غوری در "آب"

نشریه شماره 16

غوری در "آب"

فیلم "آب"، آخرین بخش تریلوژی دیپا مهتا1 (تصویر بالا)، فیلمساز هندی مقیم کاناداست. هر سه فیلم مهتا، "آتش"، "خاک" و "آب" به زندگی و شرایط زنان در مراحل مختلف تاریخ معاصر هند می پردازند. "آتش" که در هند کنونی می گذرد، به ازدواج، عشق و جنسیت، فرودستی و سپس شورش زنان می پردازد و همچون "آب" مورد غضب نگهبانان سنت در هند واقع شد بطوری که حتی یکی از سینماهایی که فیلم را نشان می داد به آتش کشیده شد.

"خاک" نیز تقسیم هند و پاکستان و شورش های دوران تقسیم را از نگاه یک زن پارسی به تصویر می کشد.

 

آنچه در زیر می خوانید نگاه  "لی اونستو" خبرنگار انقلابی آمریکائی به فیلم "آب" است که در "انقلاب" شماره 49 (4 ژوئن 2006) انتشار یافت. یکی از دوستان ترجمه مقاله را برایمان فرستاد که با تغییراتی در اختیارتان قرار می دهیم.   هشت مارس 

 

مادرم تا سن پنج سالگی اسمی نداشت!

طی یک ازدواج اجباری مادر¬بزرگم از چین به آمریکا آمد تا با پدر¬بزرگم ازدواج کند. یک روز پلیس به رختشوی¬خانه¬ای که او کار می¬کرد یورش برد. تمامی معتادین به تریاک از جمله پدر¬بزرگم برای فرار به داخل کامیون رختشوی¬خانه پریدند. و هنگامی که کامیون بر روی خط راه آهن متوقف شده¬بود، آنها با قطاری تصادف کرده و جان باختند.

بدین شرح مادر¬بزرگم در نوزده سالگی بیوه شد. سه ماه بعد مادرم به دنیا آمد و بنا به رسوم فئودالی کودکی که در چنین شرایطی متولد می¬شود نشانه نگون بختی و بد¬شانسی است. او را اسم گذاری نکرده و برای نامیدن او از همان عبارت ساده "بچه" استفاده می¬کردند، تا هنگامی که او برای مهدکودک ثبت نام شد و منشی مهد کودک او را "ماری" نامید.

مادر¬بزرگ بیوه¬ام هر شب می¬گریست. بنا بر رسومات فئودالی او باید باقی زندگی¬اش با مشقت خدمتگذار خانواده شوهر مرده¬اش باشد. او ضمن کار در رختشوی¬خانه و پخت¬و¬پز برای کارگران، از دو کودک نیز نگهداری می¬نمود. اما سرانجام یک روز برای رهایی از آن وضعیت و بدست آوردن شرایط دیگری برای زندگی از آنجا فرار کرد. اما هنگامی که برای باز پس گرفتن دو کودکش مراجعت کرد با مخالفت خانواده شوهرش مواجه شد. به همین دلیل مادرم و خاله¬ام به یتیم خانه سپرده شدند.

تمامی این داستان هنگامی که فیلم "آب" را از "دیپا مهتا" تماشا می کردم مجددا به خاطرم آمد. این فیلم داستان دیگری از بی¬رحمی و ستم رسوم فئودالی، ازدواج اجباری، بیوه ها، غم و رنج، و شورش را  به تصویر کشيده است.

 

زنجیرهای رسم و رسوم

به سال 1938، در "واراناسی"2– هندوستان، "چوئیا" که فقط کودکی هفت ساله است عروس شده و بیوه می¬شود. ما فقط صدای قیچی¬ای که به سبک خاصی موهای او را می¬برد و صدای یکنواخت کشیده شدن تیغ برای تراشیدن سر او را می¬شنویم. می¬بینیم که او آرام و ساکت، بی¬اطلاع از رویداد¬هایی که پیرامونش رخ می¬دهد نشسته است، بی¬اطلاع از اینکه زندگی¬اش دستخوش تغییر و تحول شده¬است. طنین صدای شکستن النگو¬های قرمز "چوئیا" به گوش می رسد و لباس¬های رنگی¬اش کنار گذاشته می¬شوند. پدرش با خشونت او را به محلی که در آنجا چهارده بیوه دیگر با شرم و محرومیت و فقر به زندگی¬شان ادامه می¬دهند، منتقل می¬کند.

