متن سخنرانی ثريا فتاحی در اتاق پالتاک کارزار زنان

فتاحی ثريا

دوستان و رفقای عزيز با سلام و تشکر که در اين جلسه حضور داريد.

اميدوارم که امشب و در اين جلسه با کمک هم بتوانيم بحث خوبی را پيش ببريم و به مهمترين نکا ت مطرح شده در مورد موضوع اين جلسه بپردازيم .

 من قبل از هر سخنی فرا رسيدن 8 مارس روز جهانی زن را به همه انسانهای آزاديخواه و برابری طلب و به زنان جهان و بويژه زنان مبارز ايران و شما حضار محترم تبريک می گويم و بحثم را شروع ميکنم.

در رابطه با کمپين يک ميليون امضا و فعاليت های اين کمپين بسيار خوانده و شنيده ايم بطور پراکنده نقد های را هم چه به صورت نوشته و چه به صورت شفايی در جلسات مختلف شنيده ايم من هم به نوبه خود نقد م را به کمپين از منظری ديگر بيان می کنم .

قسمت اول بحث من نگاهی است که من به ساختار حکومت ايران دارم و آن اين است که اين رژيم حکومتی سرمايه داری، ضد انسان و ضد زن و ضد تمامی خواسته های بر حق انسانی است و در کليتش در طی نزديک به سه دهه بجز بی حقوقی مطلق بر جامعه، ضديت با خواسته های اقشار مختلف جامعه، سرکوب و کشتار، جنگ و شکنجه و اعدام و بطور کلی جنايت و وحشيگری هيچ رويه ديگری نداشته و ندارد مسلمأ من به عنوان يک زن سوسياليست و برابری طلب از اين منظر و از اين ديدگاه به حکومت و برای تحقق خواسته های مردم موضع ميگيرم و برايش مبارزه ميکنم که آن هم تلاش و مبارزه برای سرنگونی اين رژيم و برقراری جامعه ای عاری از ستم و استثمار و برابری کامل زن و مرد در آن است.

 در مورد جنبش های داخل ايران نيز با همين ديدگاه به تجزيه و تحليل می پردازم و ضمن ارج نهادن و حمايت از مبارزين و تلاش گران عرصههای مختلف مبارزه عليه حکومت، نقد خود را نيز به اين تشکلها و کمپين ها دارم همچنان که جنبش دانشجويی زمانی در کنترل تحکيم وحدت و اصلاح طلبان بود و ما نقد خود را به آن داشتيم و امروز اين جنبش در قالب جنبشی برابری طلبانه و چپ در جامعه ايران حضور پيدا کرده است و مورد حمايت و پشتيبانی ما می باشد. در مورد کمپين هم تقريبأ به همين روال خواهد بود و زمانی که اين جنبش به جنبش واقعی زنان برای خواستهها و آرمانهای انسانی و کاملأ برابری طلبانه و در جهت نفی تمامی مظاهر ستم و استثمار حرکت کند مورد پشتيبا نی و حمايت همه ما قرار می گيرد.

 در مورد موضوع امشب کمپين يک ميليون امضا اين سئوالات مطرح است که بايد پاسخ خود را بگيرد و مورد بحث و تبادل نظر قرار گيرد. چرا نقطه ی حرکت يا خواست عمومی اين فعالان تغيير قوانين تعبيض آميز است؟ و در اين قوانين چرا تغيير در قوانين خانواده و چرا تاکيد برحق طلاق برابر برای زن و مرد خواست محوری و توافق مابين فعالان زن با نگاه های متفاوت شده است .و سوال ديگر اين که چرا و با با چه استدلال و روشی، آنان برديگر قوانين تبعيض آميز در اين نظام انگشت نگذاشته اند؟ جايگاه مذهب در اين کمپين بعنوان رکن و اساس تدوين تمامی قوانين زن ستيز در جمهوری اسلامی کجاست؟ نابرابری و بی حقوقی عميق و همه جانبه زنان در طول اين دوره باعث شده که ليست مطالب برای رفع تضييقات از زنان بسيار بلند است چنان بلند که بيان هر مطالبه کوچکی بلأخره گوشه در اين سفر و غيره غيره ......؟

