گزارشی از دومین روز راهپیمائی بزرگ زنان به مناسبت هشت مارس

یکشنبه 5 مارس 2006

سپیده همراز

صبح یک شنبه پنجم مارس کاروان ما که شامل دو اتوبوس و یک مینی بوس و تعدادی از ماشین های شخصی بچه هاست، سرود خوانان به طرف ماینز به راه افتادیم. میزبان مان در ماینز شورای دمکراتیک ایرانیان مترقی ماینز بود. چند نفر از این بچه ها را دیروز در فرانکفورت دیده بودیم، در راهپیمائی و در جشن بعد از آن. برخی شان هم مانده بودند که تدارک تظاهرات و جلسه امروز را ببینند.

جلوی ایستگاه مرکزی قطار ماینز که رسیدیم بچه ها منتظر بودند. بنرها و پلاکاردها را از ماشین ها بیرون آوردیم و در فضای بزرگی که مقابل ایستگاه است حلقه زدیم.  بلند گو در حال پخش سرود کارزار بود و در فواصل آن گیسو شاکری، لیلا قرائی و بیان به زبان های فارسی و آلمانی به افشاگری از قوانین ضد زن جمهوری اسلامی مشغول شدند. موفقیت برنامه دیروز و هوای عالی امروز جو تظاهرات امروز را بسیار شاد کرده بود. بعد از تاتر خیابانی راه پیمائی را آغاز کردیم. شعارها، سوت ها، هوراها و اصولا شادی ما از قدرت مبارزات زنان ایران که امکان گردهم آمدن این نیروی رنگارنگ را فراهم کرده فضایی جشن گونه ایجاد کرده بود. انگار راهپیمائی ما یک خط گرم و روشن است که در خیابان های سرد ماه مارس شهر ماینز حرکت می کند. انگار شادی ما به عابرین نیز سرایت می کرد و اغلب با کنجکاوی و  لبخند از ما استقبال می کردند. اعلامیه ها با استقبال عابرین روبرو می شد و بسیاری برای مبارزات زنان ایران آرزوی موفقیت کردند، برخی می خواستند بدانند چرا مردم به احمدی نژاد رای داده اند، برخی نمی فهمیدند چرا ما ضد دولت بوش موضع گیری می کنیم، ولی جو حمایت از مبارزات زنان جو غالب بود. یکی از فعالین بنگالی الاصل مبارزات ضد راسیستی که با دختر کوچکش همراه ماست می گفت که در آلمان تظاهرات به این سرزندگی بسیار نادر است و شوق و شور شما بی نظیر است. تظاهرات 200 نفری ما بعد از طی کردن مسیر تعیین شده به فضای بازی در مقابل تاتر شهر رسید. فعالین جوان جنبش مقاومت خلق های جهان که از برلین آمده بودند در عین همبستگی با مبارزه زنان ایران بر علیه قوانین قرون وسطائی تاکید کردند که امپریالیست ها برای زنان رهایی نمی آورند. ماری لو گرینبرگ نیز به افشاگری از دولت بوش پرداخت و گفت بوش حق ندارد در مورد دموکراسی صحبت کند. رقص کردی، نمایش خیابانی بر علیه سنگسار و حجاب اجباری، فضای شاد مبارزه زنان ایران برای رهایی خیابان های ماینز را پر کرد. و یکی دو نفر از زنان ایرانی ساکن ماینز برای ادامه راه به ما ملحق شدند.

بعد از پایان تظاهرات به محل برگزاری جلسه رفتیم. جلسه با سخنان مینا اسدی شروع شد. مینا که همراهی اش با کارزار از همان ابتدا باعث دلگرمی همه ما بوده است، با کلمات همیشه تیزش از کارزار دفاع کرد و گفت مهم برای ارزیابی هر حرکتی این است که آیا این حرکتی درست است یا نه، و به کسانی که به بهانه اینکه این یا آن نیرو پشت کارزار است از تقویت آن امتنا کردند انتقاد کرد. مینا این راهپیمائی را حرکتی تاریخی خواند و بر اهمیت دفاع از آن تاکید کرد. بعد از سخنرانی و شعر خوانی مینا نوبت به گیسو رسید که با صدای زیبایش که بدون همراهی هیچ آلت موسیقی به تمام وجودمان رسوخ می کرد، سالن را به تسخیر در آورد. بعد از گیسو، پروانه بکاه که مودراتور برنامه امروز با گزارشی از برگزاری هشت مارس در استان تهران و پیام این گردهم آئی به کارزار و به راهپیمائی همه را غافلگیر کرد. خواندن این پیام کوتاه چندین بار با اشک های شوق پروانه و شعارهای حاضرین با وقفه روبرو شد. و وقتی خواندن پیام تمام شد کف زدن های ممتد و شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی سالن را به لرزه در آورد. ناگهان صدای زنی که دایه دایه را می خواند سالن را فراگرفت.... و بازهم صدای کف زدن حاضرین. امکان برگزاری تظاهراتی بزرگ تر در ایران، امکان بازگشت به ایران و ادامه مبارزه برای رهایی که پیش شرطش سرنگونی جمهوری اسلامی است، امکان پیوند با یارانی که در ایران با وجود شرایط اختناق درگیر مبارزه اند.... امکان به تحقق پیوستن رویاهایی که بخاطرشان مبارزه می کنیم به واقعیت نزدیک تر شد. طاهره، یکی از فعالین واحد افغانستان هشت مارس نیز میکروفن به دست گرفت و ما را به همراهی با مبارزه زنان افغانستان و محکوم کردن اشغال گران فراخواند. سپس پروانه بخشی از نامه شکوفه به کارزار را خواند، باز هم نامه ای از ایران، باز هم غلیان احساسات. (همین روزها این دو نامه و پیام را در سایت خواهید دید.)

