موقعیت حقوقی زنان در ایران

ترجمه متن سخنرانی یکی از فعالین کارزار زنان در" کمیسیون زنان حزب چپ سوسیالیست-بلژیک"- فریبا امیرخیزی

من امروز می خواهم با شما در مورد يکی از قدرتمندترين جنبش های موجود در ايران صحبت کنم. سعی می کنم تا جايی که شناخت و تجربه ام اجازه می دهد، شما را در جريان مبارزات زنان ايران بگذارم. می دانم که برای شما هم اهميت دارد  وهمچنین می دانم که شما، هر شکل از مبارزه مردم از جمله مبارزات زنان در اقصا نقاط جهان را بخشی از مبارزه و پيشروی خودتان می دانيد و بدرستی هم در جهانی که اينقدر گلوبال(جهانی) شده، ديگر مبارزات مردم دنيا بشدت در هم تنیده شده است. در نتیجه  این در هم تنیدگی، نیاز  داریم  از مبارزاتی که در دور افتاده ترين مناطق جهان، سرنوشت مبارزه در نقطه دیگر جهان را رقم می زند ، دانشمان را بالا ببریم.

اینها همه پایه مادی  مبارزه انترناسیونالیستی ماست. مبارزاتی که که من و شما بخش کوچکی از آن هستیم و آنرا به عمل در می آوريم. همین طور که من باید درگیر و همراه مبارزات مردم این کشور برای  زندگی بهتر، علیه جنگو علیه گلوبالیزاسیون بشوم و درضمن، شناخت خود را از مبارزات مردم در این کشور نیز بالا ببرم، تلاش شما برای شناخت و حمایت از مبارزات مردم سایر جهان از جمله ایران نیز،  نیازی است برای تکمیل مبارزاتمان برای تحقق جهانی دیگر.

ابتدا شما را با  موقعیت عمومی زنان ایران آشنا می کنم و از این منظر شما از شرایط عینی  جنبش زنان و مبارزات آنان جهت تحققق آزادی و برابری، شناخت بیشتری خواهید یافت

 

زنان ایران در دورانهای مختلف تاریخی، همیشه تحت ستم جنسی قرار داشته اند، اما در شرایط کنونی زیر سایه حکومت مذهبی، این ستم بر زن، ويژگی های خاص خود را یافته است.  در ایران، تحت جمهوری اسلامی، ستم بر زن و خشونت علیه زنان شکل  قانونی یافته است. مثلا در کشورهای غربی اعمال خشونت علیه زنان، مشمول مجازات می شود و در این مورد  به اصطلاح قانونی وجود دارد که متعاقب اعمال برخی اشکال خشونت علیه زنان مجازاتی صورت میگیرد. برعکس در کشور ایران خشونت بر علیه زنان قانونی است و کسی که خشونت می کند از پشتوانه قانون بهره مند است؛ و نه فقط پشتوانه قانونی، بلکه تشویق فرهنگی  نیز شامل حالش می شود؛ و نه فقط قانون و فرهنگ، بلکه یک ايدئولوژی وجود دارد که خشونت علیه زنان را یک امر طبيعی می داند و این سه: قانون، فرهنگ و ايدئولوژی حلقه های زنجیری هستند  که نظام جمهوری اسلامی  توسط آنها، زنان ایران را به اسارت و بردگی گرفته است. برای همین اگر انحصار و امتیازاعمال ستم و خشونت علیه زن و ایدئولوژی ضد زن، از جمهوری اسلامی ایران سلب شود، این رژیم حتی یک روز قادر به ادامه حیات و حکومت نیست.

سئوال  این است که رژیم جمهوری اسلامی چگونه بر پایه سرکوب زنان بنیان حکومتش را شکل داد و چرا ناچار است برای ادامه حکومتش به ستم و سرکوب زنان ادامه دهد؟

حتما بسیاری از شما شنیده اید که وقتی جمهوری اسلامی شروع به کار کرد، اعلام نمود: می خواهیم حکومت خدا بر روی زمین را پیاده کنیم.! اعلام کرد که: حکومت خدا بر روی زمین یعنی حکومت مسلمانان بر روی زمین و حکومت مسلمانان بر روی زمین یعنی حکومت مسلمانان شیعه بر روی زمین و حکومت مسلمانان شیعه بر روی زمین یعنی حکومت  بزرگان و فقهای دین شیعه بر روی زمین و البته این بزرگان و روحانیون و فقها همگی مردند.!! جمهوری اسلامی اعلام کرد که این حکومت ماست و حکومتی است که برای رهایی انسانها و نزدیک شدن جامعه به خدا، قانون دارد و قوانینش نیز در قرآن و احاديث آمده است.

