در مورد نظرات نوشين احمدی خراسانی در باره زنان خيابان انقلاب

در، به همان پاشنه می‌چرخد!

نينا اميری

شرایط عینی جامعه خصوصا پس از مبارزات دوره اخیر، دست خوش تغییر و تحول شده که انعکاس آن را می توان در تفسیرو تحلیل های همه نیروهای طبقاتی مشاهده کرد. در این دوره گرایشی که خود را بخشی از جنبش زنان می داند نیز عکس العمل نشان داده و نظرات خود را به «روز» کرده است.

لازم است در همین اوضاع و شرایط به برخی از تحلیل های این جریان فکری، هم چون ارزیابی از خیزش های اخیر و به طور مشخص نظرات شان در مورد مبارزات زنان علیه حجاب اجباری، مراجعه کنیم تا بیشتر بتوانیم به محتوای اصلی این نظریه با شکل و شمایل «امروزی» پی ببریم. به عنوان مثال در برخورد به خیزش دی ماه ۹۶، همان خیزشی که تهیدستان در پیشبرد آن نقش اساسی داشتند و به باقیمانده های ناچیز مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی ضربه سهمگینی وارد کردند، از نظر نوشین احمدی خراسانی فضای این مبارزه «ابهام آلود» قلمداد می شود. علت «ابهام آلود» هم از نظر این تفکر عدم شرکت طبقه متوسط در این مبارزه پیش گذاشته می شود . توضیح داده شده که دلیل عدم شرکت طبقه متوسط در این خیزش «خود اگاهی انباشته از تجربه های سیاسی مختلف» است و این که این طبقه «به دلیل تجربه های ناموفق سیاسی گذشته شان اساسا به حرکت های سیاسی شده ی توده وار و غیر شناسنامه دار، با شک و تردید می نگرند»! (دختران خیابان انقلاب و پوپولیسم سیاسی – نوشین احمدی خراسانی )،(تاکید از من است)

یک بار دیگر مبارزات مردم خصوصا مبارزه توده ای طبقات محروم جامعه، از نظر این جریان فکری تحت نام فضای «ابهام آلود» تحقیرمی شود. نتیجه خیزش دی ماه چنان درخششی را در مبارزه ایجاد کرده که نور روشن آن باعث سرگیجه گی و تلوتلو خوردن طبقات مرفه و سخنگویان این طبقه شده است. آن چه که مسلم است پیش برندگان این خیزش ها دراین که عامل اصلی فقر و فلاکت، بی کاری، بی خانمانی، بی آیندگی شان کیست، ابهامی نداشتند و در نتیجه آن هم، به درستی با شعار « جمهوری اسلامی نمی خوایم » کل رژیم را زیر ضرت بردند. این فضا ی روشن مبارزه بود. فضای به مصاف طلبیدن مرتجعین حاکم و نیروی های سرکوب گرش.

از طرف دیگرباید در نظر داشت که طبقه متوسط یک دست نیست. به همین دلیل هم، بخش تحتانی این طبقه که درنتیجه ورشکستگی اقتصاد به دامن فقر کشیده شده است در خیزش آبان ماه به مبارزه پیوست. اما این یک واقعیت است که بخش بزرگی از طبقه متوسط به این خیزش ها نپیوستند. علت آن را قبل از هر چیز باید در منافع طبقاتی آنان جستجو کرد. به این علت هم بخش فوقانی این طبقه نه تنها از این خیزش ها حمایت نکرد، بلکه آن را به زبان های مختلف محکوم کرد. همان زبانی که نوشین احمدی نیز در نوشتار اخیر خود به کار برده است. به یاد داریم که چگونه نوشین احمدی و سایر روشنفکران این طبقه همراه و همگام با بخش اصلاح طلب حکومتی در طی سال ها با امکاناتی که در اختیار داشتند، تمام سعی و کوشش شان این بود که اعتراضات توده های مردم از هر قشر و طبقه ای را به طرف اصلاح طلبی و ترمیم نظام حاکم سمت و سو دهند و دائمن به مبارزات «مدنی» خود ببالند و آن را نمونه «خوب» مبارزه جا بزنند. شناسنامه این جریان فکری طی نزدیک به بیست سال در جنبش زنان، دانشجویان، معلمان، کارگران و... دنباله روی و سر فرود آوردن در برابر رهبران شناسنامه دار بخش به اصطلاح اصلاح طلب حکومتی، همان بخشی که دست در دست بخش دیگر برای حفظ نظام شان از هیچ جنایتی علیه مردم کوتاهی نکردند، بود. اما شناسنامه خیزش گران ۹۶ و ۹۸، پاهای برهنه و شکم های گرسنه شان بود. شناسنامه شان درد و رنجی است که از نظام استثمار گرانه و ستم گرانه حاکم سال ها بر گرده شان پیاده شده است.