سپس پروانه لیست برخی از حمایت کنندگان از راهپیمائی را خواند و قرار شد باقی لیست و متن پیام های همبستگی را در فرصت های بعدی بخواند. با نگاهی به اطراف دیدم که اکثریت این جمع 150-200 نفره زن هستند و یاد روزهای اولی که به خارج آمدم افتادم. وقتی مرتبا جلسات برگزار می شد، جلسات اغلب پر از آدم و بحث و جدل بود، و اغلب شرکت کنندگان و تمامی گردانندگان و صحبت کنندگان مرد بودند. دیگر تمام شد. دیگر نمی شود زنان ایران را به پشت صحنه راند. این راهپیمائی نشاندهنده توانائی ما در سازمان دادن حرکتی است که هیچ کس دیگری در این شرایط توانش را نداشت. اگر ضعفی بود بعدا جمعبندی می کنیم ولی ما، ما زنان ایران داریم به دنیا نشان می دهیم، داریم به خودمان ثابت می کنیم که می توانیم فاتحان تاریخ باشیم.

بعد از لیست پیام دهندگان نوبت به سخنرانی سیمین اصفهانی رسید. سیمین اشاره کرد که جنبش زنان برای اولین بار در تاریخ به حول خواسته های خود به مبارزه پرداخته اند و بر اهمیت این مبارزه انگشت گذاشت. وی درباره لزوم خط کشی با گرایشات فمینیسم اسلامی و نسبیت گرایی فرهنگی گفت، به جهانشمول بودن خواسته های زنان اشاره کرد و گفت باید با گرایش سکولار و مدرنیست جنبش زنان متحد شویم. امیدوارم کارزار بتواند به زودی متن کامل سخنرانی سیمین را در دسترس همگان قرار دهد. بعد از سیمین، پیامی از طرف کومه له سازمان زحمتکشان کردستان قرائت شد که پس از تجلیل روز زن به مختصری از تاریخ کومه له پرداخت. سپس گلاویژ حسینی از رادیو صدای زنان و حزب کمونیست ایران سخنانی در دفاع از کارزار و شرایط زنان کردستان ارائه داد. گلاویژ از خودکشی ها و خود سوزی ها گفت و اینکه برخی از زنان جز این راهی برای فرار از شرایط موجود نمی یابند. وی ضمن تاکید بر اینکه مسئله زنان مرز نمی شناسد و زنان همه ملیت های از مسائل مشابهی رنج می برند، به ویژگی های ملی هم اشاره کرد. مثلا تاکید کرد که عدم استقلال اقتصادی زنان در کردستان باعث تشدید ستم می شود. وی گفت که زنان بسیاری در مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی شرکت کرده و جان خود را از دست داده اند و مبارزه سیاسی بخش جدائی ناپذیر زندگی زنان کرد است، ولی در عین حال گلاویژ بر اهمیت جنبش مستقل زنان و بخصوص گرایش رادیکال زنان کارگر و زحمتکش تاکید گذاشت. امیدوارم متن مدون سخنان گلاويژ حسینی نیز بزودی در دسترسمان باشد.

در ضمن همین جا شنیدیم که تلویزیون بی بی سی خبری از راهپیمائی ما پخش کرده. بعد از سخنرانی ها، مرد جوانی با ساز خود سرود انترناسیونال را نواخت و حضار را به خواندن این سرود دعوت کرد که بسیاری نیز استقبال کردند. بعد از پایان سرود هم حاضرین دست زدند، سوت زدند و کل کشیدند. همراهان جوان کردمان این بار نیز با هنرنمائی خود این امکان را فراهم کردند که برنامه را با رقص و شادی به پایان ببریم.

اینجا چهار جوانی که از جنبش مقاومت خلق های جهان آمده بودند ما را ترک کردند و گفتند سعی می کنیم در لاهه دوباره به تظاهرات بپیوندیم. این جوانان فراخوان کارزار را به لهستانی ترجمه کرده اند و به نیروهای فمینیست و مترقی لهستان نیز فرستاده اند. بعلاوه تعدادی پوستر نیز از ما گرفتند که در برلین پخش کنند. می گفتند بسیاری مدافع مبارزه شما هستند ولی برای همه امکان مسافرت وجود ندارد و می خواهند اشکال دیگری برای حمایت پیدا کنند.

بعد از تشکر از بچه های ماینز و مهمان نوازی بی نظیرشان سوار اتوبوس ها شدیم و به طرف کلن به راه افتادیم. شادی موفقیت این دو روزه جایی برای خستگی نمی گذاشت. در اتوبوس ها بچه ها در گروه های مختلف به بحث مشغول بودند. سوالات متفاوتی مطرح می شد و بحث هایی طرح می شد که به شناختمان از یکدیگر و به نزدیکتر شدنمان کمک خواهد کرد. به کلن می رسیم و کیسه خواب ها را در محلی که بچه ها برایمان تدارک دیده اند پهن می کنیم. فردا روز سوم راهپیمایی بزرگمان است....