مبارزه تعرضی زنان علیه حجاب اجباری و تلاش های مذبوحانه یک رژیم زن ستیز!

لیلا پرنیان

روزی نیست که با صد ها نمونه از حجاب سر نکردن زنان و با مبارزه تعرضی آنان علیه حجاب اجباری در برابر نیروهای سرکوبگر و اوباشان رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی، که تعداد بسیار کمی از آن در شبکه های اجتماعی منتشر می شود، روبرو نشویم. مقاومت و مبارزه ای که آشکارا نشان از آن دارد که مبارزه زنان علیه حجاب اجباری ابعاد گسترده تری به خود گرفته است. به سطحی که توده ای تر و در همان حال تعرضی تر شده است. به سطحی که دیگر موضوع بسیاری از زنان "بدحجابی" نیست، بلکه به طور عملی حجاب سرنکردن است. حجاب سر نکردن زنان به سطحی رسیده است که رژیم و مزدوران آن را وادار به واکنش های مذبوحانه و از روی استیصال کشانده است. مبارزه به سطحی رسیده که دیگر کسی نمی تواند ادعا کند که موضوع حجاب اجباری تنها دغدغه زنان آن هم از قشر خاصی است. حجاب اجباری موضوع زنان به وسعت جامعه است و روز به روز اقشار و طبقات وسیع تری به اهمیت مبارزه زنان خصوصا مبارزه علیه حجاب اجباری پی می برند و از آن حمایت می کنند. موضوع مبارزه علیه حجاب اجباری چنان ابعادی را به خود گرفته است که از یک طرف حمایت و همبستگی بخشی هایی از مردم را به خود جلب کرده و از طرف دیگر باعث شده است که مزدوران رژیم به دستپاچگی افتاده، سیاست های زن ستیزانه و سرکوبگرانه خود را شدت بخشند.

بی حجابی زنان در متروها، خیابان ها، خودروها، رستوران ها، اماکن عمومی و... به جایی رسیده است که جانشین معاون حقوقی و امور مجلس نیروی انتظامی می گوید که امروز نیروی انتظامی نه با بدحجابی بلکه با بی‌حجابی برخورد می‌کند. وی "عدم رعایت حجاب شرعی و تظاهر به عمل حرام" را بی شرمانه معادل "فساد و فحشا" قرار می دهد. در پی آن ، فرمانده نیروی انتظامی از "تشدید" طرح های امنیت اخلاقی و اجتماعی یعنی گسیل گسترده ترگشت ارشاد برای کنترل زنان بی حجاب خبرمی دهد. اما مقابله با زنان بی حجاب به این جا خاتمه نیافته است بلکه طرحی را تحت نام "ناظر" ایجاد کرده اند که چنان چه رانندگان یا سرنشینان یک خودرو "کشف حجاب" کرده باشند، از طریق پیامک به آن ها پیام داده می شود که به پلیس امنیت اخلاقی مراجعه کنند!

علاوه بر گسیل نیروهای سرکوبگر برای فشار گذاشتن و تحمیل کردن حجاب بر زنان، در روزهای اخیر خبری در رسانه ها و دنیای مجازی منتشر شد که به موضوع حجاب و عدم رعایت آن بر می گردد. ماجرای زن جوانی که راننده حزب الهی تاکسی اینترنتی اسنپ او را به خاطر عدم رعایت حجاب ش پیاده کرده بود. این ماجرا سپس توسط همان زن جوان از طریق توئیتر افشا شده و به سرعت در سطح جامعه پیچید. این اتفاق در این شرایط حساس باعث آن شد که سردمداران رژیم و سران سپاه و رسانه های حکومت را برآن دارد که از راننده حزب الهی که گفته می شود با سپاه همکاری داشته به شدت حمایت کرده و با فشار گذاردن بر خانواده زن جوان او را مجبور به عذرخواهی نمایند. این مسئله خشم طیف وسیعی از مردم و حتی بسیاری از رانندگان اسنپ را برانگیخت و در نتیجه به تحریم اسنپ پرداختند. این تحریم ها تا کنون به قدری گسترده بوده که بسیاری از رانندگان این شرکت تاکسی رانی اینترنتی ، از مردم خواسته اند که دست از تحریم بردارند، چرا که درخواست تاکسی از این شرکت به نصف رسیده و در آمد آنان کاهش یافته است.تحریم اسنپ توسط مردم، نشانی است از همبستگی و حمایت از مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری.

