سرسخن

ویروس مردسالاری کشنده‌تر از ویروس کروناست!

همه گیری ویروس کرونا و بحران ناشی از آن در هر کشور و به‌ طور کلی در سطح جهان، روابط استثمار گرانه و ستمگرانه بافته ‌شده در بندبند سیستم سرمایه‌داری را بیش ‌از پیش بر مال کرد. حاصل کارکرد این سیستم گندیده تا کنون، مرگ صدها هزار نفر و ابتلا شدن میلیون‌ها نفر به این ویروس- عمدتا از اقشار و طبقات تهیدست- در سطح جهانی بوده است. اما جنبه‌های مهم دیگری نیز بیشتر عیان شد. در این دوره، کارکرد ویروس مردسالاری نیز تهاجمی ‌تر و خشن ‌تر نمایان شد که در نتیجه آن هزاران زن در اثر این ویروس کشته و یا زخمی شدند.

با توجه به سیاستهایی که کشورهای سرمایهداری-امپریالیستی در رقابت با یکدیگر و برای غلبه بر بحران ناشی از کرونا و بیرون آمدن از بحران تعمیق یافته سرمایهداری در پیش گرفتهاند، بهشیوع بهمراتب گستردهتر این ویروس و به خطر افتادن جان جمعیت کثیری از مردم جهان خصوصا میلیونها مردم تهیدست و محروم در کشورهای موسوم به جهان سوم خواهد انجامید؛ چرا که عواقب تشدید این رقابتها و بحران سرمایهداری و موانعی که در نتیجه ویروس کرونا برای کسب سود و انباشت سرمایه و سیر «عادی و طبیعی» این سیستم ایجاد شده، باید برطرف شود. از همان اوائل شیوع ویروس کرونا ایدئولوگهای امپریالیستی بحثهایی حول چگونگی سازماندهی اقتصاد را برای اینکه مردم به دوران «نرمال و عادی» گذشته برگردند، پیش گذاشتند. موضوعی که همواره از مردم پنهان میکنند این است که تحت حاکمیت سرمایهداری-‌‌امپریالیستی در جهان، هرگز ستم و استثمار و نابرابری میلیاردها انسان، فقر و گرسنگی، آوارهگی میلیونها نفر، تخریب بیشازپیش محیط زیست، فرودستی و انقیاد میلیاردها زن و..... نرمال و طبیعی نبودهاست. این سیستم با تبلیغات ایدئولوژیک- سیاسی گستردهای که راه انداخته است میخواهد شرایطی را ایجاد کند که مردم جهان خصوصا طبقات محروم و تحتانی آماده قبول و گردن گذاشتن به ریاضتکشی بیشتر برای بازپرداخت خساراتی که در این دوره به اقتصاد سرمایهداری وارد آمدهاست، باشند.

ترجمه عملی این سیاستها طبق روال همیشگی توسط نهادهای بینالمللی امپریالیستی همچون بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به کشورها خصوصا کشورهای تحت ستم و یا بهقول خودشان توسعه نیافته آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین دیکته میشود. نتیجه این خواهد شد که بتوانند با استفاده حداکثری از انرژی و توان باقی مانده میلیونها نفر ارتش بیکاران و ذخیره کار با حقوقهایی بهمراتب ناچیزتر از گذشته و اعمال فوق استثمار وحشیانه و پیشبرد سیاستهای «مدرن» بردهداری، خسارات وارده بر اقتصاد و سودهای کسب نشده در این دوران را جبران کنند. بیاد داشته باشیم، صحنهای که پلیس فاشیست سفید آمریکایی پایش را بر گلوی جورج فلوید سیاهپوست تهیدست برای خفه کردناش گذاشته بود که مردم دنیا را تکان داد، اما این صحنه، صحنه بزرگتری را نیز بهنمایش گذاشت. در صحنه بزرگتر پلیس همان سیستمی است که پا بر گلوی میلیاردها توده محروم برای کسب سود گذاشته است. در واقعیت امر صحنه و رابطه بین پلیس و جورج فلوید، صحنه و رابطه بین ستمگر و ستمدیده به وسعت جهان را نشان داد.