در مورد حجاب اجباری و نقش «زنان خیابان انقلاب» نوشین احمدی و هم فکران ش تلاش کرده اند نظرات خود را به «روز» کنند تا از اوضاع عقب نیفتند. این رویکرد در گذشته در بوق و کرنا می دمید که جنبش زنان را جنبشی «اننقادی»، «فرهنگی»،«غیرسیاسی» و نه «سرنگون طلب» و «اندیشه ای که دنبال اصلاح است و برای به دست آوردن آن هم نیاز به مبارزه ای آرام و قانونی دارد»، معرفی کند. ( زنان زیر سایه پدر خوانده – نوشین احمدی خراسانی) در همان زمان هم یعنی دوره ای که خاتمی و «اصلاحات ش» باعث شده بود هوش از سر اینان و متحدین حکومتی شان پریده شود، این رویکرد انحرافی مورد نقد گرایش انقلابی جنبش زنان قرار گرفت. ( از آن جمله می توانید به مجموعه ای از نقد نظرات زنان لیبرال و اصلاح طلب از انتشارات سازمان زنان هشت مارس، مراجعه کنید.)

امروزه هم در برابر حرکت جسورانه «زنان خیابان انقلاب» همان ناله های طبقاتی بلند شده است. گفته می شود که «سیاسی کردن این کنش های نوین اجتماعی، می تواند مشکلات متعددی را به وجود آورد........ اما منظورم از «سیاسی‌کردن» حرکت‌های مدنی (هم چون حرکت دختران خیابان انقلاب)، تحمیل آن نوع گفتمان سیاسی است که این حرکت‌های نوین مدنی را به عنوان «پرچمی انقلابی و بدیل برای تغییراتِ بزرگ‌ مقیاس» در دست این یا آن گروه سیاسی، جا می‌زند.» ( همان جا) یا این که « ... جناح ها و گروه های سیاسی مختلف سعی نکنند از این حرکت به اصطلاح امتیاز بگیرند و آن را به سمت جریانات سیاسی خود بکشانند.» (مصاحبه فیروزه رمضان زاده با نیره توحیدی)

هنوز پس از چهار دهه مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری و در همین دو سال گذشته، صد ها زنی که در مبارزات گوناگون حجاب بر سر نداشتند و ده ها نفرشان در زندان و با حکم های طولانی به سر می برند، آیا صحبت کردن از غیر سیاسی بودن این مبارزه اوج عوام فریبی نیست؟ هر زن جوانی که حتی در همین دوره خیزش های اخیر به مبارزه پیوسته باشد به این درک رسیده است که هر خواستی که از جانب زنان و یا هر بخشی از مردم ستمدیده در جامعه طرح شود با قدرت سیاسی حاکم روبروست. اولیه ترین خواست یعنی آب و نان که ظاهرا خواستی سیاسی نیست زمانی که از جانب مردم در خیزش های دی و آبان طرح شد، جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر رنگارنگ ش به خونین ترین شکل ممکن آن ها را سرکوب کرد. کدام یک از خواسته های زنان در جامعه تحت حاکمیت رژیم اسلامی از حجاب اجباری گرفته تا طلاق، از حضانت گرفته تا حق انتخاب شغل و.... غیر سیاسی است؟

