اذیت و آزار جنسی به زنان، در اماکن عمومی

هنگامه بهار

موضوع اذیت و آزار جنسی زنان، در اماکن عمومی موضوعی نیست که به شهر و کشور خاصی محدود شود و یا بتوان آن را موضوعی تازه دانست؛ اگر چه ساز و کار آن و شدت و عمومیت آن در کشورهای مختلف و در اعصار مختلف، بر اساس فرهنگ عمومی و جایگاه زنان متفاوت است.

آزار جنسی زنان در اماکن عمومی در سطوح مختلف اعمال می شود و از نگاه های حریصانه، ترمز کردن مکرر جلوی پای زنی که تنها در خیابان در انتظار تاکسی یا آشنایی، ایستاده یا تردد می کند، متلک گویی در غالب تعریف یا جملات "بامزه" و یا کلمات رکیک، اصرار به برقراری رابطه جنسی، نشان دادن آلت تناسلی تا لمس اندام ها و اسید پاشی،... و حتی تجاوز را شامل می شود.

در سراسر جهان کمتر زنی را می توان یافت که آزار جنسی در اماکن عمومی را تجربه نکرده باشد. تا جایی که شهلا اعزازی مدیرگروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران در رابطه با مزاحمت های خیابانی در ایران اعلام کرد، برخی از پژوهشها نشان میدهند که ۷۵ تا ۹۸ درصد از زنان مورد آزار خیابانی قرار گرفتهاند و در پژوهشی با ۳۸۰ نمونه در شهر تهران، تنها ۱۸ نفر از پسران اعلام کرده بودند که برای زنان مزاحمت ایجاد نکردهاند.هم چنین نتیجه تحقیقی که در دانشگاه مازندران بر روی 400 زن دانشجو در سال های اخیر صورت گرفته نشان می دهد که بیش از 70 درصد زنان، از ماهی یک بار تا روزی چند بار مورد آزار قرار گرفته اند. و یا تحقیقی که در سال 1390 در شیراز بر روی زنان 18 تا 24 سال صورت گرفت، نشان می دهد که همه آنان مورد آزار قرار گرفته اند و واکنش70 درصد آنان، سکوت در مقابل این آزار بوده است. در انگلستان: به گزارش پلیس حمل و نقل بریتانیا در لندن فقط در مترو، 1450 بار در عرض یک سال از مزاحمت های جنسی گزارش شده این رقم نسبت به 5 سال پیش دو برابر شده. البته این لزوما نه به معنای بالارفتن میزان جرم نیست بلکه می تواند به معنای بالا رفتن جرات قربانیان باشد. 100درصد از بیش از 600 زنی که در فرانسه از آن ها سئوال شده، مورد آزار و اذیت جنسی در وسایل حمل و نقل عمومی قرار گرفته اند. در اسراییل 68 درصد دختران حداقل یک بار و 45 درصد بیش از یک بار در خیابان مورد مزاحمت قرار گرفته اند.

خیابان، وسایل نقلیه عمومی، پارک ها، ایستگاه های اتوبوس، فروشگاه ها، سینما، تأتر، آسانسورها، شرکت ها و ادارات دولتی و خصوصی، زیارتگاه ها و... خلاصه هر جایی خارج از خانه برای زنان اماکنی نا امن هستند که هر لحظه در آن می توانند مورد مزاحمت قرار گیرند و با اضطراب از آن عبور می کنند. این نا امنی پیامی برای زنان به همراه دارد:"خیابان به مردان تعلق دارد. اگر وارد این حریم می شوی از هیچ گونه مزاحمتی در امان نخواهی بود. اگر آرامش می خواهی به خانه برگرد. البته این به آن معنا نیست که خانه برایت محل امنی است ولی حداقل اگر تو به عنوان زن خودت را از فعالیت های اقتصادی و اجتماعی محروم کنی و خود را در چاردیواری خانه حبس سازی، از نا امنی مضاعف در خیابان می توانی در امان باشی."

این نگاهی است که مردان را مجاز می سازد که در "قلمرو خود" آن طور که مایلند با زنان رفتار کنند. حضور زنان در جامعه را مردان به عنوان تهدیدی برای حضور خود می دانند. با گسترش بیش از پیش حضور زنان در فعالیت های اقتصادی، آموزشی، اجتماعی و فرهنگی، که زنان سال ها برای رسیدن به آن مبارزه کرده اند و نیاز سرمایه داری هم بستر آن را مهیا ساخته است، مردان عامل بسیاری از محرومیت های خود را در جامعه و بازار کار، حضور فعال زنان در خارج از خانه دانسته و به زنان به چشم رقیبی که به "قلمرو قدرت" او تجاوز کرده و جای او را تنگ کرده می نگرند. کمترین انتظار مزاحمان، عکس العمل زنان وحشت زده و غافل گیر شده است تا بتوانند با تمسخر آنان، "برتری" و "شهامت" خود را به نمایش بگذارند.