اگر تا قبل از کووید-١۹نزدیک به ۸٢٢ میلیون نفر در سطح جهانی در اثر پیشبرد سیاستهای نئولیبرالی، در گرسنگی مطلق بهسر می بردند و اگر در هر ثانیه کودکی بهخاطر سوءتغذیه جان خود را از دست میداد، از این بهبعد با تشدید تضادها و رقابتهای حاد میان سرمایهداران-امپریالیستی و برای تامین حداکثر سود و جبران «ضرر»های کووید-١۹، ریاضتکشیهای بهمراتب وحشیانهتر از قبل به میلیاردها انسان اعمال خواهد شد. در نتیجه تعداد گرسنگان، بیکاران، بیآیندهگی و.... افزایش وحشتناکی در بر خواهد داشت. آن دسته از مردمی که شانس آورده و از ابتلا به ویروس کرونا و یا مرگ، جان سالم به در برند، با نتایج طبیعی و نرمال این سیستم، یعنی فقر و فلاکت، گرسنگی مطلق، نژادپرستی، تضاد عمیق طبقاتی، افزایش جمعیت پناهنده و مهاجر، به نابودی قطعی رسیدن محیط زیست، تشدید و جهش خشونت پدر/مردسالاری و... روبرو خواهند شد.

اما همه این برنامه‌های ستمگرانه و استثمارگرانهای که برای برون رفت از بحران جاری و کشیدن شیره جان میلیاردها انسان ریخته شدهاست، نَرم و راحت پیش نخواهد رفت. شورش و طیغان میلیونها انسان خصوصا در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین که برای پیدا کردن نان و آب، این اولیهترین مایحتاج بشریت، درمانده شدهاند و به معنای واقعی چیزی برای از دست دادن ندارند، بسیار محتمل است. این اوضاع، شرایط عینی مساعدیتری را نسبت به گذشته برای نیروهای انقلابی در سراسر جهان به وجود آورده که از این موقعیت برای پیشروی و سازماندهی مردم بیشترین استفاده را کرده و عقب ماندهگی از اوضاع را به درجاتی جبران کنند.‌

از زمان شیوع ویروس کرونا، مردم جهان، چهره واقعی پشت تبلیغات تو خالی گردانندگان این سیستم را واضحتر از پیش دیدند. بسیاری از مردم به نقاط ضعف و ناتوانی سیستم در برخورد بهسلامت مردم، در برخورد به نیازهای اولیه و ضروری مردم، در برخورد به بیماران، در برخورد به سالمندان و... به گندیده‌‍‌گی این سیستم پیبرده و آن را بیشتر لمس کردند. میلیونها زن، ستم جنسیتی که به شکل خشونتهای وحشیانه بر آنان اعمال شد را با گوشت و پوست خود لمس کردند و آنهایی که زنده ماندند با تن و صورت خونیناشان به توخالی بودن تبلیغات سیستم مبنی بر کنترل خشونت و کاهش آن بیشتر واقف شدند.‌

در رابطه با همهگیری ویروس کرونا هم همانند سایر بحرانهایی که تا کنون رخ داده است، از بحران اقتصادی گرفته تا فجایع «طبیعی» زیستمحیطی، جنگ، آوارهگی و... بیشترین رنج و درد ناشی از آن سهم زنان بودهاست. از یکطرف میلیونها زن خصوصا زنان کارگر و زحمتکش که در کارهای موقتی و قراردادی بهکار مشغول بودند، کارشان را از دست دادهاند و زندگی مرگباری بر آنان تحمیل شدهاست. از طرف دیگر میلیاردها زن در سراسر جهان مجبور شدند بهخاطر تقسیم کار جنسیتی، در محیط خانه و خانواده بیشترین بار نگهداری از سالمندان، فرزندان، مردان، رسیدگی بهکار مشقتبار خانگی و سرویس جنسی به مردان را نیز  بیش از گذشته و با فشار بالاتری بر عهده گیرند.

آنچهکه در این دوران چند ماهه عریان شد افزایش خشونت بر زنان بود. در واقعیت آمار افزایش خشونت بر زنان، قتل زنان، ضرب و شتم زنان، سوزاندن زنان، قتل «ناموسی» و... که بخش کوچکی از آن به رسانهها راه یافت، نوک کوه یخ ستم و فرودستی نسبت به میلیاردها زن در سراسر جهان را به نمایش گذاشت. طبق اعلام بخش زنان سازمان ملل در یکسال قبل از کووید-١۹بیش از  ٢۴٣میلیون زن و کودک دختر در سنین بین ١٥ تا ۴۹ سال مورد آزار و اذیت فیزیکی و جنسی توسط مردان خانواده قرار داشتند، رقمی که در دوران کرونا، بین ٢٥ تا ٣۰ درصد افزایش یافتهاست.