 اما مهمترین قوانین و احادیث در حکومت خدا بر روی زمین، در مورد زن است و از طریق موقعیت زنان معنی پیدا می کند؛ برای همین اولین فرمان خمینی بعد از غصب انقلاب ایران، اجباری کردن حجاب بود. چون در حکومت خدا بر روی زمین و حکومت مسلمان شیعه، زن یک کالا ی جنسی است و این کالا که مرتبا در بهشت موجب فریب مرد شده است باید روی زمین پوشیده باشد. این پوشیدگی زن باعث سلامت مردان جامعه است، وگرنه مردان جامعه دوباره تحریک و گناهکار می شوند. بنابراین زنان باید تاوان چشم چرانی مردان را بپردازند و خودشان را بپوشانند.

درنتیجه این فرمان خمینی ،زنان در جمهوری اسلامی بایونیفرمهای کیسه ا ی شکل، دارای مفهوم شدند. کیسه هایی که به هیچ  وجه ، زن بودنشان را نشان ندهد. این اولین پایه حکومت دینی در کشور ما بود؛ و اولین هشدار برای زنان مبارز که در انقلاب شرکت کرده بودند تا آزاد شوند. آنها نه تنها آزاد نشدند بلکه فهمیدند حکومت خدا بر روی زمین با بردگی آنان معنی پیدا می کند و از این به بعد باید با کیسه های سیاه یعنی زندان های متحرکشان به خیابان بیایند.وتازه این هم به این خاطربود که جمهوری اسلامی هنوز به حضور زنان در جامعه نیاز داشت تا به خیابان بیایند و تظاهرات کنند، تا به  جمهوری اسلامی رأی بدهند، به جبهه های جنگ و مبارزه با کافران کمک کنند، تا در کارخانه ها و مزارع کار کنند و در نبود مردان که مشغول جنگ بودند و یا کشته می شدند، چرخ اقتصاد ایران را بچرخانند و...البته با زندانهای متحرکشان.!!

زنان انقلابی پس از این اولین فرمان خمینی، به معنی بردگی زنان در حکومت اسلامی پی بردند و بدون هیچ توهمی بزرگترین تظاهرات جنبش زنان در مخالفت با قانون حجاب اجباری را شکل دادند. آنها با شعار" ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم!"  مخالفت خود را با این ایدئولوژی که زن را عامل گناه می داند، نشان دادند و یک هفته تمام فعالانه در خیابان ها بودند تا بالاخره خمینی اعلام کرد که منظور من این نبوده است و حجاب اجباری نیست.

اما دومین حمله خمینی نیز به زنان بود. او اعلام کرد که زن نمی تواند قاضی باشد. چون زنی که در قرآن و کتب دینی شیعه ،مظهر تولید گناه و توطئه گر است، زنی که نصف عقل مردان را دارد و فقط با احساسات حرف می زند و تصمیم می گیرد، هرگز نمی تواند قاضی باشد.

 جمهوری اسلامی پس ازسرکوب کردن نیروهای انقلابی واقعی، توانست سایر بخشهای جامعه را تا حدی آرام کند. از آن به بعد حمله اصلی به زنان آغاز شد و قانون اساسی اسلامی نوشته شد. تعریف زن در قانون اساسی ایران این است:" زن مادری است که فرزندان مسلمان و مکتبی پرورش دهد" و هیچ زن دیگری از لحاظ قانون اساسی وجود ندارد. در این قانون هویت و ملیت زن با پدر یا همسرش رسمیت می یابد.

در قانون اساسی، موقعیت زن و وظیفه اصلی او،  پرورش کودکان مکتبی اعلام شد و همچنین   تاکید شد  که خانواده رئیس دارد و ریاستش با مرد است و بدین ترتیب کلیه خطوط اصلی در مورد وضعیت زن مشخص گردید.

پس از قانون اساسی، قوانین مدنی نوشته شد. در قوانین مدنی نیز زن، حقوقی ندارد، ولی وظایف بسیاری بر عهده اوست. غیر از وظیفه اصلی او که پرورش فرزندان مسلمان است، طبق این قوانین، کم کم زن ،خدمتکار مرد یعنی "رئیس خانواده" شد. طبق قوانین مدنی ، زن باید برای خروج از خانه از شوهرش اجازه بگیرد. زن حق کار کردن ندارد مگر با اجازه شوهرش. زن حق طلاق ندارد. زن حق حضانت کودکانش را ندارد. زن حق خروج از کشور را ندارد و....و در نهایت ،تمامی حقوق یک انسان از او سلب شد.