کمپين يک ميليون امضا بنابر بيانيه و طرح کليات اين کمپين و جزوه حقوقی آن بر مسئله حق حضانت، ديه و حق طلاق تاکيد می کند که البته اينها تنها بخش ناچيزی از اين مطالبات است و تمرکز بر اين مطالبات هنوز گويای هيچ درجه ای از پيگيری در تحقق خواسته های زنان در چهار چوب اين حکومت نبوده و مردم را در توهم نگه داشتن است اما سئوالی که اينجا مطرح ميشود مسئله آگاه کردن زنان در يک رابطه چهره به چهره است که بدانند اين قوانين نابرابر است. آيا اين دوستان و جامعه از عمل کرد سران رژيم و تمامی وابستگان و مزدورانش که خود سرمنشأ و مروج خشونت، تجاوز و ستم بر زنان هستند خبر ندارند؟ آيا از کسانی که خود پايه گذار قوانين اين ستم ها هستند می شود چشم اميد داشت که خود آنها اين ستمها را از بين ببرند؟

جنبش زنان در ايران اکنون يک جريان فراگير اجتماعی است که در ميان همه گروهها و طبقات جامعه ريشه دوانيده است .زنان را در پوشش اسلامی به بند ميکشند، در خيابان به بهانه بد حجابی تحقيرشان ميکنند، به دليل عاشق بودن به تازيانه می بند نشان، و يا سنگسارشان می کنند، به خاطر آزاديخواهی بر روی سنگفرش خيابانها ميکشانند و زخمی و زندان و شکنجه ميشوند، همين واقعيت که امروزه اندک جريان جدی سياسی در ميان مخالفين رژيم جمهوری اسلامی يافت ميشود که به اين جنبش ارج نهاده و از آن حمايت ميکنند. با اين همه بايد پذيرفت که هنوز خيلی راه مانده است که بتوان چهره مردانه اين جامعه را تغيير داد و از يک تحول اساسی سخن گفت. برکسی پوشيده نيست که رژيم جمهوری اسلامی بعنوان يک رژيم سرمايه داری، مدافع مرد سالاری و مدافع سرسخت ستم بر زنان می باشد و بايد در راه سرنگونی کامل و بدونه چون و چرای آن بکوشيم .قريب به سه دهه حضور مذهبی و ضد زن جمهوری اسلامی شرايطی بوجود آورده که خود موجب دامن زدن به مقاومت عظيم در ميان زنان گشته که تاريخ معاصر ايران تا اين درجه آگاهی نسبت به موقعيت زن در جامعه موانع اجتماعی و حضور زنان در قوانين مذهبی رواج فرهنگی و اجتماعی در مناسبات ميان زن و مرد و تربيت فرزندان دختر و پسر، رواج فعاليتهای فرهنگی و اجتماعی در زمينه مسئله زن وجود نداشته است .کمپين يک ميليون امضا، مبارزه فرهنگی اش ارائه جزواتی است در مورد قوانين تبعيض آميز حقوق زنان امأ محتواێ اين جزوات نشان می دهد چالش قوانين تبعيض آميز در اين کمپين نه از موضعی ريشه ای بلکه بر عکس برداشتی با مواضعی محافظه کارانه توام است.

ادعای کمپين در مبارزه عليه قوانين ضد زن نمی تواند بعنوان ادعايی جدی در نظر گرفته شود زيرا در هيچ جای دنيا نمی توان برای لغو تبعيض های جنسی مبارزه کرد بدونه اينکه به نقش مذهب در تداوم اين تبعيض اشاره نکرد و آن را به چالش نکشيد. مسئله ای که بايد در مورد روش کمپين يک ميليون امضا مورد تامل قرار گيرد اين است که فعالين کمپين برای همين مطالبات جزئی بر خواسته های دسته چندم و رفرميستی و گام به گام و امضا جمع کردن اکتفا می کنند و جامعه را در انتظار تاييد و يا رد آن از سوی مقامات حکومتی می گذارند؟ و به اميد سياه لشکری از طومار امضا های جمع شده مردم را در توهم نگه می دارند. آيا با ارائه طوماری از يک ميليون امضاء خشونت افکار مرد سالاری، پدر سالاری، آزار جنسی و تجاوز و هتک حرمت و بی عدلتی فرو کش خواهد کرد؟ و يا از بين می رود؟ و جامعه از عمل کرد سران رژيم و تمامص وابستگان و مزدورانش که خود سر منشأ و مروج خشونت تجاوز از ستم برزنان هستند خبر ندارند؟

