فيلم ‹ نيمه پنهان : «گامی به عقب»
اخگر فراهانی
فيلم "نيمه پنهان" برای تهمينه ميلانی پر دردسر بود, چرا که دوبار بخاطر اين فيلم به دادگاه احضار شد و حتی شبی را در حبس به سر برد. به همين جهت فيلم ارزش دوبار تماشا کردن و تعمق درباره آن را دارد. ضمنا تهمينه ميلانی فيلم خوب و ارزشمند "دو زن" را پيش از آن ساخته بود و به شدت مورد اعتراض هردو جناح حکومت و طرفدارانش قرار گرفته بود.
فيلم "نيمه پنهان" حکايت زنی است به نام فرشته، که در آستانه چهل سالگی تصميم می گيرد برای اولين بار پس از ١٧ سال زندگی مشترک، واقعيتهايی از گذشته اش را برای شوهر بازگو کند. اين واقعيت عمدتا مربوط به رابطه او با مردی است که در جوانی دوست داشته است. اين
علاقمندی زمانی صورت گرفت که انقلاب شده بود و او در يک گروه سياسی چپ فعاليت می کرد. علت تصميم فرشته به بازگويی واقعيت، تقاضای کمک از جانب يک زن زندانی سياسی محکوم به اعدام به دفتر رياست جمهوری است و همسر فرشته بنام خسرو محتشم قرار است بعنوان قاضی به پرونده اين زن رسيدگی کند. فرشته می خواهد به اين زن کمک کند چون او را تجسم گذشته خود می داند. و سعی می کند شوهر را قانع کند که در مورد آن زن عادلانه قضاوت کند، گرچه شوهر پيشاپيش قضاوت خود را در مورد اين زن زندانی سياسی کرده است: "معلومه که زن سربراهی نبوده!"
طی روايت فرشته در دفتر خاطراتش که شوهر در حال خواندن آن در اتاق هتل است با مسائل گوناگونی در فيلم روبرو می شويم: سرکوب نيروهای چپ و انقلابی, حمله ﭼﻤاقداران حزب الهی به ميز کتاب جريانات سياسی, دستگيری فعالين سياسی و زندان و اعدام آﻧﻬا, نگاه آنان به موضوع زن, عشق و خلاصه نگاه امروز فرشته به آن گذشته. فيلم نيمه پنهان بيشتر تئاتری است که به سينما آمده است, حجم گفتارها بسيار بيشتر از حجم تصاوير است و طبعا چنين فيلمی حرف های بسياری دارد تا با بيننده در ميان ﻧﻬد. موضوعات فيلم را می توان بشکل زير دسته بندی کرد: نيروهای سياسی چپ مخالف رژيم, زنان و سياست. نگاهی به صحنه هايی از اين فيلم در مورد هر يک از موضوعات بالا بيندازيم.
گروههای چپ مخالف رژيم
فرشته که ١٩ سال دارد, پس از سرنگونی رژيم شاه و قدرت گيری خمينی در يک گروه سياسی چپ فعال ميشود. او بهمراه چند دختر جوان بنام های زهره, مريم, فرخنده و نسرين در يک هسته در اين گروه متشکل است. نسرين که کمی از بقيه مسن تر است و پنج سال هم در رژيم شاه زندانی بوده است, مسئول گروه است. چندين سکانس فيلم به جلسات اين هسته سياسی اختصاص دارد: "نسرين: زهره موقع شوخی نيست زهره: شوخی بخش مهمی از زندگی است نسرين: شوخی مال آدم های بيکار ه است نه ما که اهداف جدی داريم زهره: عشق و عاشق شدن جدی نيست؟
نسرين: جدی است اما موضوع ما نيست فرشته: يک جلسه تعيين کن تا من سئوالم را بپرسم. جايگاه عشق, نه به توده ها بلکه به يک غيرهم جنس کجاست؟ نسرين: از بالا می پرسم جواب ميدهم!" نسرين بيشتر شبيه ناظم های بداخلاق دبيرستان های دخترانه است طوری که از نظر زهره او "سرخر" است. و در اعتراض به اين لقبی که زهره به نسرين می دهد مريم می گويد او زندانی سياسی بوده است و بايد به او احترام گذاشت و زهره که ظاهرا عاقلترين فرد گروه است می گويد زندانی سياسی بودن دليل محق بودن نيست.
نسرين بالاخره سئوال مربوط به عشق را از مسئولين رده بالا می پرسد و برای گروه جواب می آورد: "عشق به غير هم جنس عشقی غريزی است که با ارزش شمرده می شود اما اگر در کوران مبارزه قرار بگيريم بايد قادر باشيم از آن عشق بپرهيزيم." فرشته اعتراف می کند که جلسات گروه در دانشگاه را بخاطر ديدن آقای روزبه جاويد, مرد مسنی که به او علاقمند شده است می رود.