کتاب مقدس "هندو" حاکی از آن است که تا زمانی که شوهر یک زن زنده¬است، آن زن به منزله نیمی از پیکر او می¬ماند. و هنگامی که می¬میرد آن زن به منزله نیمی از جسد او است. پس به عنوان شخصی که نیمی از بدنش را از دست داده¬است، می¬تواند فقط یکی از این سه گزینه را انتخاب کند: می¬تواند در مراسم سوزاندن جسد، به همراه شوهرش سوزانده شود، در صورتیکه اجازه داده¬شود می¬تواند با برادر کوچکتر شوهر مرده¬اش ازدواج کند و یا به عنوان انتخاب سوم برای باقی عمر بدون مو، با تکذیب شأن و منزلت انسانی خود و قبول شرایطی که رسوم تحمیل می¬کنند به زندگی خود ادامه دهد. لباس سفید معمولی پوشیده، غذای ساده بخورد، روزها گدایی کند و شب ها در سرما و بر روی زمین سفت در کنار هم سرنوشتی¬های خود بخوابد.

 به گفته کتاب¬های مقدس او  باید کفاره گناهانی را بدهد که باعث مرگ شوهرش شده است.

بیوه¬هایی که "چوئیا" به آنها می¬پیوندد از کاست بالایی "براهمان" می¬باشند، ولی همانند کاست نجس ها همچون مادون انسان با ایشان رفتار می شود. در کناره رودخانه "گانگ" مردم خودشان را با آب رودخانه که مقدسش می پندارند تطهیر می¬کنند. روزی یکی از بیوه¬ها اتفاقی به زنی تنه می زند و زن با عصبانیت می¬گوید: "تو مرا نجس کردی و مجبورم مجددا تطهیر کنم".

"چوئیا" به سرعت با مخالفت و سرپیچی از زندگی¬ای که رسم و رسوم بر او تحمیل کرده¬است ثابت می¬کند که نیروی سرکشی در محیط معبد می¬باشد. او بی¬پرده سوال می¬کند: "پس خانه مردان بیوه کجاست؟". او قانون خودداری از دادن شیرینی به بیوه¬ای در حال مرگ را زیر پا گذاشته و با بیوه¬ جوانی که اجازه دارد موهای بلند خود را حفظ کند به نام "کالیانی" دوست می شود. بعدها متوجه می¬شویم تنها دلیل نگه¬داشتن موهای بلند "کالیانی" اجبار او به فحشاء برای کسب درآمدی است که با افزودن آن به درآمدی که دیگر بیوه¬ها از طریق گدایی به دست می¬آوردند به مصرف اجاره و غذا می¬رسد.

با اولین نگاه در چشمان "کالیانی" متوجه خستگی مفرط ناشی از تسلیم او می¬شویم. با این حال در این شرایط دشوار هم، هنگامی که راز وجود توله سگ ممنوعه را با "چوئیا" درمیان می¬گذارد شاهد سرکشی او هستیم. سرکشی بدون ترس "چوئیا" باعث ایجاد جرقه¬ای در ذهن "کالیانی" می¬شود. او عاشق فردی به نام "نارایان" می¬شود. نارایان روشنفکری از یک خانواده اصیل است و به برخی از رسم و رسومات سنتی از قبیل برحذر داشتن بیوه¬ها از ازدواج مجدد باور ندارد. هنگامی که کالیانی برنامه ازدواجشان را مطرح می¬کند، "مادهوماتی" رئیس ستمگر بیوه¬ها، او را زندانی کرده و می¬گوید: "هیچ کس با بیوه¬ها ازدواج نمی¬کند. خودت و همگی ما را به نیستی خواهی کشاند. ما را لعنت خواهند کرد. ما باید پاکدامن زندگی کرده و پاکدامن بمیریم." و قیچی برنده رسومات مجددا نمایان می¬شود. موهای کالیانی با خشونت زیادی قیچی می¬شوند تا نتواند "شرم" بیوگی را پنهان کند و مسیر دشواری که به سوی زندگی طبیعی آغاز کرده¬بود، مسدود شود.