این حقیقت را با هزار تدبیر و چرخش نمی توان پنهان کرد که از همان آغاز قدرت گیری رژیم بنیادگرای اسلامی در ایران با اجباری کردن حجاب به زنان اعلام جنگ شد. در کدام نقطه از جهان به راه اندازی هر جنگی با هر سیاست و ایدئولوژی غیر سیاسی بوده است؟ چرا وقتی نوبت جنگ و نفرت که از جانب سیستم و نظام حاکم بر زنان تحمیل می شود، به یک باره این جنگ از خصلتی فرهنگی و غیر سیاسی بر خوردار می شود؟ در کجای جهان در طول همین ۴۲ سال، جنگی علنی که جمهوری اسلامی علیه زنان در اجباری کردن حجاب و پیاده کردن کلیه قوانینی که برخاسته از شریعت اسلامی علیه زنان است، به راه انداخته و پیش برده و برای به زانو در آوردن زنان، نیروی سرکوبگر مخصوص کنترل زنان به وجود آورده است؟ مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و سایر عرصه های خشونت یکی از سیاسی ترین مبارزات در ایران است. با چرخاندن قلم نمی توان بر اقعیات خاک پاشید و آن را کمرنگ کرد.

در رابطه با این گفته که نیروهایی می خواهند این «حرکت های نوین مدنی» را به «عنوان پرچمی انقلابی و بدیل برای تغییرات بزرگ مقیاس» تبدیل کنند، باید گفت که اولا حرکت خلاف جریان زنان خیابان انقلاب هیچ رابطه ای با «حرکت های مدنی» ساخته و پرداخته شما ندارد. دوم این که فعالین و نیروهای انقلابی مسلما می خواهند سطح این مبارزه را ارتقا دهند که زنان بتوانند به طور آگاهانه، سازمان یافته و با افق رهایی برای تغییرات بزرگ نقش ایفا کنند. این دورنما توسط بخش رادیکال جنبش زنان از همان روزهای اول قدرت گیری بینادگرایان اسلامی، یعنی از ۸ مارس ۱۳۵۷ در همان تظاهرات گسترده و شکوه مند شش روزه علیه حجاب اجباری که گرایش شما همواره در تلاش بود که آن را از حافظه تاریخ جنبش زنان پاک کند و در« منصفانه» ترین حالت بی اهمیت جلوه دهد ، پیش گذاشت و تا کنون این هدف را دنبال کرده است. وقتی صحبت از این می کنیم که فشرده بیش از چهار دهه مبارزات و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری توسط زنان خیابان انقلاب، شکل تعرضی به خود گرفت، دقیقا منظوربر این حقیقت استوار است که این مبارزه یک باره و در نتیجه کمپین های اینترنیتی«یواشکی» و در گوشی زاده نشد. در پی ائتلاف های گوناگون با زنان حکومتی زاده نشد، بلکه علاوه بر مقاومت میلیونی زنان، مبارزه چهار دهه فعالین و تشکلات انقلابی جنبش زنان نیز نقش بسزایی در این جهش برعهده داشتند.

سال ها فعالین این جریان فکری برای این که در برابر فشار و پرسش های زنان نسبت به بی عملی اینان در مورد حجاب اجباری و سایر عرصه های خشونت بر زن طفره روند، از این سخن به میان می آوردند که ما در ایران هستیم و باید فعالیت ها را به گونه ای پیش برد که در قبال آن هزینه داده نشود. امروزه هم در برابر نقش شجاعانه زنان نه تنها علیه حجاب اجباری بلکه در تمام مبارزات، گفته می شود نیروهایی که «پرچمی انقلابی و بدیل برای تغییرات بزرگ مقیاس» دارند، عامل ضربه پذیری و هزینه دادن این حرکت «مدنی» می شوند! این توجیهات به طور واقعی می خواهد از رزمندگی و استواری زنان، از کوتاه نیامدن شان در برابر رژیم جمهوری اسلامی بر سر حجاب اجباری و سایر قوانین ضد زن بکاهد. در عین این که مسئله تعیین کننده برای هر نیرویی از جمله فعالین، تشکلات و شبکه های زنان، نه مکان جغرافیایی بلکه موضوع نگرش، روش و متد، نقش اساسی را بازی می کند. به طور مثال کسانی که قبلا در ایران زندگی می کردند و روز وشب خود را در دوندگی به دنبال این آیت الله و آن آیت الله برای تهیه گزارش دهی به روزنامه های رسمی کشور بودند و از اصلاح طلبان حکومتی تجلیل می کردند، امروز که در آمریکا به سر می برند همان دیدگاه دفاع از مناسبات کهنه و پوسیده در مورد کل جامعه و به طور معین زنان را در مجیز گوئی از فرح و رضا پهلوی و یا فاشیست آمریکایی هم چون پمپنو و... پیش می گذارند. بنابراین مکان، صحت و سقم ایده ها را تعیین نمی کند، بلکه این منافع طبقاتی است که نقش تعیین کننده دارد.

