نقش و سهم زنان در انقلاب

نقش و سهم زنان در انقلاب

شكی نيست كه زنان و مردان دوبازوی يك پيكره واحد اجتماعی اند كه بدون يكی از اينها بخش ديگر اين پيكره ناقص و ناتوان بوده  و ازعهده امورات زندگی اجتماعی بيرون شده نميتواند اما زنان در جامعه بشری از دير باز يعنی از قرنها باين طرف، از سرآغاز عصر بردگی تا امروز شديد ترين و وحشيانه ترين فشارهای اجتماعی و انواع مظالم و ستم طبقاتی را متحمل گرديده اند. چنانچه زمانی بعنوان كنيز در خدمت اربابان قدرت و در حرمسراها نگهداری و فقط اسباب سرگرمی و لذايذ جنسی زورمندان و قدرتمندان بوده و در بازارها مانند متاع و اشياء بفروش رسانيده می شدند. اما بعد از قيام های ضد برده داری در اروپا  و شكل گيری جنبش های ضد برده داری و در نهايت گذار تاريخی از مرحله برده داری به فيوداليزم، زنان همانند مردان در چنبره مناسبات فيودالی گير مانده و يكجا با زمين مانند شوهران شان به اربابان و مالكان اراضی تعلق پيدا كردند كه وجود سرف ها در روسيه تزاری نمونه بارز اين نوع وابستگی به حساب می آيد.

اما انقلابات رهايی بخش در بعضی از كشورها، پرهای شكسته اين بال پرواز را در كبوتر آزادی، توانمند ساخت و به نجات رسانيد كه متاسفانه ديری نپائيد و به شكست مواجه شد. امروزه زنان همانند مردان در زير شلاق زندگی تحميلی ستم ملی امپریالیستی و ستم طبقاتی زجر و تعدی می بينند، از آنها مانند عروسك در تبليغات كالا ها و توليدات سرمايه داری استفاده ميگردد و ستم مرد سالاری را به وحشیانه ترین شکل بدوش می كشند، اما تا هنوز نميدانند كه ريشه اين همه ظلم و تعدی در كجا نهفته است. آنها فكرمی كنند كه اين ستم از طرف مرد ها بالای شان تحميل ميگردد. اما به اين نتيجه نرسيده اند كه علت ديگر و بزرگتری در پشت قضيه قرار دارد كه مردها را به این ستم وا ميدارد و از آنها خشونت تبارز ميكند و آن سیستم و نظام طبقاتی جامعه است.

زنان می توانند مانند مردان در تمام عرصه های زندگی شامل كارزار سياسی گردند و در بعضی از موارد حتی از مردها جلوتر روند. زنان آگاه و دانشمند ما كه ضميرشان با روشنی انديشه های نوين منور است، بيشتر از مردان ميتوانند قشر وسيع زنان ناآگاه و بی خبر از واقعيت های موجود اجتماعی را، با تبليغ و تنوير به اگاهی لازم سياسی برسانند و از حقوق حقه شان كه مستلزم نجات جامعه است، آگاه نمايند .

زنان آگاه و دانشمند ما ميتوانند بهترين مادران نمونه در تمام عرصه های اجتماعی باشند و با اعتقاد و ایمان راسخ برای بیرون راندن اشغالگران و سرنگونی رژیم پوشالی به مبارزه برخیزند. چنین زنانی دقیقا که اولاد های جامعه را نیز سمت و سوی انقلابی داده و با تربيه سالم وضعیت اجتماعی را زينت می بخشند، و در نهايت با بسیج همگانی، زنان همگام با مردان در تدارك برای برپايی يك انقلاب مردمی، غرض اعاده حقوق همه استثمار شده ها، ستم كشيده ها، رنجبران و كارگران دوشادوش مردان می توانند به اشغال کشور پایان داده و رژیم پوشالی را از مسند قدرت به زیر کشیده و جامعه دومکراتیک نوین را ایجاد نمایند و بعد از آن با تلاش فراوان به سمت جامعه ای ایکه دیگر از آن نشانی از ستم نباشد به پیش روند.

زنان ستمدیده باید به خوبی درک کنند تا زمانیکه به این وضعیت اسفناک پایان ندهند، این ستم پا برجا خواهد بود. برای تغییر این وضعیت باید به یک مقاومت ملی مردمی و انقلابی همه جانبه دست زد. از طریق چنین مقاومتی تحت رهبری پیشآهنگ طبقه کارگر می توان که  زنجير اسارت طبقاتی وستم ملی امپریالیستی را برانداخت و تمام زحتکشان به شمول زنان را از این وضعیت نجات داد.

به امید چنین روزی.

دسته هشت مارچ زنان افغانستان