"شاکونتولا"  بیوه دیگری است که تحت تأثیر روح سرکش "چوئیا" قرار گرفته¬است. خوانندگان ممکن است چهره "سیما بیسواس"3، کسی که به زیبایی در نقش "شاکونتولا" بازی می¬کند را از فیلم "ملکه راهزنان"4 در نقش "پولان دوی" به خاطر داشته¬باشند. در ابتدا "شاکونتولا" برای متقاعد کردن "چوئیا" جهت قبول کردن قوانین خانه بیوه¬ها تلاش می¬کند. اما روح خرد شده او هم که از مبارزات دخترکی سر به هوا تحت تأثیر قرار گرفته¬است، رفته رفته بیدار شده و به  ایمان و دینی که او را به تحمل بی¬عدالتی¬های خشن زندگی¬اش راهنمایی می¬کند شک می کند. طبق رسومات او باید بدون کوچکترین تردیدی رفتار و اعمال روا شده را قبول کند. حال آنکه با اراده و عزمی سخت تصمیم می¬گیرد با تلاش برای ایجاد تغییر در زندگی چوئیا با رسومات به مقابله بپردازد.

 

موانع بر سر راه ساخت "آب"

دیپا مهتا" به سال 2000 در "وارانسی" ساختن فیلم آب را شروع کرد. او هنگامی که به این کار دست می¬زد معترضین مرتجع به صحنه پرداخته اصلی فیلم حمله¬ور شده، آن را سوزانده و به رودخانه افکندند. تمثالی هم از دیپا مهتا ساخته و آنرا به آتش کشیدند. این جمعیت که توسط "حزب ملت هند" (بی جی پی)5 و دیگر احزاب افراطی راست هندو  بسیج شده بودند که مدعی بودند فیلم ضد هندو است. در¬طی چند هفته بعد نیز کارزاری ¬علیه "آب" به راه انداختند که "مهتا" آنرا "سانسور قبل از تهیه فیلم از طریق استعمال زور". خبرنگاران نیز با پخش اکاذیب درباره موضوع فیلم، حرکت¬های ارتجاعی و احساسات مخالف علیه فیلم "آب" را دامن زدند. حتی نویسنده¬ای در پاسخ به "دیوید همیلتون"6  تهیه کننده فیلم" آب" گفت: "این دموکراسی است و ما حق داریم که دروغ بگوییم."

دولت محلی دستور خروج "مهتا" و کارکنان بین المللی فیلم او را صادر کرد. و فیلم "آب" به دنبال محل دیگری برای ادامه کار جستجو می¬کرد. اما تهدید به مرگ و ادامه حملات سازمانیافته از طرف "هندو"های مرتجع باعث شد تا "مهتا" تصمیم به توقف تولید فیلم بگیرد.

این رویداد مصادف بود با دوره ای که بی جی پی (حزب راست افراطی "هندو")  در قدرت بود و "مهتا" خاطر نشان می کند که سانسور وقیحانه علیه فیلم در متن عمومی تر رشد بنیادگرائی هندو در هند انجام می شود. او می¬گوید: "کتاب¬های دینی دوباره نوشته می¬شدند، نقاشی¬ها سوزانده می شدند، بنیادگرایان "هندو" خود را نگهبان ایمان معرفی کرده و تمامی قدرت خود را به کار می¬گرفتند. و فیلم "آب" یکی از قربانیان این جریان بود."