آمار افزایش ٣۰ تا ٣٥ درصدی خشونت بر زنان در کشورهای غربی، به تمام آن تبلیغات و خلق افکاری که در طی سالها مبنی بر کاهش خشونت بر زنان، برابری حقوقی زنان و بهطورکلی کاهش ستم جنسیتی که از جانب  ایدئولوگهای امپریالیستی، سازمان ملل، رسانهها و برخی از سازمانها و احزابی که سر در آخور این سیستم دارند، پیش گذاشته میشد و این فتوحات بهرخ زنان جهان بهعنوان نمونه کشیده میشد، ضربه محکمی زد.

باید این واقعیت را نیز اضافه کرد که آمار واقعی از خشونتهایی که جزئی از جیره هر روزه و بخشی لاینفک از زندگی میلیونها زن در کشورهایی نظیر ایران، افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه، مکزیک، پرو، سومالی، اوگاندا و... است، در دست نیست. در میان این آمارها خبری از پدران داس و تبر به‌دستی که گلوی رومینا و ریحانه را بریدند نیست! خبری از تکهتکه شدن بدن پینار بهخاطر حسودی دوست پسرش در ترکیه نیست! خبری از مرگ دلخراش مارینا توسط همسر سابقش در مکزیک نیست! خبری از آتش زدن زنان توسط همسراناشان در عراق نیست! خبری از خودکشی کودکان دختر بهخاطر فرار از ازدواج اجباری در ایران و افغانستان نیست! خبری از تغییر همیشگی صورت یونس در اثر ضرب و شتم وحشیانه همسرش در سومالی نیست و......

خبرهای تکان دهنده افزایش خشونت بر زنان که از طریق شبکههای اجتماعی پخش شد و از این طریق به رسانههای رسمی راه یافت، بسیاری از تحلیلگران حوزه زنان که عمدتا نگرش زنان طبقه مرفه را نمایندهگی میکردند و همچنین ایدئولوگهای امپریالیستی را هم به واکنش واداشت. آنان ضمن محکوم نمودن خشونتها، تلاش کردند نظرات خود را که عمدتا در چارچوب همین سیستم میگنجد را پیش گذاشته و در ذهن مردم خصوصا زنان، جا بیاندازند.

این نظرات را میتوان بهطور کنکرت اینگونه تقسیم کرد: ١- این سطح از خشونتها ربط مستقیم به اوضاعی دارد که در نتیجه همهگیری ویروس کرونا ایجاد شدهاست. ۲- این خشونتها در چارچوب خانواده و مسائل خصوصی اتفاق افتاده و ربطی به سیاستهای عمومی ندارد.

در رابطه با این نظرات بهطور فشرده میتوان بر روی این حقایق انگشت گذاشت:

١- اگرچه شیوع ویروس کرونا و در نتیجه ایجاد قرنطیهها، بیکاری خیل عظیمی از زنان و مردان، بیآیندهگی و استرس بالایی که بر میلیونها نفر در همین دوره کوتاه وارد شد، به موضوع خشونت بر زنان دامن زد، اما منشا خشونت بر زنان را نباید و نمیتوان در عواملی که این اوضاع آفرید، جستجو کرد.

موضوع اصلی و اساسی، دلایل ریشهای بروز این خشونتها بر زنان است. خشونت بر زن تبلور و بازتاب سلطه و اقتدار مرد بر زن است. ریشه این سلطه از رابطه اجتماعی در جامعه طبقاتی نشات میگیرد. روابط اجتماعی میان زن و مرد در هر بخشی از جامعه از محیط خانه گرفته تا اجتماع، با سلطهگری مردانه اشباع شدهاست. این حقیقتی انکار ناشدنی است که ستم بر زن و حفظ سلطه و قدرت جنسیت مرد بر زن برای انسجام جامعه طبقاتی، نقش بسیار تعیین کننده بازی میکند. بر این پایه حفظ سلطه مرد بر زن یک بخش اساسی از سیستم سرمایهداری-امپریالیستی حاکم بر جهان و همه سیستمهایی که به استثمارگر و استثمار شونده تقسیم میشوند، تشکیل میدهد. در واقع ستم بر زن با ساختار سرمایهداری حاکم بر جهان در هم تنیده شدهاست و تا زمانی که این ساختار بر قرار باشد، این ستم بهحیات خود ادامه خواهد داد. بر همین اساس ستم و فرودستی بر زن در همهجا چه در کشورهایی که در زمینههای قانونی در نتیجه مبارزات زنان، پیشرفتهایی حاصل شده و چه در کشورهای جهان سوم که زنان از اولیهترین حقوق خود محرومند، اعمال میشود. 

