نقش زن در اقتصاد خانواده

ستم اقتصادی

 اساس ستم بر زنان در تمامی عرصه ها

برگرفته از نشریه نبرد زن شماره 11 -  دسته هشت مارچ افغانستان

ستم بر زنان ابعاد گوناگون اقتصادی، سياسی، فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی دارد. ريشه و اساس اين ستم گسترده را ستم اقتصادی تشكيل می دهد.

تا زمانی كه مناسبات اقتصادی اشتراكی در ميان انسان ها بر قرار بود و مالكيت خصوصی و استثمار طبقاتی وجود نداشت، زنان از لحاظ اقتصادی تحت ستم نبودند و حتی بالاتر از آن، از نقش برتر اقتصادی برخوردار بودند. در ارتباط با اين وضعيت اقتصادي، در آن زمان نظام مادر سالاری مسلط بود و پدر سالاری يا مرد سالاری وجود نداشت. برين اساس زنان در عرصه های گوناگون حيات تحت ستم قرار نداشتند و حقوق شان پامال نمی گرديد.

همزمان با پيدايش ترقيات و پيشرفت های اقتصادی و بالاتر رفتن توان توليدی انسان ها، اين امكان به وجود آمد كه آنها بتوانند از كار همديگر به نفع خود استفاده نمايند. درين زمان، زورمندان ديگران را به خدمت گرفتند و با سلب حقوق مستقل آنان، استثمار اقتصادی را بر آنها تحميل نمودند. مالكيت خصوصی و طبقات دارا و نادار يا طبقات استثمارگر و تحت استثمار به وجود آمد و نظام طبقاتی استثمارگرانه جای نظام اشتراكی اوليه در جوامع انسانی را گرفت.

همزمان با اين تحول اقتصادي، در مناسبات ميان انسان ها در عرصه توليد نسل نيز تحول رونما گرديد. اين مناسبات در جامعه اشتراكی اوليه مبتنی بر سلطه خصوصی مردان نبود، بلكه مبتنی بر سلطه زنان بود و اين سلطه نيز شكل اشتراكی داشت. از بين رفتن سلطه اشتراكی زنان در عرصه توليد نسل و بر قراری سلطه خصوصی مردان بر اين عرصه، نقش مهمی در فروپاشی مناسبات اشتراكی اوليه و ايجاد مناسبات استثمارگرانه و ستمگرانه بازی نمود. زمانی كه زنان نقش مستقل و موثر توليدی خود را از دست دادند و تحت سلطه اقتصادی مردان قرار گرفتند، سائر اشكال ستم نيز بر آنها تحميل گرديد و كلا به جنس تحت ستم مبدل گرديدند.

اگر جامعه كنونی افغانستان را بطور مشخص در نظر بگيريم، حقيقت مطرح شده در فوق بطور روشن و واضح درك می گردد. درين جامعه نيز همانند تمامی جوامع ديگر انساني، تحت ستم بودن زنان از لحاظ توليدی و اقتصادي، ريشه و اساس تمامی انواع ستم بر زنان را تشكيل می دهد.

در جامعه افغانستان بطور كل، زنان از لحاظ توليدی و اقتصادی استقلال ندارند و وابسته به مردان هستند. اين وضعيت بخاطر اين به وجود نيامده است كه گويا زنان توليد و كار نمی كنند و نقشی در توليد و اقتصاد جامعه و خانواده ندارند، بلكه به اين خاطر به وجود آمده است كه قدرت توليدی و كار زنان تحت سلطه مردان قرار دارد. 

نقش زنان در توليد نسل انسانی يا نيروی كار تعيين كننده است. تا زمانی كه زنان اين نقش شان را مستقلانه بازی می كردند و توان توليدی شان در اختيار خود شان قرار داشت، فرزندان شان متعلق به خود شان بود و هويت شان در چوكات مادر تباری معين و مشخص می گرديد. اما پس از آنكه توان توليدی زنان در توليد نسل از اختيار خود شان بيرون رفت و تحت اختيار و كنترل مردان قرار گرفت، فرزندان ديگر متعلق به مردان شدند و جای مادر تباری را پدر تباری گرفت. تحت چنين نظامي، زنان كه زندگی بخش فرزندان شان هستند، اساسا اختياری در مورد آنان ندارند و اين اختيار در اصل و قانونا به مردان تعلق دارد.