در دوره اخیر، زنان با ابتکارات و خلاقیت های گوناگون، با برداشتن حجاب اعلام کردند که نه تنها حجاب اجباری را تحمل نمی کنند، بلکه خود این قانون را در عمل لغو می کنند. لغو کردن قانون متحجر حجاب اجباری به طور گسترده و با پافشاری و پایداری زنان برای پیشبرد آن از یک طرف و تغییر اوضاع و شرایط مبارزاتی درون جامعه خصوصا پس از دیماه ۹۶از طرف دیگر باعث شده است که بسیاری ازمردم عادی به حمایت و همبستگی با زنان علیه حجاب اجباری بپیوندند. اما نمونه ارزنده و سازمان یافته این همبستگی و حمایت را در دانشگاه تهران در همین ماه شاهد بودیم. دانشگاه تهران با طرح موضوع دفاع از مبارزات زنان علیه حجاب اجباری و هم چنین طرح شعار مشخص و مرزبندی با ارشاد و نیروهای مرتجع و هم چنین با افرادی که به درگاه امپریالیسم آمریکا دخیل بسته اند، نشان داد که حداقل برای بخشی از جنبش دانشجویی، مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی جدا از مبارزه علیه حجاب اجباری نیست. دانشجویان با طرح شعارهایی، هم حمایت خود را از مبارزات زنان علیه حجاب اجباری پیش گذاشتند و هم به درستی مرزبندی های خود راعلیه ارتجاع حاکم و امپریالیست ها و مشاطه گران آنان ، طرح کردند.

در شرایط کنونی می توان این حقیقت را بیان کرد که طرح های گوناگون رژیم سرکوبگر و زن ستیز جمهوری اسلامی برای اجبارزنان به راعایت حجاب اسلامی، به درجات زیادی با شکست روبرو شده است. این شکست نتیجه ۴۰ سال مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری و شکل تعرضی گرفتن آن در شرایط کنونی است. در عین حال استقامت و پیگیری مبارزات زنان علیه حجاب اجباری توانسته است به درجات اولیه و نطفه ای، بخش هایی از جنبش های کارگری و دانشجویی را در حمایت و همبستگی مبارزاتی زنان علیه حجاب اجباری را به این مبارزه جلب کند. اما این اول کار است و باید چنان مبارزات زنان علیه حجاب اجباری و سایر عرصه های خشونت گسترده تر، هدفمند ترو سازمان یافته پیش برده شود که به شعار و خواسته همه جنبش ها و مبارزات مردم بدل شود.

مبارزات زنان علیه حجاب اجباری باردیگر نشان از پتانسیل مبارزاتی این نیمه پر شورجامعه را دارد که چهار دهه تحت انقیاد رژیم جمهوری اسلامی قرار داشته است. اگر چه مبارزه زنان جمعی و یا به طور کلی سازمان یافته نبوده است، اما هر گزاز مبارزه و مقاومت دست نکشیدند و تسلیم ترفندهای سرکوبگرانه رژیم نشدند. مبارزات ده ها هزار نفر از زنان علیه فرمان خمینی مرتجع و زن ستیز در8 مارس 57 و ضدیت با حجاب اجباری و سپس سال ها مبارزه و مقاومت زنان در خیابان ها، محل کار، دانشگاه و ... وتن ندادن به آن و پیشبرد مبارزه در عرصه های مختلف علیه ستم جنسیتی در جامعه زمینه های عینی مبارزه را در شرایط کنونی بیش از پیش آماده کرده ست. نقش زنان جوان در خیزش 88 آشکارا بیانی صریح از خشمی بود که وعده از هم گسستن زنجیرهای حکومت اسلامی به پای زنان را می داد. مبارزات زنان خیابان انقلاب در دیماه 96 عرصه و سطح نوینی بود که نشان داد که زنان دیگر نه به صورت تدافعی بلکه تعرضی علیه حجاب اجباری مبارزات شان را پیش می برند. اینک این مبارزات از لحاظ گستردگی وعمق به سطح تهاجمی تری رسیده است و به همین دلیل، عرصه را بر رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی تنگ تر کرده است و سردمداران ضد زن را وادار به واکنش های دیوانه وار و سبعانه کشانده است. واکنش هایی مذبوحانه و از روی استیصال.