در جلسات آخر فرشته شورش می کند: "گاهی دلم می خواهد صورتم را آرايش کنم. لباس زنانه بپوشم. عاشق بشوم. نمی دانم چرا احساس می کنم با تمام اعتقادی که به سازمان دارم تمام مدت دارم در يک قوطی محدود زندگی می کنم. اگر ديشب مرا برده بودند کی به داد من می رسيد؟" نسرين مسئول گروه حتی تعداد لباس های افراد گروه را کنترل می کند, زهره که دو عدد بلوز دارد از فرشته می خواهد به نسرين نگويد چون نسرين خواهد گفت که يک بلوز کافی است!و اما ادبيات جريانات سياسی چپ: آقای جاويد از يک نويسنده چپ گروههای سياسی مثال می آورد که وقتی می خواست بگويد"آن مرد به زن گفت زيرسيگاری را به من بده" می گفت: " آن مرد که از خصم ستمکاران تاريخ کمر خم کرده بود...."
برخورد به مسئله زن
فرشته که زنی تحصيل کرده و دانشگاه رفته است در نقش مادری مهربان و همسری دلسوز در اولين سکانس فيلم ظاهر می شود. به شوهر چای می دهد. به کودکغذا می دهد. ميز را تميز می کند. شوهرسفارش می کند که فرشته برايش ﭼﻤدان يک سفر سه روزه را ببندد. فرشته در
دورانی که فعال سياسی است و به روزبه جاويد دل می بندد در اولين ديدار با او، در مقابل لقب دختر کوچولو اعتراض می کند. اما مناسباتش با روزبه جاويد در تمام سکانس های فيلم نقش يک دختر کوچولوست. حتی هنگامی که با روزبه به ميهمانی جمع نويسندگان می رود و تصميم
می گيرد مهمانی را ترک کند، در مقابل حکم روزبه جاويد که به اومی گويد "برگرد مثل بچه آدم شام بخور, بعدا می رسونمت" آرام بر می گردد و در پايان شب از روزبه بخاطر رفتارش معذرت می خواهد. در جايی که در مهمانی مردی با اشاره به فرشته، به متلک به روزبه می
گويد" شکار جديد است؟" و روزبه در جواب می گويد"آره برو تفنگ را بياور". روزبه جاويد به فرشته می گويد"او ذاتا مجرد است". چرا که عليرغم متاهل بودن مداوما دنبال "شکار" است!
روزبه جاويد که در اين فيلم لحظه ای از متلک و تحقير زنان غافل نيست, از همسرش می شنويم که در بين زنان محبوبيت دارد و همه زنان دور و بر او می پلکند!
وقتی فرشته با همسر روزبه جاويد روبرو می شود و در می يابد که اين مرد مرتبا به زنش خيانت می کند و ماجرای عشق جوانی روزبه را می شنود می گويد"حالا دلم برای روزبه می سوزد"!!
زن روزبه جاويد برای حفظ همسرش به هر حيله و رشوه ای متوسل می شود. و البته همکار شوهرش آقای منصوری جاسوس اين خانم است و مرد را مرتب کنترل می کند که در خيانت زياده روی نکند!
فرشته در انتهای فيلم حق را به آقای روزبه می دهد, هنگامی که به او می گويد چرا مرا ترک کردی و زود قضاوت کردی. او در دفترچه خاطراتش اينگونه ادامه می دهد که سعی کرده همانطور که همسرش خواسته زن خوب و وفاداری باشد و علت اين فضليتها را مديون گذشته است. فرشته در سرتاسر فيلم ترديد دارد. هنگام فعاليت سياسی دچار ترديد است. در رابطه با روزبه دچار ترديد است و ...
سياست
در صحنه های آغازين فيلم، آقای رستگار از حزب الهی های دانشگاه را می بينيم که همکار محتشم، شوهر فرشته است. رستگار که هنگام "انقلاب فرهنگی" برگه اخراج فرشته را بدست او داد, اکنون به فرشته می گويد: "بيست سال گذشته, همه چيز عوض شده, من هم عوض شده ام, فراموشش کنيد." فرشته در مورد آقای رستگار هنگام پاکسازیِ دانشگاه می گويد: "واکنشی که رستگار به من نشان داد, اعتقاد نبود يک جور دشمنی بود, يک جور کينه. شايد اگر فرصتی بود که من و رستگار چهره به چهره با هم صحبت می کرديم سوءتفاهم ها رفع می شد!"