امور اقتصادی يك خانواده روی فعاليت های اقتصادی زن و مرد استوار است. چنانچه يك زن كار اقتصادی بيرون از خانه هم نداشته باشد و صرفا به كار خانه داری مصروف باشد، باز هم نقش مهمی در اقتصاد خانواده بازی می نمايد. ذره ذره كار خانگی زنان ارزش افزا است و در اصل بخشی از كار توليدی خانواده محسوب می گردد. اما ارزش اين كار توليدی موثر اساسا مدنظر قرار نمی گيرد و مورد محاسبه قرار نمی گيرد. نه تنها در افغانستان عقب مانده، بلكه حتی در پيشرفته ترين كشور های سرمايه داري، كار خانگی زنان را در محاسبات اقتصادی و توليدی نمی گنجانند و كلا ناديده می گيرند.

زنان از توان كار توليدی در بيرون از خانه نيز برخوردار هستند. در مناطق نورستان و پشه يی نشين سمت مشرقی و همچنان در مناطق جدران در سمت جنوبي، امور زراعتی اساسا توسط زنان پيش برده می شود و در بسياری از سائر مناطق كشور و همچنان در ميان كوچی ها نيز زنان نقش مهمی در امور زراعتی و مالداری بر عهده دارند. اما در تمامی اين موارد، توان كاری شان در كنترل مردان خانواده قرار دارد و آنها اساسا اختياری در مورد در آمد های  اقتصادی خود ندارند.

جريان رشد نسبی سرمايه داری در شهر ها و تا حدی در روستا های كشور، خواهی نخواهی نيروی كار زنان را به بيرون از خانه پرتاب می نمايد تا سرمايه های خارجی و داخلی بتواند نيروی كار آنان را مورد استفاده و استثمار قرار دهد. زنان نيز به دليل افزايش روز افزون احتياجات اقتصادی به كار بيرون از خانه نياز دارند. اما از انجائيكه نيروی كار آنان در اختيار خود شان قرار ندارد، در اكثر موارد محدوديت های خانوادگی و اجتماعی به آنها فرصت نمی دهد به چنين فعاليت هايی بپردازند. حتی در مواردی كه چنين فرصت هايی بدست می آورند، معمولا قادر نيستند مستقلانه در آمد ناشی از كار شان را در اختيار داشته باشند، در برابر كار مساوی با مردان، مزد مساوی به آنها داده نمی شود، كمتر قادر اند به مسئوليت های شغلی عالی دست يابند، هميشه در صدر ليست اخراجی ها از كار قرار می گيرند و عرصه های اقتصادی معينی برای آنها غير قابل ورود تلقی می گردد.

بنابرين تا زمانی كه زنان نتوانند استقلال اقتصادی داشته باشند، ستم بر آنان در اشكال گوناگون ادامه می يابد. تا زمانی كه ساختار طبقاتی استثمارگرانه و مالكيت خصوصی در جامعه وجود داشته باشد، زنان نمی توانند استقلال اقتصادی كامل بدست بياورند. بنابرين سرنگونی قطعی و اساسی مرد سالاری و ستم بر زنان مستلزم دستيابی به جامعه عاری از ساختار طبقاتي، جنسی و ملی استثمارگرانه و ستمگرانه يعنی جامعه فارغ از هر گونه استثمار و ستم است. پيشبرد مبارزات موفقيت آميز درين راستا يك جريان طولانی و پر از پيچ و خم و فراز ونشيب است. اين نبرد طولانی در شرايط كنونی عمدتا روی محور مبارزه عليه اشغالگران و رژيم دست نشانده يعنی قدرت حاكم اصلی حامی مرد سالاری متمركز است و مبارزه عليه سائر نيروهای شوونيست را نيز در بر می گيرد.

زنان افغانستان می توانند و بايد درين مسير مبارزاتی با موفقيت به پيش روند، به شرطی كه آگاهی خود را ارتقا دهند، متشكل و بسيج شوند و بطور خستگی ناپذير و فداكارانه مبارزه نمايند.