همان قدرت های مذهبی و سیاسی¬ای که رسوم ارتجاعی را تحمیل می کردند و چنین با قدرت در "آب" تصویر شده اند، می خواستند از به تصویر در¬آمدن فیلم "آب" جلوگیری کنند. اما "دیپا مهتا" مصمم به پایان بردن تهیه فیلم "آب" بود. تا اینکه پنج سال بعد، این بار نه در هند بلکه در سریلانکا ادامه تهیه فیلم را از سر گرفت.

 

دریچه ای به روی وضعیت جهان

در انتهای فیلم، قبل از تیتر پایانی، متن تکان دهنده¬ای ما را از سال 1938 به جهان امروز پرتاپ می کند: "بر اساس سرشماری سال 2001 سی و چهار میلیون بیوه در سرتاسر هند وجود دارند که هنوز با بسیاری از آنها طبق دستورات مذهبی بسیار غیر انسانی رفتار می شود." نمی توان تراشیدن سر چوئیا، شکستن النگوهایش و خلع کردنش از انسانیت را نظاره کرد و به یاد بیدادگری های بنیادگرایان مذهبی در سراسر جهان نیفتاد –  از اجبار زنان به رعایت حجاب و پوشیدن چادر و برقع توسط قوانین اسلامی گرفته تا منع زنان  از سقط جنین توسط تئوکرات ها در آمریکا.

براستی که فیلم "آب" نه تنها نگاهی رو به گذشته، بلکه توضیحی برای دنیای امروز است. "دیپا مهتا" در گفتگویی در سال 2005 می¬گوید: "موضوع فیلم آب درباره سه زنی است که جهت بر¬هم زدن چرخه موجود برای بدست آوردن جایگاه خود و رهایی از یوغ ستم و بیداد تلاش می¬کنند. و بسیار مهم است که موضوع آن الهام بخش مردم برای انجام تغییرات مثبت در فرهنگ خودشان شود."

گفتگو با چند زن بیوه در نپال را به خاطر می¬آورم، پارتیزانهای مائوییستی که شوهرانشان  در جنگ کشته شده بودند. آنها لباس¬های رنگارنگ بر¬تن داشتند و جلوی دوربین دست¬های خود را برای به نمایش گذاشتن النگو¬هایشان جلو آوردند. به من توضیح دادند که این علامت اعتراض به رسوم فئودالی "بیوگی" است. آنها از سوگواری مادام العمر سرباز زده و حاضر نشده بودند باقیمانده عمرشان را در خدمت به خانواده شوهر بگذرانند و تصمیم به ادامه دادن و جنگیدن گرفته بودند.

داستان "چوئیا" به اواخر سال 1930، و میانه کشاکش هند برای کسب استقلال باز می¬گردد. "مهتا" مشترکات و شباهت¬های بین حرکت آزادی طلبانه بیوه¬ها و کشاکش هند برای رهایی از استعمار انگلستان را به تصویر می¬کشد. "نارایان"، حقوق¬دانی که عاشق "کالیانی" می¬شود، به عنوان یک روشنفکر به جنبش گاندی پیوسته و به مخالفت با برخی رسومات فئودالی ستمگرانه از قبیل ازدواج اجباری و رفتار وحشتناک با بیوه¬ها می¬پردازد.

درپایان فیلم به عنوان یک استعاره از دیدگاه "دپا مهتا"، قطار گاندی به منزله انتهای کابوس بیوه¬ها به شمار می¬رود. اما درحقیقت تاریخ، حرکت گاندی برای آزادی زنان در هند نبوده¬است. در¬این محدوده از زمان، نیروهای رادیکال و انقلابی بیشماری مخصوصا کمونیست¬ها بودند که هدفشان فقط رهایی از استعمار انگلستان نبوده¬است و مبارزه با کل سیستم امپریالیستی را که امروز هم بر هند مسلط است را در نظر داشتند. "باگات سینگ"7  انقلابی مشهور هند، که در فیلم "اسطوره باگات سینگ"8 به تصویر کشیده¬شد، جوانی بود که متوجه شد نیروهایی که گاندی نمایندگی می کرد نمی¬خواستند و نمی¬توانستند واقعا با کل دستگاه اقتصادی، سیاسی و روابط اجتماعی که توده مردم را سرکوب می کند مبارزه کنند. او بی خدا و  کمونیست شد و هفت سال قبل از اتفاقات به تصویر کشیده شده در فیلم "آب" توسط انگلستان اعدام شد.

