اشعاری از ناديا انجمن، شاعره جوان افغانى

اشعاری از نادیا انجمن، شاعره جوان افغانى

نادیا انجمن شاعره ۲۵ ساله افغانى روز جمعه پنجم نوامبر قربانى رفتار خشونت آمیز و وحشیانه همسرش شد و بر اثر جراحات وارده درگذشت. روزى نیست كه در افغانستان خبرى درباره ایراد ضرب و شتم، تجاوز، آزار و قتل زنان به گوش نرسد. این بار قربانى این رفتار زنى بود كه دفتر شعرش بازگوكننده احساسات بسیار غنى اوست:

جرقه‌هاى آه من ستاره ریز می‌شود

شب است و شعر می‌زند شرر به لحظه‌هاى من
ز شوق شانه می‌كشد به رشته صداى من
چه آتشى است واعجب كه آب می‌دهد مرا
و عطر روح می‌دمد به پیكر هواى من
ندانم از كدام كوه، كدام كوه آرزو
نسیم تازه می‌وزد به فصل انتهاى من
ز ابر نور می‌رسد چنان زلال روشنى
كه نیست حاجتى دگر به اشك‌هاى‌هاى من
جرقه‌هاى آه من ستاره ریز می‌شود
به عرش لانه می‌كند كبوتر دعاى من
سرشك بیخودانه ام  به خط خط كتاب او
نگاه كن چه بى بهانه می‌چكد خداى من
ز حرف حرف دفترى ز واژه واژه محشرى
قیامتى رسیده از سكوت دیرپاى من
مخر، مدر، حریر وهمى مرا كه خوشترم
به شب كه شعر می‌زند شرر به لحظه‌هاى من

 

یادهاى آبى روشن

نیست شوقى كه زبان باز كنم، از چه بخوانم
من كه منفور زمانم، چه بخوانم چه نخوانم
چه بگویم سخن از شهد، كه زهر است به كامم
واى از مشت ستمگر كه بكوبیده دهانم
نیست غمخوار مرا در همه دنیا كه بنازم
چه بگریم، چه بخندم، چه بمیرم، چه بمانم
من و این كنج اسارت، غم ناكامى و حسرت
كه عبث زاده‌ام و مهر بباید به دهانم
دانم اى دل كه بهاران بود و موسم عشرت
من پر بسته چه سازم كه پریدن نتوانم
گرچه دیرى است خموشم، نرود نغمه زیادم
زان كه هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم
یاد آن روز گرامى كه قفس را بشكافم
سر برون آرم از این عزلت و مستانه بخوانم
من نه آن بید ضعیفم كه زهر باد بلرزم
دخت افغانم و برجاست كه دایم به فغانم

منبع : دویچه وله