۲- نظریهای که افزایش خشونت بر زنان را موضوعی خصوصی و در چارچوب خانواده و جدا از سیاست عمومی ارزیابی میکند، نظریهای مبتنی بر واقعیت نیست. چرا که این نظریه بهطور مکانیکی و ارادهگرایانه این حقیقت را پنهان میکند که حوزهی خصوصی توسط حوزهی عمومی و فاکتورهای سیاسی شکل داده میشود و جدا کردن این دو حوزه (خصوصی و عمومی) از هم، در ماهیت امر به این معناست که عملا دست مردان را در اعمال وحشیانهترین روابط ستمگرانه باز میگذارد. بسیاری از خشونتها مثل ضرب و شتم، تجاوز به زنان در زندگی زناشویی، آزار و سوءاستفاده جنسی از نوجوانان و کودکان دختر و.... در محیط خانواده صورت میگیرد و قائل شدن بر این جدایی به این میانجامد که مردان به ستمگری و خشونت خود در خانواده (مکان خصوصی) ادامه دهند. در ضدیت با این طرز تفکر بود که بهدرستی فمینیستهای رادیکال دهه ۶۰ و ۷۰ شعار معروف «خصوصی، سیاسی است» را پیش گذاشتند.

نکته دیگری که باید اشاره کرد و در این نظریه پنهان میماند این است که خانواده و عملکرد آن، جزیرهای جدا از مناسبات و کارکرد سیستم حاکم ارزیابی میشود. در صورتیکه سرمایهداری از زمان قدرتگیری تا کنون، نهاد خانواده را که از جامعه فئودالی به ارث برده، با برخی تغییرات حفظ نموده و همواره برای تداوم آن از همه امکانات و حیطهها خصوصا از عرصه وسیع هنر استفاده کرده و برای جا انداختن ارزشهای طبقه حاکم بیشترین تلاشهای خود را بهکار بسته است. چرا؟ چون موضوعی بهنام خانواده و حفظ آن برای سرمایهداری هم از زاویه انباشت سرمایه (در نگهداری از نیروی کار و باز تولید نیروی کار برای آینده) و هم از زاویه بهکار برد و اشاعه پدر/مردسالاری، فرهنگ و ایدئولوژی طبقه حاکم نقش اساسی بازی میکند. موضوع پدر/مردسالاری و امتیازات مردانه در قدرت بخشیدن به مردان برای کنترل بدن و فکر زنان و نهادینه کردن آن در خانواده و اشاعه آن در سطح جامعه برای مناسبات روبنایی و زیربنایی سرمایهداری چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای تحت سلطه از درجه اهمیت حیاتی برخوردار است.

مؤخره:

