به استقامت نوید افکاری

نه می‌بخشیم نه فراموش می‌کنیم

 به استقامت نوید افکاری

شعر: آیدا پایدار

هر زمان که لاله های تُردِ داغ

سر به بال‌های بغض پیر باغ داده اند

هر زمان که عطرِ خون و

سرخِ یاد

با هم از شقیقه های شهر شره کرده اند

هر زمان که عنکبوت مرگ

تار تار تار

باج می دهد

به زهرگاه عقرب زمان،

تار و پود دار سرخ هر ستاره

ریشه های نور را

تا فشنگه‌های جوشِ آفتاب برده است

آهِ مادران روشنی

چشم های خشم را

به چشمه های سربیِ خشاب!

کوچه های شهر

هر دوباره سرخ می دود بترس!

گردباد قهر

عاصیانه موج می دمد بترس!

از چه پا و پا گرفته ای

ناشیانه روی ضربِ مرگ خود؟

از طلوع غنچه های اخگران

از جوانه های خونِ خاوران

از رهای عطرِ هر شهاب

تا طلوعَ انقلاب آفتاب،

بترس و بی درنگ

گور خود بجور!

درهای زندان شکسته باد