رژیم جمهوری اسلامی در بدترین شرایط اقتصادی قرار گرفته و از طرف آمریکا و متحدین ش در منطقه مثل اسرائیل و عربستان مورد تهدید نظامی است. اما حاضر نیست که در مقابل حجاب اجباری عقب بنشیند. سوالی که مطرح است اینست که براستی چرا جمهوری اسلامی در این شرایط حساس که تحت بدترین تحریم های اقتصادی قرار گرفته و همراه با فساد اقتصادی که در ذات این سیستم نهفته است و درگیر شدیدترین بحران اقتصادی تاریخ ش است و هم زمان با اوج نارضایتی مردم از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روبروست و از طرف دیگر مورد تهدید های نظامی جدی قرار دارد، این چنین سبعانه از حجاب اسلامی دفاع می کند و اصراربر حفظ آن در جامعه را دارد؟ گذشته از این که حجاب اجباری پرچم ایدئولوژیک – سیاسی این رژیم و علامت مشخصه اسلامی بودن آن است، اما موضوعی جدی تر در میان است: رویارویی دو نیروی متضاد، زنان و جمهوری اسلامی. رژیم جمهوری اسلامی بعد از تحمیل حجاب اجباری تصور می کرد می تواند زنان را آن گونه که می خواهد سازماندهی کند و از آنان زنانی مطیع و فرمان بر بسازد و اگر کسانی هم در کلان شهر ها مخالف باشند، دیری نخواهد پائید که آنان نیز دست از مقاومت و مبارزه بردارند! اما زنان خصوصا زنان جوان در طی 40 سال در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی، هنری و... با انواع و اقسام نیروهای سرکوبگر این رژیم در یک مصاف نا برابر ایستادند و امروز به نیرویی قدرتمند بدل شده اند. نیرویی که توان و پتانسیل مبارزاتی خود را در اثر چند دهه مبارزه و مقاومت آشکار تر کرده و زمینه های توجه و همبستگی دیگر جنبش های مبارزاتی را به درجاتی به خود جلب کرده است. سردمداران رژیم این خطر را احساس می کنند که این سطح از مبارزات زنان در حجاب سر نکردن، آن پتانسیل را دارد که بتواند زمنیه های وحدت وسیع تر را در جنبش ها و سایر عرصه های مبارزاتی به وجود آورد. همواره مرتجعین جمهوری اسلامی ( و همه مرتجعین جهان) از همبستگی و حمایت جنبش های مبارزاتی از خواسته های یکدیگر بیش از هر مساله ای هراس دارند و خطر واقعی را در این می بینند. در نتیجه در پی آن هستند که هر چه بیشتر فضای جامعه را خصوصا در رابطه با زنان و بی حجابی شان، نظامی تر کنند. رژیم جمهوری اسلامی خطر بهم پیوستن جویبارهای مبارزاتی و عمق یابی خواسته ها و مبارزات جنبش ها را بیش از پیش خطر جدی می بیند و آن را شاید در ابعادی خطرناک تر از حمله احتمالی آمریکا و متحدین ش ارزیابی می کند. چرا که تصور می کند در صورت جدی شدن جنگ، شاید بتواند بسیاری از مردم را اگر نه حول اسلام و رژیم ش حداقل حول دفاع از میهن و مبارزه با نیروی خارجی بسیج کند. بدین شکل برای خود مشروعیتی هر چند محدود بخرد و یا این که امید دارد با "نرمش قهرمانانه" دیگری مدال قهرمانی را از امپریالیست ها برای خود به دست آورد واین گونه مسئله را حل و فصل کند. اما ترس و وحشتی بسیار بیشتر از نیروی مبارزاتی زنان، وحدت و همبستگی مردم با زنان و به طور کل بهم پیوستگی مبارزات مردم دارد و بود و نبود خود را بیش از هر چیزی وابسته به همین موضوع می داند. به همین علت تلاش می کند به هر وسیله که می تواند مانع از این هم بستگی و حمایت شود و تشدید سرکوبگری، بازداشت های بی رویه و زندان عرصه را بر زنان تنگ کند و جلوی پیشروی زنان بی حجاب را بگیرد. اما اوضاع و شرایط عینی به گونه ای است که هرچه بیشتر در این امر سماجت کند، نیروی مبارزاتی زنان با قدرت و شدت عمل بیشتری واکنش نشان خواهد داد.