اين افراد دير آمدن خود را به حساب خواسته های مردم و توده زنان می گذارند. نگاه کمپين به مطالبات در حقيقت خود بيانگر نگاه ويژه ای به زن و مطالبات و حقوق زنان در جامعه است. آيا نقش اينکه زن بعنوان فرد نه به عنوان همسر و مادر و دختر در مقابل قانون انسان به حساب بيايد مطلب مهم و محوری و تعين کننده در تثبيت موقعيت شهروندی زنان در جامعه نيست؟ و قانون که خود منشأ تبعيض است ،قانونی که انسان بودن و شهروند بودن زن را نپذيرفته باشد اگر با "زر " هم نوشته شده باشد نمی تواند ستم بر زنان را از بين ببرد. اينکه در اين حکومت تمامی خشونت ها عليه زنان نهادينه گشته است امريست بديهی و قابل لمث که جای هيچ بحثی ندارد ،اينکه آمارهای موجود از دستگاهای دولتی نشان از سرکوب مطلق و سيستماتيک و برنامه ريزی شده عليه کل جامعه و بطور اخص زنان دارد، قتلها ناموسی که هر روزه اتفاق می افتد، خشونت و خود سوزی که هر روز با شدت و حدت بيشتری انجام ميگيرد، چند همسری، به رسميت شناخته شده است، و هزاران پديده ضد زن ديگر، حال ببينيم کمپين چه می گويند.

مطالبه برابری کامل حقوق زن و مرد بنيادی ترين و پايه ای ترين خواستی است که پيش از صد سال است برای تحقق آن مبارزه می شود ولی کمپين در چهار چوب ديدگاه همان آيت االله ها اين مساله را مسکوت می گزارند حجاب اجباری را مسکوت می گذارد. چگونه است کمپين يک ميليون امضاء برای تغيير قوانين تبعيض آميز مبارزه می کند ولی حرفی از منع حجاب اجباری که سمبل تقابل ميان زنان و حکومت اسلامی در طول اين سه دهه می باشد حرفی نمی زند ؟؟ در شرايطی که فقط طی دو ماه 150 هزار زن به دليل بد حجابی مورد بازخواست قرار می گيرند و در شرايطی که طی 29 سال گذشته رژيم برای کنترل حجاب زنان نيروهای نظامی گشتی را سازمان داده است. صحبت نکردن از اين خواست عمومی اکثريت زنان ايران توسط زنان کمپين بشدت سئوال برانگيز است.