در نقطه ای از فیلم، "شاکونتولا" از "نارایان" می پرسد: " چرا بیوه¬ها به اینجا فرستاده می¬شوند؟ باید دلیلی وجود داشته¬باشد." و "نارایان" پاسخ می¬دهد: "به غیر از همین غذای کمی که می¬خورید، چهار ساری (لباس محلی هند) که می¬پوشید، رختخوابی که اشغال کرده و فضایی که در¬کنار خانواده می¬گیرید دلیل دیگری نیست که شما اینجا باشید. همه اینها به خاطر پول بوده و با دین شکل دیگری به خود گرفته¬اند."

توضیح "نارایان" مسئله را به خانواده های منفرد محدود میکند. در صورتی که مسئله اصلی رابطه پیچیده اقتصاد و رسومات ستمگرانه و ایدئولوژیک است. هند در سال 1947، هنگامی که حکومت استعمار انگلیس از کشور برچیده شد، رسما به استقلال ¬رسید. اما امروزه عملا به سرمایه داری جهانی یعنی امپریالیسم وابسته است. و روابط اقتصادی سرمایه دارانه در هند نه تنها اشکال استثمارگرانه اقتصاد فئودالی را در خود ادغام کرده، بکله بر ایدئولوژی، فرهنگ و سنن ستمگرانه فئودالی نیز تکیه زده و تقویتشان می کند. در هند امروز می¬توان در کنار کابوس مدرن و تکنولوژیک بیگارخانه¬ها، کار کودکان، کارتن خواب¬ها و حاشیه نشینان، محدودیت¬های سنتی سیستم کاست، بنیادگرائی مذهبی، تفکر و اعمال فئودالی ستم پیشه را به وضوح مشاهده کرد.

در صحنه ای از فیلم "آب"، یک مرد مذهبی به "شاکونتولا" می گوید که قانون از ازدواج مجدد بیوه¬ها حمایت می¬کند. شانکولا می پرسد: "پس چرا ما اطلاعی از آن نداریم؟"، مرد جواب می¬دهد: "ما قانونی را که برایمان منفعتی ندارد، قبول نداریم." در حقیقت در هند امروز قوانینی علیه ازدواج کودکان، تبعیض علیه بیوگان، ممنوعیت تحصیل زنان و سوزاندن عروسان به خاطر نداشتن جهیزیه وجود دارد. اما تمام این سنن با شدت و تعصب اعمال می شوند و زندگی  میلیون ها زن را تباه می کنند. زنان سراسر جهان، در جهان سوم و در کشورهای پیشرفته سرمایه داری، و از جمله در ایالات متحده که اعتقادات مذهبی رسما از کاخ سفید تا سطوح پایین تر ترویج داده می¬شوند، توسط رسومات سنگین مردسالارانه خرد می¬شوند.

فیلم "آب" دشمن سرسخت مرد سالاری جهانی، رسومات عقب افتاده، فرهنگ و تفکرهای زن¬ستیر و ضد زن است. طبق کتاب مقدس هندو می¬توان تمامی گناهان خود را در آب رودخانه "گانگ" شست. اما همان طور که فیلم آب آشکار می کند، می شود که در این آب مقدس غرق هم شد.

 

توضیحات:

1 Deepa Mehta

2 Varanasi  ( بنارس سابق)

3 Seema Biswas

4 Bandit Queen

5 BJP

6 David Hamilton

7 Bhagat Singh

8 The Legend of Bhagat Singh