ادعا شده که «سیاسی» کار ها - روی سخن با فعالین و تشکلات رادیکال زنان است - می خواهند حرکت «دختران خیابان انقلاب» را که حرکتی «فردی» بوده از «جریان های از پیش موجود جدا ساخته و متفاوت» جلوه دهند. (همان جا) توگویی اینان در برابر حجاب اجباری فعالیتی را قبلا سازماندهی کرده اند که در شرایط کنونی، شرایطی که مبارزه علیه حجاب اجباری شکل نوین تری به خود گرفته است، آن را جزئی از دستاوردهای خود بدانند؟! یک بار دیگر باید تاکید کنیم که این جریان هرگز حرکتی را در مقابله با حجاب اجباری پیش نبرده است. اینان سالیان سال اعلام کردند که ما با «ماهیت حجاب اجباری کاری نداریم »؟ آن جائی هم که بالاخره در برابر گسترش مقاومت و مبارزه علیه حجاب اجباری مجبور به عکس العمل شدند از «انتخاب» حجاب توسط «زنان بز فروش جنوب ایران» به دفاع برخاستند و آن را به عنوان نمونه ای قرار دادند برای این که بتوانند «ثابت» کنند که زنان بی شماری حجاب را خود انتخاب کرده اند! این گرایش، مقاومت چشم گیر میلیون ها زن به ویژه زنان جوان علیه حجاب اجباری را به «مانکن های ایرانی» تشبیه و تحقیر کرد.

این موضع گیری ها هم دلیل داشت. دلیل اصلی و اساسی این بود که با طرح خواست لغو حجاب اجباری به نزدیکی و مناسبات شان با نظام حاکم خدشه وارد می کرد و این باعث می شد که نتوانند اتحاد طبقاتی شان را با زنان حکومتی حفظ کنند. این موضع گیری ها که در اتحاد و هماهنگی با زنان حکومتی اتخاذ شد عملا مقابله کردن با هزاران زن خصوصا زنان جوانی بود که روزانه در دانشگاه، مدارس، ادارات، کوچه و خیابان و... به خاطر «بدحجابی» با نیروهای سرکوبگر رژیم درگیر بودند.

این واقعیت را نمی توان انکار کرد که اگر زنان در برابر رژیمی که در طول حیات ش سرکوب عریان و خشن علیه زنان و در راس آن حجاب اجباری مقاومت و مبارزه نمی کردند، از یک طرف جامعه را به قبرستانی آرام برای پیشبرد اهداف رژیم بدل می کردند و از طرف دیگر فشرده این مبارزه به «زنان خیابان انقلاب» تکامل نمی یافت.

این دغل کاری سیاسی است که گفته می شود این «سیاسی» کارها می خواهند از این حرکت « امتیاز» بگیرند و این «مردمان منفرد را به گرد پرچم خود» و «جریانات سیاسی » خود بکشانند! باید با صراحت اعلام کرد که هدف هر فعال و نیروی سیاسی در جنبش زنان و سایر جنبش ها از طرح نظرات و بر پایه آن پیشبرد هر شکل از فعالیت به قصد جلب و سازماندهی زنان و به طور کل مردم است. همین نظراتی که این گرایش پیش گذاشته است در خدمت این است که «مردمان منفرد» و به طور مشخص «زنان منفرد» را به گرد «پرچم جریان سیاسی » خود بکشاند.

اما بالاخره این گرایش هم برای اهداف خود مبارزه کرده است. مبارزه برای مساوات در مجازات های اسلامی! هم چون دیه برابر برای زن و مرد! یا فعالیت برای حضور زنان در کنار مردانی که برای ریاست جمهوری کاندید می شدند. همه این فعالیت ها هم در سال های طولانی و در اتئلاف با زنان حکومتی پیش برده شد و به همین دلیل هم «شناسنامه» دار شدند.