در جوامع مردسالار کنونی و تحت قوانین، فرهنگ و تربیت مردسالارانه، برای مرد به عنوان "جنس برتر" که خود را مالک و حاکم قلمرو انسانی می داند، بدیهی است که "او" باید تعیین کننده رابطه بین دو جنس و تعیین کننده مختصات رفتاری "جنس دوم" اعم از پوشش، ساعات و اماکن مجاز برای تردد، چگونگی حرف زدن، خندیدن و خلاصه نفس کشیدن، باشد و به همین دلیل توجیح بسیاری از مزاحمت های خیابانی، "تربیت" زنانی است که "عرف جامعه" (یعنی همان مختصاتی که جامعه مردسالار تعیین کرده)، را زیر پا گذاشته اند. این عدم اختیار زنان در تعیین رفتار و پوشش خود آنقدر در جامعه نهادینه شده که حتی در بسیاری از پژوهش هایی که در تحلیل و نقد مزاحمت های جنسی در اماکن عمومی، توسط زنان پژوهشگر به انجام می پذیرد، مستقیم و غیر مستقیم، راه کار را در محدودیت های هر چه بیشتر در رفتار و پوشش زنان، جستجو می کنند.

جسد "ربکا دایکس"، دیپلمات 30 ساله انگلیسی، در آخرین روزهای سال میلادی 2017، در حالی که به او تجاوز شده و به قتل رسیده بود در کنار جادهای در شرق شهر بیروت پایتخت لبنان یافت شد. دیلی میل نوشت: طارق هواچی راننده تاکسی لبنانی توضیح داد، که به ربکا دایکس به دلیل دامن کوتاهش تجاوز و سپس او را کشته است. در اسید پاشی های سریالی در اصفهان و سایر شهرهای ایران اسید پاشان، با پاشیدن اسید به صورت چند "زن بدحجاب"، به وحشیانه ترین شکل ممکن، قلدری خود را در این قلمرو نشان داده، و تلاش کردند پیام خود را به همه زنان رسانده و محدوده همه زنان را تعیین کنند. در مصر بلافاصله بعد از سرنگونی مبارک، حتی همان مردانی که تا روزهای قبل از سرنگونی، همراه با زنان مبارزه می کردند، با اعمال مزاحمت های گسترده جنسی، در واقع به زنان اعلام کردند که دیگر به حضور شما در خیابان نیازی نداریم و حالا وقت برگشتن به پستوی خانه هاست. این مثال ها پایانی ندارند. اتفاقاتی هستند که جلوی چشم ما همه روزه تکرار می شود به حدی که اگر چه زندگی را برای زنان بسیاری به جهنم بدل کرده ولی طبیعی جلوه می کند و حساسیت ها را برنمی انگیزد.

خشونت ساختاری و ایدئوژیک سرمایه داری امپریالیستی حاکم بر جهان علیه زنان، چنان در پهنه جهان خود را گسترده که نگاه کالایی و ابزاری به زنان در جامعه، به امری عادی و بدیهی بدل گشته است. به همین دلیل هر مردی در هر نقطه از جهان، این حق را برای خود قائل است که زنان را در اماکن عمومی، مورد اذیت و آزار قرار دهد.

در کشوری مثل ایران ایدئولوژی اسلام به نفرت علیه زنان مشروعیت الهی داده و از این طریق هم عقب افتاده ترین و ضد زن ترین تفکرات درون جامعه را با قدرت و نظام حاکم متحد کرده است. حکومت به غایت زن ستیز جمهوری اسلامی ایران، از زمان قدرت گیری خود، آشکارا جنگی را علیه زنان آغاز کرده است؛ جنگی که در تمام دوران حکومتش و تا به امروز تداوم یافته است. این رژیم با اتکا بر قوانین اسلامی که در دوران برده داری نگاشته شده اند، حق مالکیت مرد بر بدن زن را بی واسطه و در کنار سایر امتیازات مردسالارانه، به مردان تفویض کرده و با تمام قوا، بر حقانیت مردان در تعیین مختصات رفتاری زنان، صحه گذاشته و مستقیم و غیر مستقیم، عمل آزار زنان در خیابان را حمایت می کند. آن جایی هم که آن را تقبیح می کند قربانی را عامل جرم معرفی می کند. کافی است موارد دستگیری زنان به جرم "پوشش غیر متعارف" و یا "بدحجابی" را با آمار دستگیری مردانی که مزاحم زنان می شود مقایسه کنیم. با توجه به این که به جرأت می توان گفت که صد در صد زنان مزاحمت خیابانی را تجربه کرده اند، روشن است که دستگیر شدگان قربانی یان هستند و نه مجرمان.

مزاحمت های خیابانی، در ابعادی بسیار محدودتر، متوجه پسر بچه ها و یا مردان جوان هم می شود. ولی حتی این دسته از مزاحمت ها هم با نگاهی مردسالارانه و زن ستیزانه اعمال می گردد و قربانی را در جایگاه جنسیتی زنان قرار می دهد. این مقوله خود مبحثی مفصل است و بررسی های عمیق تری را طلب می کند که در محدوده بحث این مقاله نمی گنجد.