طبق آیه های قرآن، زن کشتزار مرد است. یعنی وظیفه او فقط دادن سرویس جنسی به مرد است، اگر زنی از دادن سرویس جنسی به شوهرش خودداری کند باید توسط او مجازات شود و حداقل آن این است که به او پول و حق زندگی (نفقه) داده نمی شود، چون طبق قانون اسلامی زن حق کار کردن ندارد و قائدتاَ درآمدی نخواهد داشت.

مرد صاحب زن است و هر تعداد زن رسمی یا غیر رسمی(صیغه) که بخواهد، می تواند بگیرد. مرد هر موقع بخواهد ،می تواند زنش را طلاق بدهد ولی زن حق طلاق ندارد. پدر خانواده می تواند هر زمان  که دلش خواست، دخترش را به هر کسی که می خواهد شوهر بدهد. یعنی حق انتخاب همسر هم از زن گرفته شده است .همچنین اعلام شد، پدر خانواده می تواند دختر سه ماهه اش را به عقد مرد 60 ساله در آورد و از 9 سالگی ،دختر می تواند ازدواج کند. پدر می تواند برای دخترش هر نوع تصمیم گیری ای را بکند و حتی می تواند او را به قتل برساند.

 شوهر می تواند اگر به زنش شک کرد، او را بکشد و این یک قتل ناموسی است و نه تنها هیچ مجازاتی برای او وجود نخواهد داشت، بلکه مایه افتخار اوست. چون از یک گناه جلوگیری کرده و از ناموسش دفاع کرده است.

خطوط کلی قانون اساسی در قانون مدنی توضیح داده شد و جمهوری اسلامی برای  تکمیل حکومت خدا بر روی زمین اعلام کرد که: اگر زنان هرگونه تخطی از قانون اسلامی بکنند، مجازات خواهند شد. جمهوری اسلامی این مجازات ها را در قانون دیگری به نام «قانون مجازات های اسلامی» توضیح داده است.

 یکی از مهمترین این قوانین این است که اگر زنی نتوانست از شوهرش جدا شود و در همان اوضاع با مرد مورد علاقه اش خوابید و یا هر عملی خارج از ازدواج انجام داد، سنگسار می شود.

 اگر زنی بد حجابی کند، بار اول 70 ضربه شلاق می خورد و بار دوم برای سه ماه  به زندان  می رود.

 زن همجنس گرا بعد از سه باردستگیر شدن، سنگسار می شود.

 طبق قانون قصاص و دیه اسلامی، اگر کسی، فرد دیگری را بکشد، این خانواده مقتول هستند که تصمیم می گیرند با قاتل چه کنند و برای مجازات قاتل باید دیه او را به خانواده اش بپردازند. دیه زن نصف دیه مرد می باشد، دیه یک زن مجموعاَ از دیه بیضه چپ مرد کمتر است.!!

 با این قوانین موقعیت بردگی زن که قبلا با ایدوئولوژی اسلامی در جامعه تفهیم می شد، کاملاَ تثبیت شد و جمهوری اسلامی سریعاَ همان حقوق مشروط حکومت شاهنشاهی به نام "قانون حمایت از خانواده" را نیز لغو کرد.

از بدو شکل گیری این قوانین و موازی با آن، باید ایدوئولوژی مردم نیز عوض می شد. در هنر، ادبیات، سینما، کتاب ها و جوک ها... همه جا این ایدئولوژی اسلامی تعریف و تبلیغ شد.

جمهوری اسلامی نه تنها فعالین انقلابی و سیاسی را سرکوب و حذف نمود، بلکه در عرصه هنر و سینما نیز تمام هنرپیشه ها و هنرمندان را یا اعدام کرد و یا  مجبور به فرار کرد. هر چیزی غیر از این ایدئولوژی، سانسور شد یا اجازه نمایش نداشت. کتاب ها سوزانده و یا جمع آوری شدند. هر چیز غیر از ایدئولوژی اسلام، غیر قانونی اعلام شد.

اما زنان در عصرارتباطات و همچنین اجباراَ در جریان گلوبالیزاسیون،با دنیای اطراف ارتباط داشته و دارند. آنها می دانند در بخشهای دیگر دنیا، زنان از حقوق وآزادیهای بسیار بیشتری برخوردارند و می دانند که زنان، این حقوق را با مبارزات خونین تاریخی بدست آورده اند. در نتیجه، این یکی از دلایلی است که به مبارزات زنان در ایران دامن می زند.

