتجع و زن ستیز جمهوری اسلامی با پایان جنگ ایران و عراق دیگر نمی توانستند به همان شدت سکوت گورستانی و سرکوب و کشتار را ادامه دهند. با پایان جنگ، نارضایتی گسترده مردم و بحران اقتصادی و سیاسی، دولتمردان جمهوری اسلامی  نیاز به بازنگری، بازسازی و اصلاحات را برای ترمیم و تر و تازه کردن نظام خود ضروری دیدند. مسئله زنان و بحران سیاسی و به صحنه آمدن زنان اصلاح طلب حکومتی محصول چنین شرایطی بود. زنان حزب الهی که در تمام دهه 60 با حمله به زنان بد حجاب و تقویت و اشاعه آموزه و ارزش های زن ستیز اسلامی، مقاماتی را در دستگاه دولتی اشغال کرده و سالها در مقام بازجو و زندانبان، نماینده مجلس و سر دبیر مجلات زنان حزب الهی در وصف حجاب و حقوق زن در اسلام قلم فرسایی می کردند، لب به انتقاداتی از وضعیت زن در نظام اسلامی گشودند. 

امکانات و فضای باز سیاسی برای این زنان به گونه ای پیش رفت که در واقع خود را تنها صدای جنبش زنان در ایران بخوانند. زنان سکولار در داخل و خارج که طی این دهه به پافشاری بر ارزش های سکولار و جهانشمول حقوق زن تاکید داشتند، بتدریج  دچار شکاف شدند و برخی از آنان علاقمند به همکاری با این زنان نواندیشان دینی شدند. این زنان حکومتی و یا نزدیک به حکومت به یاری برخی زنان سکولار دانشگاهی در غرب نظریه و تئوری بافتند. ابتدا با واژه" زن مسلمان" و "فمنیسم اسلامی" خلط مبحث کردند. بتدریج از فمنیسم بومی، سپس فمنیسم اسلامی وبعد فمنیسم موقعیتی و امروزه فمنیسم عملگرا صحبت کردند. برخی زنان سکولار در داخل و خارج کشور به نفع زنان نواندیش دینی عقب نشینی کردند. حال این دو گروه زنان به یاری یکدیگر در جستجوی تفاسیر زنورانه از اسلام قلم می زنند و سخنرانی می کنند تا ثابت کنند حقوق زنان با اسلام مغایرت ندارد. برخی زنان سکولار که سابقا مطالب ارزشمندی در مورد بی حقوقی و فردوستی زنان در شریعت نوشته اند، امروز دراثبات تفاسیر رهاییبخش از شریعت و فقه اسلامی قلم می زنند. آنان برای تحقق فمنیسم اسلامی، بومی، عملگرا در پی فراگیری "اجتهاد زنانه" و راضی کردن روحانیون به  فتوا در جهت حقوق زنان هستند.

همین زنان سکولار تبعیدی که در گذشته در مجامع بین المللی به افشای سرکوب زنان توسط بینادگرایان مرتجع حاکم در ایران می پرداختند امروز در پی دست و پا کردن جایزه و حمایت برای زنانی هستند که با تلاش های شبانه روزی شان فهمیده اند که می توان با اتکا به همان آموزه های سرکوبگرانه شریعت، این بار تفاسیر رهائی بخش برای زنان کرد.

بسیاری از این زنان سنتی و حزب الهی که اصلاح طلب شده اند در مارس سال 57 بر روی زنان چماق کشیدند و با چادرهای سیاه در مقابل تظاهرات زنان و دختران پیشرو فریاد "مرگ بر بی حجاب و بد حجاب " می دادند امروز به یاری برخی زنان سابقا سکولار تبعیدی برای خود تاریخ جعلی ساخته و ادعا می کنند که ادامه مبارزات زنان درمارس 57 هستند. البته برخی از آنان هنوز هم سعی دارند بیشرمانه این ورق فراموش نشدنی جنبش نوین زنان را انکار کنند و تاریخ جنبش زنان را وارونه جلوه دهند.

جنبش نوین زنان ایران در مارس 57 از حمایت زنان فمنیست غربی بسیار بهره مند شد. در این تظاهرات گروهی زنان فمنیست فرانسوی به همراه فمنیست های آمریکایی چون کیت ملیت شرکت داشتند. زنان فمنیست فرانسوی این تظاهرات را در تاریخ ثبت کردند. زنان غربی از شعارهای رادیکال این زنان حمایت کردند. سالها بعد زنان غربی بویژه در فرانسه ضمن همدردی با زنان ایران سرکوب و فرودستی زنان ایران توسط نظام اسلامی را افشا و محکوم کردند. شکی نیست که فمنیستهای رادیکال و چپ ایرانی در تبعید، نقش مهمی در افشای بنیادگرایی اسلامی در سرکوب زنان داشتند و خدمات ارزشمندی در آشنایی زنان جهان با مسئله بنیادگرایی مذهبی و سرکوب زنان انجام دادند.

