زن و نوروز

شعری از «تانیا عاکفی»

این شعر در حمایت از کارزار زنان، روز ۷ مارس در انتهای تظاهرات، در دن‌هاگ (لاهه) توسط شاعر خوانده شد.

بدست باد سرِ گيسويم پريشان‌ست

و چشم معترضم در عزاى باران‌ست

عروسك كه به خون می‌تپید، آدم بود

و كودكى كه به پهلوش خفته، انسان‌ست

من از قبيلهِ زردُشتا و ليث و بودايم

زن درون من از جنس كفر و عصيان‌ست

به خاكِ كشور ما مرگ و انفجار رواست

سرور و شادى نوروز كارِ شيطان ست

منى كه دختر خورشيد و قو و ققنوس‌ام

صداى سر كش هر چى زنِ به زندان‌ست

براى شهوت‌تان بوى پيرهنم كافى‌ست

شكست دين تو با عطر من چى آسان‌ست

زمين پر از شرر و كودكان‌مان گشنه

اسيرى پيكر من گشته‌اند كه عريان‌ست

امام ما كه به محراب سر به سجده نهد

به فكر گُنبد پستان من، فراوان‌ست

براى خرمن مويم، حجاب! اجبارى‌ست

كه مرد خاور ما سخت سُست ايمان‌ست

مرا به جرم زبانم مرا به جرم سخن

به تير بسته به سنگ‌ام زنند كه نادان‌ست

٢١ مارچ ٢٠١٤

يكم فرودين ١٩٩٣

نشریه هشت مارس شماره ۴۷

خرداد ۱۳۹۸/ ژوئن ۲۰۱۹