در برابر نظرات فعالین و تشکلاتی که مبارزه علیه حجاب اجباری را محوری می بینند، گفته می شود « ساخته و پرداخته کردن یک مطالبه ی واحد (به عنوان سمبل و مادر همه ی مطالبات) و تحمیل آن بر دیگر نیروها، و قطبی ساختن فضای جامعه حول آن، روش پوپولیست ها برای حذف دیگرنیروهاست»(همان جا) از واقعیات باید شروع کرد و نه از ذهن . چرا مبارزه علیه حجاب اجباری نشانه رفتن محور خشونت و ستم بر زن است؟ چون، سه هفته بعد از قدرت یابی جمهوری اسلامی اولین یورش خود را با فرمان حجاب اجباری علیه زنان آغاز کرد. این یورش بنیادگرایان اسلامی تازه به قدرت رسیده به زنان اتفاقی نبود. حجاب اجباری برای این رژیم جایگاه مهم و تعیین کننده دارد. چرا که حجاب اجباری پرچم ایدئولوژیک - سیاسی یک دولت تئوکراتیک است. حجاب اجباری ابزاری است که از طریق آن کنترل دولتی بر بدن، فکر و سرنوشت زنان را میسر می سازد. در پی تحمیل حجاب اجباری بود که رژیم توانست کلیه ی قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی علیه زنان را به تصویب برساند. با حجاب اجباری و قوانین ضد زن توانست امتیازات ویژه به مردان دهد و آنان را با خود همراه کند تا بتواند کل جامعه را کنترل کند. در عین حال همواره تاکید شده است که مبارزه علیه ستم بر زن به مبارزه علیه حجاب اجباری محدود نمی شود، اما این مبارزه به دلیل این که قلب نظام دینی را نشانه می رود، قابلیت بالایی در باز کردن راه در مقابل زنان برای پیشبرد عرصه های وسیع تر مبارزه را داراست. بنابراین محوری بودن مبارزه علیه حجاب اجباری، موضوع دلبخواهی نیست.

نوشین احمدی در مقاله ش می گوید زمانی که مبارزه علیه حجاب اجباری به عنوان «مادر مطالبات» پیش گذاشته شود، آن گاه این باعث «حذف دیگر نیروها» خواهد بود؟ منظور کدام نیروها است؟ زنان مرفه و حکومتی؟ درعین حال، این نیروها در حال انجام و سازماندهی چه مبارزه ای برای کسب دیگر خواسته های زنان هستند که تمرکز مبارزه علیه حجاب اجباری به آنان «ضربه» زده و باعث «حذف شان» شده است؟ واقعیت این است که برای این گرایش فکری محور قرار دادن مبارزه علیه حجاب اجباری زیاده خواهی است و این برای جنبش زنانی که قرار است از نظر این دیدگاه مبارزه ش «مدنی، فرهنگی وغیرسیاسی» باشد و به شکل لاک پشتی عمل کند، ساختار شکنانه است.

نوشین احمدی ادامه داده و مطرح می کند که «پوپولیسم به جای سعی و تلاش برای «تشکیل ائتلاف» میان نمایندگان بخش های گوناگون جامعه، به دنبال پرچم سازی و گرد آوردن مستقیم و بی واسطه ی مردمان منفرد به گرد پرچم خود می اندیشد»(همان جا) واقعیت ها تحت پوشش پوپولیسم پنهان می شود. ائتلاف با کی و بر سر چی؟ و زمانی که صحبت از « نمایندگان بخش های گوناگون جامعه» به میان می آید، مقصود چه نمایندگی و از چه طبقاتی؟ آیا منظور ائتلاف هایی هم چون اتئلاف در کمپین یک میلیون امضا و هم گرایی های پس از آن است ؟ این ائتلافات از جانب چه نمایندگانی و بخش هایی از جامعه شکل گرفت؟ آیا این ائتلافات به غیر از این بود که میان بخش روشنفکر سکولار و غیر سکولار طبقه متوسط فوقانی با بخشی از زنان حکومتی شکل گرفت؟ هدف این ائتلافات چه بود؟ تفکر و هدف حاکم بر این ائتلاف ها این بود که شرایط و موقعیت زنان از طبقات مرفه جامعه را در ساختار دولتی بهبود بخشد.