از جانب دیگر، زنان در زندگی روزمره خود وارد مبارزه مستقیم بودن یا نبودن شدند. به خاطر همین ما طی 28 سال گذشته با یک جنگ روزمره بین زنان و جمهوری اسلامی به اشکال گوناگون مواجهیم. جنگی که گاه متشکل و گاه فردی است. زنان به شکل فردی، جمعی، در خانه، در جامعه، در محیط کار، در خیابان، در مدرسه، در دانشگاه و در اداره... به اشکال گوناکون و متنوع مقاومت و مبارزه می کنند.

  مبارزات زنان با اشکال  متفاوت، اینقدر جدی بوده است  که رژیم مطمئن شد، زنان به این حکومت خدا بر روی زمین تن نخواهند داد. به همین خاطر رژیم مجبور شد، برای اولین بار در تاریخ جهان، نیروی نظامی ویژه کنترل زنان ایجاد کند و برای آن بودجه نظامی تصویب کند. مثلا در ایران در تمام چهار راه ها ماشین های ویژه ای برای کنترل پوشش و رفتار زنان قرار داده اند. این ماشین ها در مقابل کلیه مدارس دخترانه، عامل کنترل حجاب و رفتار آنها و عدم ارتباط آنها با پسران بوده واست، اگرچه در ایران در کلیه مدارس تا مقطع دانشگاه جداسازی جنسی وجود دارد.

اساساَ این کنترل نظامی در مجامع عمومی بوده واست، ولی جمهوری اسلامی سعی داشته ودارد، حتی محیط خصوصی زنان را نیز بدین وسیله کنترل کند.مثلا اگر زنی بی حجاب از پنجره بیرون را نگاه  کند، حتما به سراغ او می روند.

 اما کنترل بقیه فضاهای خصوصی به عهده مردان خانواده قرار گرفت. جمهوری اسلامی امتیاز قانونی برتری بر زنان را، به مردان داده است و اعلام کرد؛ بهتر است زمانی که ما نمی توانیم زن را در محیط خصوصی کنترل کنیم، شما این کار را انجام دهید. البته این موضوع نیاز به بحث مفصلی داشته و از اهمیت زیادی برخوردار است که چرا مردان تبدیل به پاسداران زنان در خانه شدند. حتی مردانی که مخالف کل این رژیم اسلامی بوده اند؟!

اما این جنگ دایمی به خصوص بین نسل جوان زنان و جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد.  این در حالیست که ،رژیم انتظار داشت این نسل جوان که انقلاب را ندیده است و به خیال رژیم به شیوه کاملا اسلامی پرورده شده، به کلیه این قوانین تن بدهد و دیگر نیازی به نیروی نظامی ویژه نداشته باشد. ولی ادامه مبارزه زنان و بخصوص نسل جوان خواب و خیال جمهوری اسلامی را بر باد داد. نسل جدید نه تنها به این کنترل تن نداد بلکه رژیم مجبور شد نیروی نظامی بیشتری را مورد استفاده قرار دهد.

مجموع این عوامل به تدریج باعث شد که ما با یک جنبش قدرتمند زنان در ایران رو به رو شویم که اصلا کلاسیک نیست و شیوه ها و ابتکارات متنوعی دارد و تا درجه ای هم متشکل است. این مبارزه و مقاومت زنان به گونه ای است که نه تنها دول غربی، بلکه خود جمهوری اسلامی هم معترف است که مشکل و معضلی به اسم مساله زنان در ایران وجود دارد.

جنبش زنان یکی از پرقدرت ترین جنبش های جاری در ایران است و نقش بسیار زیادی در لرزان کردن پایه های قدرت جمهوری اسلامی داشته است. به واقع این جنبش زنان است که رژیم اسلامی را دچار بحران کرده است. زیرا در اصل، بردگی و فرودستی و سرکوب زنان، پرچم و شاخص این رژیم اسلامی است، نه تنها در ایران و برای حفظ پایه های حزب اللهی خودش، بلکه در کل خاور میانه.

زیرا جریانات و گرو ه های بنیاد گرای مذهبی اسلامی زیادی در دفاع ازاین رژیم وتحت نفوذ جمهوری اسلامی در خاورمیانه شکل گرفته اند که مدلشان جمهوری اسلامی ایران است و جمهوری اسلامی به آنها می گوید: من حکومت خدا بر روی زمین را ایجاد کرده ام و دلیل اثبات آن هم موقعیت زنان است. در نتیجه جمهوری اسلامی نه می تواند ونه می خواهد، تغییری ولو ناچیز، در موقعیت زنان ایران ایجاد کند.