مزاحمت و آزار زنان در اماکن عمومی را شاید بتوان در حلقه خشونت های اجتماعی علیه زنان دسته بندی کرد، ولی در سیستم مردسالار حاکم در سراسر جهان، اشکال مختلف خشونت، اعم از خشونت دولتی، اجتماعی و یا خانگی، حلقه های مختلف یک زنجیر هستند و به یکدیگر مرتبط می باشند؛ زنجیری که به پای زنان بسته شده تا مانعی برای جهش آنان به سوی رهایی باشد. رژیم نه تنها اعمال کننده خشونت دولتی بر زنان است بلکه هم چنین عامل اساسی در حمایت و تشدید سایر اشکال خشونت می باشد. خشونت های خانگی هم به سهم خود، با نهادینه کردن فرودستی زنان، فرادستی مردان و آزار و اذیت زنان را در خانه و خارج از خانه به ثبت رسانده و به امری بدیهی بدل می سازند. فرهنگ مردسالار حاکم، با هجوم همه جانبه بر زنان، خانه و خیابان را برای زنان نا امن ساخته و با اعمال خشونت سعی در مرعوب و مطیع ساختن آنان دارند.

همان طور که بالاتر اشاره شد، مزاحمت های جنسی برای زنان به یک منطقه خاص جغرافیایی محدود نمی شود ولی ابعاد و نحوه برخورد با آن متفاوت است. در جوامع غربی، حداقل در قوانین مدون، جای مجرم و قربانی عوض نشده و شانسی برای مراجعه به قانون برای مقابله با این جرم موجود است. در کشوری مثل ایران حتی اعتراض شفاهی نسبت به مزاحم، مستلزم تحمل قضاوت های زن ستیزانه معمول در سطح جامعه و مزاحمت های زنجیره ای بعدی می شود وبه همین دلیل هم هست که زنی که در طول هفته هر روز در مسیر خانه به کار و بالعکس در برابر مزاحمت های مختلف جنسی قرار می گیرد، عموما علی رغم این که تحت فشار عمیق روانی قرار می گیرد، عکس العملی نشان نمی دهد و سکوت می کند؛ در حالی که چاره کار سکوت کردن، ملامت کرن خود، بیرون نیامدن از خانه، به اشغال مردان درآمدن خیابان ها با تاریک شدن هوا و... نیست. چاره کار این است که زنان بتوانند در مقابل این ستم قد علم کرده و مبارزه کنند.

بالا رفتن سطح آگاهی زنان و آشنایی با حقوق شان یکی از پایه ای ترین قدم ها برای مبارزه با مزاحمت های خیابانی و نا امنی اجتماعی است. زنان به ویژه در کشورهایی مثل ایران به خوبی دریافته اند که خزیدن در پستوی خانه ها و پذیرش قفس تنگی که با نام "عرف اجتماعی" تنها زنان را محدود می سازد، نه تنها امنیت آنان را تامین نمی کند بلکه روز به روز هم چاردیواری که در آن اجازه تنفس دارند را تنگ تر خواهد کرد. هیچ چیز مزاحمت های جنسی مردان نسبت به زنان را توجیح نمی کند؛ نه مکان، نه زمان و نه پوشش زنان. نظم موجود که در پی توجیح این مزاحمت ها و تعویض جای قربانی با مجرم است، نظمی است که باید فرو بریزد. فرو ریختن این نظم و جایگزینی آن با نظم نوینی که دنیا را به جای امنی برای زندگی همه ساکنین ش بدل کند، به سادگی ممکن نخواهد بود. قربانیان این سیستم، همان هایی هستند که باید با وحدت و تشکل خود و بر پایه برنامه ای انقلابی، این دگرگونی را واقعیت بخشند و نظم نوینی را بنا نهند.

شناخت ابعاد ستم و شوریدن بر علیه آن، برای مبارزه با سیستم موجود یک ضرورت است ولی به تنهایی کافی نیست. اگر آگاهی زنان آنان را در کنار هم زنجیران خود قرار نداده و با هم متشکل شان نسازد، پتانسیل مبارزاتی شان به هدر رفته و به یاس بدل می شود. تشکل یابی زنان امری است لازم و ضروری ولی این هم کافی نیست. برای این که مبارزات زنانِ متشکل به انحراف نیافتد و آنان نهایتا به سربازانی در خدمت دشمنان خود در نیایند، لازم است که به خطی صحیح و انقلابی مسلح شوند و برای این امر نیاز دارند که مستمرا دانش و آگاهی خود را از ساز و کار نظام حاکم و راه در هم کوبیدن آن بالا برند.

نشریه هشت مارس شماره ۴۸

اکتبر ۲۰۱۹ / مهر ۱۳۹۸