در حال حاضر که همهگیری ویروس کرونا و خشونت علیه زنان بُعد جهانی بهخود گرفته و بسیاری از مردم خصوصا زنان را بهفکر واداشته است، همه ایدئولوگهای امپریالیستی، همه نیروها و جریاناتی که در چارچوب همین سیستم «انتقاداتی» هم به قانون و فرهنگ و... دارند، تلاش میکنند یکبار دیگر ترمیم این سیستم را بهعنوان راه حل پیش گذارند. اما ستم بر زن و جنگ و نفرت حساب شده علیه زنان که نقش اساسی در زیربنا و روبنا برای بقای این سیستم دارد، نمیتواند با تغییرات کوچک به نفع میلیاردها زنی که اسیر و برده هستند، عوض شود. به این واقعیت باید توجه کرد که سالیان سال در سطح جهانی و بهطور مشخص در ایران، آمال و آرزویی که برای زنان از جانب بخشی از فعالین جنبش زنان و حتا در میان برخی از احزاب که خود را چپ هم میدانند، پیش گذاشته میشد، رسیدن به موقعیت زنان در غرب بود. برای این طرز تفکر برخی قوانینی که در کشورهای امپریالیستی به نفع زنان بهکار میرود، افق و نقطه اوجی بود که اینان تلاش داشتند مبارزات زنان را به سمت آن منحرف سازند. ما به همراه بسیاری از فعالین مبارز و رادیکال جنبش زنان همواره بر این حقیقت پای فشردیم که اولا تغییر برخی قوانین به نفع زنان به بورژوازی از طریق مبارزات رادیکال زنان از اوائل قرن گذشته خصوصا در دهه ۶۰ و ۷۰ تحمیل شد. اما ستم جنسیتی حل نشد. افزایش بین ۳۰ تا ۳۵ درصد خشونت بر زنان در همین کشورهای «گٌل و بلبل» برای این طرز تفکر، در دوران همهگیری ویروس کرونا با همین قوانین پیشرفته رخ دادهاست. همانطور که در بالا توضیح دادهشد، زنان در این کشورها هم، فرودستاند. یکبار دیگر باید تاکید شود که ستم بر زن پیوند ناگسستنی با نظام سرمایهداری حاکم بر جهان دارد. با این درک درست است که میتوان انرژی و پتانسیل زنان را در جواب به ضرورت سرنگون کردن این نظام برای رها شدن از زنجیر ستم جنسیتی، سرریز کرد.

جا دارد به این موضوع مهم نیز توجه کرد که فرودستی زنان توسط سیستم امپریالیستی حاکم و همه سیستمهای مبتنی بر ستم و استثمار در سطح جهان با بهکارگیری مذهب، سنت، قوانین نوشته و نانوشته، ایدئولوژی و ارزشهای طبقات حاکم بهطور آگاهانه و هدفمند برنامهریزی شده و میشود. در همین راستا است که به مردان امتیازات مردانه بخشیده میشود. در نتیجه علیرغم اینکه زنان در سراسر جهان با روش، متد و نگرشهای گوناگون به مقابله و مبارزه علیه ستم جسنیتی مبادرت ورزیدهاند و دستاوردهای ماندگاری را نیز بر جای گذاشتهاند، اما هنوز فاصله و راه پر و پیچ و خمی را باید برای رهایی زنان از ستم جنسیتی طی کرد. هنوز عملکرد خانواده سنتی پدرسالار در بهبند کشیدن زنان برای میلیاردها زن روشن نیست. با اینکه میلیاردها زن با پوست و گوشت خود پدرسالاری را لمس میکنند ولی بهخاطر نداشتن آگاهی نمیتوانند مبارزه موثری هم سازماندهی کنند. هنوز زنان با تمام مقاومتهای خودجوشی که در سراسر جهان علیه خشونت پیش میبرند- که در جای خود، همقابل ارزش و پشتیبانی است و هم بههموار شدن بستر مناسب پیشبرد مبارزه خدمت می‌‍‌کند- اما متاسفانه جای سیاست انقلابی بر اکثر این مقاومتها و مبارزات، خالیست. این محرومیت از آگاهی و تشکلیابی، خودبهخودی و بهخاطر ستمهای وحشیانه و مقاومتهای پراکنده، برطرف نمیشود.

این وظیفه بر دوش زنان آگاهیاست که بتوانند سیاست انقلابی را به حداکثر و با روش و متد درست در دسترس زنان برای هدایت عرصه عملاشان با هدف رهایی از ستم جنسیتی قرار دهند. در همین دوره همهگیری ویروس کرونا که میلیونها زن از خشونت وحشیانه مردان بهستوه آمدهاند و به دنبال راه خلاصی از آن میگردند، میتوان از این شرایط و بستر ایجاد شده با گسترش آگاهی و عمل انقلابی در رها شدن هرچه بیشتر انرژی و پتانسیل زنان در خدمت به خلاص شدن از چنگال ویروس کشنده مردسالاری سرمایهداری حاکم بر جهان، قدمهای سنجیده در راستای افق رهایی زنان، برداشت.

نشریه هشت مارس شماره ٥١

سپتامبر ٢۰٢۰/ شهریور ١٣۹۹