از یک طرف تضاد های جمهوری اسلامی با پایه های حزب اللهی و ایدئولوژِیک خودش در ایران که برای بقا شدیدا به آنها نیاز دارد و از طرف دیگر تضادهایش با پایه های عمومی اش در سطح خاور میانه، باعث می شود جمهوری اسلامی نتواند دست از سرکوب زنان بردارد.

به خاطر همین جنبش زنان در موقعیتی قرار گرفته که جزو نیروهایی است که می تواند سرنوشت جمهوری اسلامی را رقم بزند. البته همه نیروهای ارتجاعی چه در داخل ایران، چه خود جمهوری اسلامی و چه امپریالیست ها ،همه می دانند، این جنبشی است که از پتانسیل بالایی برخوردار است وبه همین دلیل است که همه می خواهند از انرژی این جنبش برای اهداف خودشان استفاده کنند، بخصوص دولت بوش که از وضعیت زنان در ایران ابراز نارضایتی و نگرانی می کند و متاسفانه تعدادی از زنان طرفدار آمریکایی را هم از بین زنان ایرانی پیدا کرده اند و دارند، برای جنبش زنان رهبر سازی می کند تا در جنبش زنان نفوذ کرده و از آن استفاده کند.

 از طرف دیگر جمهوری اسلامی هم سعی می کند، زنان را متقاعد کند که چون ما تحت خطر حمله نظامی آمریکا هستیم، فعلا شما به زیر پرچم ما بیایید و از ما حمایت کنید. بعد، ما هم سعی می کنیم اسلام معتدل تری را برای شما فراهم کنیم. یعنی جنبش زنان، بین منگنه دو ارتجاع قرار دارد که اساساَ از لحاظ ماهوی فرقی با هم ندارند، اگر چه ظاهراَ ضد هم هستند ولی حمایت از هر یک از این دو قطب ارتجاعی، موجب تقویت قطب دیگر خواهد شود.

آن چیزی که امروز برای جنبش زنان در ایران ضرورت دارد، این است که بتواند استقلال خود را حفظ کند و آنچه نیاز دارد، این است که به جای اینکه امپریالیستها مدافع و حامیش باشند، نیروهای مترقی این کشورها مدافعش باشند. این موضوع باعث تقویت جنبش زنان می شود و کمک خواهد کرد  از منگنه بین دو ارتجاع خارج شود.

 سخنرانی امروز من دقیقاَ برای این است که نگذاریم این جنبش در منگنه  بین دو ارتجاع داخلی و بین المللی قرار بگیرد و ناچار به انتخاب بین آنها شود. ما چگونه این  جنبش را تقویت کنیم؟

اینجاست که می توان به اهمیت مبارزات ضد جنگ و ضد گلوبالیزاسیون در کشورهای غربی پی برد و نقشی که این نیروها می توانند در تقویت جنبش های مستقل و متزقی در خاورمیانه ایفا کنند.  و بسیار مهم است که جنبش های ضد جنگ به جای انتخاب بین این دو نیروی ارتجایی که یکی را آماج قرار دهند و در مقابل دیگری سکوت کنند، از جنبش زنان ایران که جنبشی رو به آینده است و رو به دنیای نو ،حمایت کنند. از جنبشی که نمی خواهد برده باشد، جنبشی که می داند موقعیت و رهایی اش گره خورده به اینکه دنیای دیگری درست شود و البته این دنیای دیگر هم بدون رهایی زنان اصلا معنی ندارد و برای هر کسی که صحبت از ساختن جهانی دیگر می کند، مهم است که توجه داشته باشد که چه نیروها و جنبش هائی در دنیا در تدارک ساختن جهانی دیگر هستند و پتانسیل حرکت به سوی آن جهان را دارند.

آیا در تضاد بین جمهوری اسلامی و امپریالیسم ها، چیزی به سوی جهان دیگر دیده می شود؟ هیچ، جز اینکه هر دو متعلق به جهان کهنه اند.

 شما با حمایت از جنبش زنان در ایران، می توانید نقش مهمی در تقویت و گسترش جنبش های مترقی در منطقه ای که  امپریالیسم و نیروهای مرتجع بر آن چنگ انداخته اند، بازی کنید. چون ما یک جنبش گسترده در منطقه نیاز داریم تا به سمت ساخت جهانی دیگر حرکت کند. بدون کار مشترک ما چنین جهانی دست نیافتنی است.  پس از اینجا، با جنبش زنان ایران همراه شویم.

www.karzar-zanan.com

سپتامبر 2007