امروز در سی امین سالگرد تظاهرات مارس 1357، زنان سال صفر از اعماق تصاویر به ما خیره شده اند. آنان با ناباوری به برخی از هم رزمانش می نگرند که دیگر به شعار "نه شرقی نه غربی آزادی جهانی" است باور ندارند و  پس از سی سال سرکوب زنان توسط شریعت و آموزه های مذهبی، و رژیمی سر تا پا زن ستیز و ارتجاعی در پی تفاسیر رهایی بخش "زنورانه" از شریعت اسلام هستند. آنان با ناباوری به برخی زنان فمنیست غربی که در روزهای مارس 57 دوش به دوش شان برای آزادی زنان می جنگیدند می نگرند که امروز حامی زنان بشدت رفرمیست و فمنیست های اسلامی شده اند.

آنان با ناباوری به کیت ملیت نگاه می کنند که سی سال پیش در کنار پیشروترین جنبش زنان در خاورمیانه ایستاده بود، چرا او امروز پشت جریانی است که دغلکارانه می گوید حقوق زن با اسلام تضاد ندارد. چرا زنان فمنیست فرانسوی که روزی افشاگر قوانین اسلامی علیه زنان بودند، امروز جایزه سیمون دوبور، جایزه زنی که نامش الهامبخش رادیکال ترین و پیگیرترین مبارزات زنان است را به مضحکه کشیده و آن را به زنانی اهدا می کنند که با تقلید از طرح "ملک محمد ششم" در مراکش جریان یک میلیون امضا براه انداخته اند تا بتوانند یک میلیون بار شورشگری هزاران زن و دختر جوان در ایران را علیه نظام بنیادگرای اسلامی تضعیف کنند.

آیا جنبش زنان در غرب نیز دچار فروکش و پس روی بسوی همزیستی با نظام های مردسالار شده است؟

آیا جنبش زنان غرب آلوده به نظرات نسبیت گرایی شده و تصور میکند که زنان خاورمیانه شایسته قوانین و حقوق جهانی زنان نیستند؟

آیا زنان فمنیست غربی دچار بدفهمی جنبش زنان در خاورمیانه و بالاخص در ایران شده اند؟

آیا جنبش زنان ایرانی جنبش زنان رادیکال سکولار و چپ قادر نشده اند تلاش کنند تا خطوط متمایز و آشکار درون جنبش زنان را ترسیم کنند و مانع بد فهمی فمینست های غربی شوند؟

آیا زنان رادیکال فمنیست قادر نشده اند افق رهایی زنان را ترسیم کنند افقی که کمترین معیارش برای تحقق رهایی زنان، جدایی دین از دولت است؟

اما نگاه زنان سال صفر فراتر می رود به اعماق جامعه می رود چه حس خوشی: آتشفشانی در راه است، نسلی جوان و سرکش به صحنه آمده که همانند زنان سال صفر حاضر نیستند ذره ای با حکومت مذهبی و ارزش های زن ستیزانه سازش کنند، حقوق و مطالبات خود را تمام و کمال می خواهند، همین امروز و نه در پروسه لاک پشتی هزاران ساله و با فتوای فسیل های تاریخ.

زنان و دختران جوان دانشجویی که حضوری جسورانه در صحنه سیاسی دارند و حاضر نیستند از حق خود براحتی عقب بنشینند. این نسل در مبارزه اش برای حقوق اولیه خود چرتکه نمی اندازد و دنبال سود و زیان نیست. این نسل تن به حجاب اجباری نمی دهد و در حقیقت تئوری بافی های برخی زنان رفرمیست و "فمنیست های اسلامی" را در بی اهمیت جلوه دادن جایگاه حجاب اجباری، با عمل روزانه خود نقد می کند.

این بخش از جنبش زنان نه فقط سرنوشت زنان ایران را رقم خواهد زد بلکه نقش مهمی در پیشروی جنبش زنان در خاورمیانه و در کل جهان دارد. این جنبش اصیل و پیشرویی است که روی بسوی آینده دارد. سئوال حیاتی در مقابل ما زنان رادیکال فمنیست در ایران و جهان این است آیا بار دیگر یار و یاور این جنبش خواهیم شد؟ آیا کمک خواهیم کرد که این جنبش با تکیه به جمعبندی نقادانه از گذشته و ترسیم افق رهائیبخش به پیشرویهای تعیین کننده دست یابد و رژیم بنیاد گرا و ضد زن جمهوری اسلامی و حامیان ریز و درشتش را روانه زباله دان تاریخ کند؟

 

Zan_dem_iran@hotmail.com  /  http://heshtemars.blogfa.com  /  www.8mars.com