آيا حجاب در ايران امری شخصی است؟ در اين حکومت کمتر زنی است که به خاطر مسئله حجابش مورد تحقير و کتک و يا جريه نقدی محکوم نشده باشد و يا از کار اخراج نشده باشد و خيلی از به اين خطر زنانی که مورد تجاوز و و خشونت جنسی، زندان و شکنجه و اعدام و سنگسار قرار گرفتند. چگونه می شودکه اين همه سرکوب و بی حقوقی را ناديده گرفت؟ و بگذاريم جمهوری اسلامی زنان را همچنان به خاطر مورد تحقير قرار داده و به جنايت های بی شماره خود عليه زنان ادامه داد در ارتباط با جهان پر از ستم و نابرابری و جنگ و جنايت تمام کوشش بر اين است که اين جنايات را در جوامع اسلامی طبيعی جلو دهند و به امری عادی و روز مره که گويا اين فرهنگ آن جامعه است که چنين پديدههای را در درون خود توليد و باز توليد ميکند نشان دهند. که همچنان که تا کنون فعالين جنبش زنان و مردم آزاديخواه و برابری طلب نشان داده اند با تمام کوشش و توان خود آن را افشا خواهيم کرد و نمی گذاريم جمهوری اسلامی با جناياتس عليه زنان و کل جامعه به حکومت ننگين خود ادامه دهد و در اين ميان هر نيروی رفرميست و اصلاح طلب را که با خواسته های انسانی زنان معامله کند را افشا خواهيم کرد. نکته ديگر در مورد لغو حجاب اجباری که از مطالبات کمپين نيست و علامت بزرگی است بر سر اين دوستان ميتوان اشاره کرد و همچنين فمنيستهای اسلامی که در همين سالهای اخير صراحتأ گفته اند که بحث بر سره برابری کامل حقوقی نيست بلکه بر سر تلاش برای تلطيف چهره زمخت قوانين است که چنان ضد انسانی و ضد زن است که صدای خودی ها را هم در آورده است. کار آگاه گرايانه توده ای و کمک به مردم زحمتکش که همه قربانيان ستم و استثمار طبقاتی هستند و قربانيان جهل و نا آگاهی و خرافاتی که مدام در جامعه باز توليد می شوند وقتی موفق است که چشم حقايق جامعه بدوزند و در نشان دادن ريشه های مصائب اجتماعی، نقد، و بررسی آنها و بالا بردن آگاهی اين مردم با جسارت ظاهر شوند، و در افشاء تمامی جنايت جمهوری اسلامی مبارزه کند. متاسفانه عليرغم تلاش برخی فعالين کمپين نمی توان فعاليت آنان حتی در شکل چهره به چهره با زنان صحبت کردن در زمره کار آگاه‌گرانه قرار داد چرا که اغلب نوشته های فعالين کمپين حاکی از آن است که برای گرفتن امضا و نفوذ در ميان زنان اساس به سنن و اعتقادات و فرهنگ عقب مانده مذهبی تکيه می کنند و روشن است که کار آگاهگرانه يعنی دادن آگاهی يعنی خلاف آنچه حاکمان بعنوان فرهنگ و سنت به مردم تحميل می کنند. برای روشن شدن اين موضوع شما را به مسئله آش نذری پختن زنان کميپين و يا اتکا کردن به آيت الله ها برای تفسير مدرن از اسلام و يا پخش آجيل مشکل گشا رجوع می دهم.

مهمترين مسئله جنبش زنانی در ايران مسئله مذهب است. هيچ جريان اجتماعی نمی تواند از کنار اين مسئله با سکوت بگذرد. کمپين يک ميليون امضا نيز پيشاپيش موضع خود را در مورد مذهب و بطور خاص اسلام اعلام کرده است. در نوشته کليات طرح اعلام کرده اند که تغيير قوانين تبعيض آميز در تضاد با اسلام نيست. اين مسئله تمام کوشش های فعالين کمپين را تبديل به سراب ی می کند که نتيجه اش بسيار دردتاکتر از دنباله روی مردم از خاتمی و دوم خردادی ها بود. در صورتی مبارزه زنان برای تغيير قوانين در تضاد با اسلام نخواهد بود که نهايت مطالبات محدود به مجتهد شدن زنان و يا د يه برابر زن و مرد و يا ارث برابر است که اساسأ اين مطلبات زنان مذهبی مرفه و زنان حکومتی است يعنی ثمره و ميوه کوشش هزاران دختر جوان را فدای منافع زنان طبقات مرفه مذهبی و حکومتی کردن است. به همين جهت در پايان صحبتم می خواهم تاکيد کنم مهم نيست که در يک جنبش چقدر زنان شرکت کنند يا نکنند مهم اين است که اين جنبش ها منافع پايه ای اکثريت زنان ايران را طرح می کنند يا نه بويژه در شرايطی که بر همگان روشن است کوچکترين مطالبه زنان يعنی تغيير قوانين گره خورده است با جدايی دين از دولت و نه تفسيرهای متفاوت از دين. صحبتم را در اينجا تمام می کنم و تلاش خواهم کرد جنبه های مختلف ديدگاهم را نسبت به کمپين يک ميليون امضا در بخش پرسش و پاسخ بيشتر توضيخ دهم.

24 فوریه 2008