در دوره اخیر، بار دیگر رسانه های فارسی زبان وابسته به امپریالیست ها هم چون من و تو، ایران انترنشنال، بی بی سی، صدای آمریکا و غیره تلاش کردند موضوع حجاب سر نکردن زنان و یا حمایت و همبستگی هایی که در این رابطه در بخشی از جنبش ها شکل گرفته است را به شکل دم بریده و در خدمت به اهداف خود منعکس کنند. به طور مثال در رابطه با دانشجویان دانشگاه تهران تنها یک بخش از شعارهای دانشجویان در ضدیت با حجاب اجباری را انعکاس دادند. نا گفته پیداست که این بخش را هم – ضدیت با حجاب اجباری - نه به خاطر دفاع از آن، بلکه در شرایط کنونی و تغییر اوضاع عینی در جامعه برای استفاده از آن در خدمت به اهداف و منافع امپریالیست ها منعکس می کنند. اما در برابر بخش مربوط به مرزبندی دانشجویان با انقیادی که علی نژاد ها مبلغ آن هستند، سکوت کردند. عموما در چند سال اخیر، این رسانه های امپریالیستی فارسی زبان هر مبارزه ای که به موضوع حجاب اجباری بر می گردد را بسیار آگاهانه و نقشه مند یا به مسیح علی نژاد نسبت می دهند و یا سعی می کنند که این مبارزات را به نوعی به او وصل کنند. اینان در تلاشند تاریخ مبارزه و مقاومت زنان که از خیزش علیه حجاب اجباری در 8 مارس 57 آغاز شد و به مدت چهل سال با افت و خیز پیش رفت را یک جا از حافظه تاریخی جامعه جدا کنند و به پیشبرد "مبارزه" مسیح علی نژاد نسبت دهند. علی نژادی که تا همین چند سال گذشته در پی تخلیه انرژی مبارزاتی زنان در خدمت به ترمیم رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی بود و به تکفیر آنانی می پرداخت که مخالف رژیم و خواستار سرنگونی انقلابی آن بوده و به همین دلیل مخالف هر گونه رای به هر دارو دسته ای از مرتجعیین حاکم بودند. امروز هم همان دیدگاه تسلیم طلبانه، سازشکارانه و فرصت طلبانه را ایشان به کار می بندد تا بتواند مبارزه و مقاومت زنان علیه حجاب اجباری را به گونه ای در خدمت به اهداف امپریالیست های فاشیست آمریکایی کانالیزه کند.

دانشجویان مبارز دانشگاه تهران علاوه بر شعار "نان، کار، آزادی ، حجاب اختیاری" با شعار به جا و هدفمند " ارشاد و علی نژاد، ارتجاع و انقیاد" و یا "علی نژاد و گشت ارشاد، یکی با دوربین یکی با چماق، دو سوی یک ارتجاع ، علیه زنان" به درستی رژیم ضد زن را نشانه گرفتند و مرزبندی دقیقی، هم با عمال رژیم و هم امپریالیست ها پیش گذاردند. در همان حال پیام همبستگی وحمایت جنبش دانشجویی با جنبش زنان و به طور مشخص مبارزه علیه حجاب اجباری از منظری صحیح و بدون اتکاء به امپریالیست ها و به طور مشخص آمریکا و رژیم فاشیستی ترامپ و پمپئو را در سطح جامعه بازتاب دادند.