پس از انقلاب و شروع دوران سرکوب نيروهای انقلابی, روزبه جاويد و دوستانش حرفهايی می زدند که امروزه بخشهايي از هيئت حاکمه موسوم به دوم خرداديها به آن رسيده اند. آقای جاويد که درگذشته از فعالين سازمان جوانان حزب توده بوده است می گويد: "آزادی بايد چارچوبی داشته باشد وگرنه تبديل به هرج و مرج می شود."
"آزادی يعنی هر انسانی با حفظ حقوق ديگران بتواند شک کند, بتواند اشتباه کند و حرفش را بزند و به هر مقامی چه سياسی, چه مذهبی, چه هنری, چه ادبی بتواند نه بگويد." خانم ﭘﻬلوان به فرشته می گويد: "بنظر من نسل تو بيشتر هيجان زده و احساساتی هستند تا مبارزانی آگاه", "فقط با خواندن تاريخ و تئوری کشورهای ديگر نمی شود برای يک مملکت نسخه پيچيد!" فرشته هنگام بررسی گذشته اش می گويد "واقعا يک دختربچه بودم, دختر بچه ای که يک دفعه هلم داده بودند در واقعيت زندگی و می گفتند عوضش کن." و بالاخره او می گويد "حرف های روزبه جاويد و خانم ﭘﻬلوان روی او بسيار اثر گذاشت."
می بينيم که تهمينه ميلانی در اين فيلم حرف های بسياری برای گفتن دارد. او برای مطرح کردن نظرات سياسی خود و هم چنين موضوع زنان, ابتدا بايد ترتيب مخالفين سياسی واقعی رژيم را که همانا نيروهای چپ و مبارز بودند می داد. تصوير نيروهای سياسی که در جمع ۵ نفره گروه فرشته فشرده می شد تصوير يک مشت دختربچه است که خودشان هم نمی دانستند چه می خواهند اما می خواستند جامعه را عوض کنند!! هسته سياسی اين گروه چپ توسط خانم ميلانی اسلاميزه هم ميشود! همه گروه دختر هستند!
حتما بسياری که حتی با گروه های چپ فعاليت نمی کردند, بياد دارند که هسته ها زنانه نبود بلکه دختر و پسر با هم فعاليت می کردند! فرشته قهرمان فيلم، بيشتر تصوير يک دختر مردد، متزلزل و ساده لوح را در ذهن انسان تداعی می کند تا دختران جوان پيشرو و جسور انقلابی ای که
پس از انقلاب در جريانات چپ و مبارز برای جامعه ای دمکراتيک و تحقق حقوق دمکراتيک مردم ايران متشکل شدند و برای اين آرماﻧﻬا از مرگ هيچ هراسی نداشتند و ترس برايشان مفهومی بيگانه بود. نسلی که به قول احمد شاملو "_ که تباهی از درگاه بلند خاطره شان، شرمسار و
سرافکنده می گذرد"! برخلاف فرشته فيلم خانم ميلانی، عموما فرشته های متشکل درگروههای مبارز انقلابی، جلادان رژيم جمهوری اسلامی را در زنداﻧﻬا به زانو درآوردند.
رژيم حتی از پيکر بی جان آنان وحشت داشت، از اسم آنان هم هنوز وحشت دارد! به همين دليل همچنان تاريخ اين نسل، تاريخ ممنوع و پنهان جامعه ماست. نسرين فيلم "نيمه پنهان" که به اصطلاح مسئول گروه بود و بعدا اعدام شد، حتی قادر نبود به سئوالات ساده گروه پاسخدهد و برای هر سئوال ساده ای بايد از مسئولين پاسخ می گرفت. نسرين مثل يک ديکتاتور به خنديدن، شوخی، لباس و سادهترين علايق گروه دخالت می کرد. برخلاف نسرين فيلم خانم ميلانی، نسرين های واقعی عليرغم جوانی و کم تجربگی آنقدر دانش و توانايی داشتند که تضاد منافع تازه به قدرت رسيدگان اسلامی را با منافع اکثريت مردم تشخيص دهند. هنگامی که امثال روزبه جاويد در حال لفاظی های بی مايه در مورد عشق، آزادی و مبارزه و... بودند، نسرين ها تشخيص داده بودند که اسلاميون تازه به قدرت رسيده در حال دزديدن دستاوردهای انقلاب مردم هستند.
تهمينه ميلانی حرف دلش را از زبان خانم ﭘﻬلوان (!) می زند. خانم ﭘﻬلوان معتقد است که جريانات چپ نه تاريخ مشروطه خوانده بودند و نه کشور خود را می شناختند و می خواستند با کليشه ها و شعارها مملکت را عوض کنند! تهمينه ميلانی به