اما اتحاد و ائتلافاتی هم در میان فعالین و تشکلات بخش رادیکال جنبش زنان هم شکل گرفت. به عنوان مثال چند ماه قبل از کمپین یک میلیون امضا یک اتحاد دیگری در جنبش رادیکال زنان به نام « کارزار لغو قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی علیه زنان» در خارج شکل گرفت. هدف این اتحاد چه بود؟ وسعت بخشیدن به مبارزه و درگیر کردن و متشکل کردن زنان در آن در خدمت به سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به عنوان عامل اصلی فرودستی زنان . در پیشبرد این مبارزه و کوتاه نیامدن از منافع اکثریت زنان هم این اتحاد توانست بزرگترین تظاهرات زنان را در ۵ روز در خارج سازماندهی کند. از زاویه نظری نیز توانست درک از قانون و رابطه آن با روبنای سیاسی را ارتقا داده و در اختیار جنبش زنان قرار دهد. بررسی همین دو کمپین و به طور کلی تاریخ جنبش زنان و سایر جنبش های مبارزاتی هم در ایران و هم در سراسر جهان نشان می دهد که هیچ گاه دو قطبی که رویکرد و اهداف شان در مورد ستم بر زن و راه رفع آن در مقابل هم قرار دارد، نمی‌توانند ائتلافی را شکل دهند. چرا که این دو قطب برای رسیدن به اهداف خود دو راه کاملا متفاوت را طی می کنند. یعنی بین قطبی که مصرانه و بنا بر منافع طبقاتی خود در پی سر و سامان دادن به سیستم و نظام ستمگرانه حاکم به «نفع» زنان است با قطب مقابل که منشا اصلی ستم بر زن را جزئی جدا ناشدنی از سیستمی که به ستم گر و ستمدیده تقسیم شده می بیند و در راستای سرنگونی آن مبارزه می کند، نمی‌توان ائتلافی را شکل داد. این واقعیت هم برای این جریان فکری کاملا روشن است، اما امروزه با ژست «وحدت طلبی» مقاصدی دیگری دنبال می شود: مخدوش کردن صف دوست و دشمن.

در ادامه مقاله می خوانیم که « درواقع پوپولیست ها با سرکوب تکثر گرایی، تحقیر منش رواداری، آشتی ناپذیر جلوه دادن تفاوت میان نیروهای مختلف اجتماعی و سیاسی و....، در پی ساختن فضاهای دو قطبی در جامعه اند». این کاملا درست فهمیده شده است که گرایش انقلابی جنبش زنان هیچ آشتی و مماشاتی با نیروهای مختلف اجتماعی و سیاسی که در پی تحکیم سیستم حاکم هستند، ندارد. قدرمسلم فعالیت های هدفمند گرایش انقلابی در جنبش زنان این است که با تمام قوا در حیطه نظری و عملی سعی کند که زنان را به سمت سهم گرفتن در مبارزه علیه سیستم حاکم آگاه و متشکل کند. مهم ترین وظیفه هر تشکلی که در خدمت منافع مردم است، جدا کردن صف مردم از کلیه مرتجعیین و حامیان آنان در سطح ملی و بین المللی است. هر چقدر این قطب بندی و شکاف دقیق تر شود، جنبش انقلابی به طور کل و جنبش زنان به طور خاص می تواند در مسیر زیرو رو کردن مناسبات کهنه حاکم با اتکا به زنان و کل آحاد جامعه پیش روی کند.

در انتها می توان گفت که اوضاع جامعه و مبارزات زنان در خیزش های اخیر و مبارزه مشخص آنان علیه حجاب اجباری و ادامه مبارزه شان در زندان ها، همه نیروها از جمله جریان «شناسنامه» دار را بر آن داشته است که از این شرایط مساعد استفاده و نظرات خود را « مردم پسند» کند تا بار دیگر از پنجره «دیگری»، همان تفکرات قبلی را با روکشی «جدید» در بین زنان و جنبش زنان اشاعه دهد. در واقع در بر همان پاشنه می چرخد.

اینان در تفکر و عمل کرد شان « هم با اونا و هم با اینا» را پیش می برند تا بتوانند از این اوضاع به نفع طبقه خود استفاده کنند.

نشریه هشت مارس شماره ۵۲

فوریه ۲۰۲۱/ بهمن ۱۳۹۹