در این جا لازم است هر چند کوتاه به موضع غیر قابل قبول حزب کمونیست کارگری اشاره کنیم که رهبر آن حمید تقوایی در مقابل موضع درست دانشجویان دانشگاه تهران، می گوید " ما باید با تمام قوا این چپ را که در دانشگاه بر علیه مسیح علی نژاد شعار داد، منزوی کنیم و کنارش بزنیم." استدلالی هم که ایشان و سایر فعالین این حزب در برابر موضع گیری شان پیش گذاشتند، این است که باید مرزبندی با رژیم عمده باشد! اولا دانشجویان دانشگاه تهران علیه حجاب اجباری، یکی از مهم ترین سلسله اعصاب رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی را نشانه گرفتند. آیا باید چنین دانشجویانی را منزوی کرد و با کاسه لیسان سابق جمهوری اسلامی و کنونی امپریالیسم آمریکا سمت گیری کرد؟ دانشجویان به درستی قلب یک رژیم تئوکراتیک ضد زن را هدف قرار دادند. دوما موضع گیری علیه مسیح علی نژاد، انعکاس این واقعیت است که ایشان در تلاش است که با اتکا به یکی از فاشیستی ترین رژیم های جهان امپریالیستی یعنی ترامپ و دارودسته اش که ضدیتش با زنان شهره عام وخاص است، برای زنان و مردم ایران " رهایی" بیاورند. همان "رهایی" که امپریالیسم آمریکا و شرکاء در حمله به افغانستان قرار بود برای زنان به ارمغان بیاورد. البته به یاد داریم که حزب کمونیست کارگری در آن دوره هم در دفاع از امپریالیسم آمریکا و شرکاء و تحت نام ضدیت با اسلام سیاسی طالبان، از حمله نظامی و اشغال و کشتار مردم افغانستان، پشتیبانی کرد! این رویکرد غلط و به شدت زیان آوراست که باید افشا و کنار زده شود ونه مبارزه با امپریالیست ها و مبلغین آن ها.

مساله اصلی این است که افشای تفکر و عمل کرد افراد و نیروهایی که می خواهند از شرایط کنونی و نفرت عمیق مردم از رژیم جمهوری اسلامی، به نفع فاشیست های حاکم بر آمریکا، بهره برداری کنند، بیش از هر زمان دیگر حیاتی است. هر جنبش انقلابی تنها با مرز بندی دقیق علیه دو نیروی مرتجع یعنی رژیم جمهوری اسلامی و کلیه امپریالیست ها و مشاطه گران ریز و درشت آنان می تواند در پیشبرد مبارزه منعکس کننده منافع توده ها و در این جا، زنان باشد.

در چنین شرایطی است که جنبش زنان بیش از هر زمان دیگری به وحدت واقعی و متشکل شدن در تشکلات مستقل زنان، برای طرح خواسته ها و پیشبرد مبارزه جهت رهایی خود، نیاز دارد. وحدت و متشکل شدن با این پیش شرط که نه به هیچ گونه سازشی با هیچ یک از جناح های رژیم ضد زن که می خواهند زنان را وجه المصالحه منافع خود قرار دهند، تن دهند و نه با هیچ یک از امپریالیست ها که می خواهند به نام ما زنان منافع جهانی و ستمگرانه و استثمارگرانه خود را دنبال کنند، دخیل ببندند. تشکلی که بتواند توده های وسیع زنان را حول خواسته های اساسی شان که در راس آن و در شرایط کنونی مبارزه علیه حجاب اجباری قرار دارد را متشکل و سازماندهی کند. در عین این که این تشکلات برای خواسته های واقعی زنان مبارزه می کنند، اما در مقابل نیروهای رنگارنگ و مرتجعی که قرار است برای زنان قهرمان سازی کنند و جنبش زنان را در راستای منافع مرتجعین داخلی و خارجی قرار دهند، می ایستد و مبارزه و خشم زنان را هر چه متحدتر، قدرتمندتر و پرصلابت ترو هدفمند تر برای در هم شکستن زنجیرهای شان هدایت می کند. این چنین می توان حمایت و همبستگی وسیع جنبش های مبارزاتی و توده ها ی مردم را نسبت به مبارزات انقلابی و هدفمند زنان جلب کرد. زنان در نتیجه این نوع سازمان یافتگی توده ای است که می توانند همبسته و هم گام با سایر تشکلات انقلابی و جنبش های مبارزاتی در راستای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی، نقش مهمی را بر عهده گیرند.

نشریه هشت مارس شماره ۴۸

اکتبر ۲۰۱۹ / مهر ۱۳۹۸