در پرتو مبارزات کارگران شرکت واحد

نشریه شماره14  تشکل زنان 8 مارس

در پرتو مبارزات کارگران شرکت واحد

رابطه جنبش زنان با جنبش کارگری

این متن را بر پایه سخنرانی خود در اتاق پالتاکی اتحاد سوسیالیستها در تاریخ 7 فوریه  2006برای نگارش تنظیم کرده ام. موضوع میزگرد سیاسی این اتاق «ضرورت همبستگی جنبش زنان با جنبش کارگری» بود. در این میزگرد لیلا دانش، شادی امین و فرخنده آشنا نیز شرکت داشتند. - آذر درخشان

همانطور كه سایر رفقا و دوستان تا کنون به اشکال مختلف تاکید کرده اند، اعتصاب  كارگران شركت واحد مبارزه شجاعانه ای بود. رژيم اين اعتصاب را با سركوب گسترده  درهم شكست، اما این مبارزه تاثيرات سياسی مهمی از خود بر جای گذاشت. مسلما اين مبارزه درسهای زیادی در بر دارد و اميدوارم كه كارگران فعال و نيروهای  انقلابی بتوانند جمعبنديهای درست و همه حانبه ای از نقاط قوت و ضعف اين حركت بكنند وبتوانند به این سئوال پاسخ دهند که چرا اين  اعتصاب  این چنین سریع در هم شكسته شد. مشخصا چرا اعتصاب دوم قبل از شروع در نطفه سرکوب شد. آیا فقط با تناسب قوای میان کارگران و رژیم می توان این مسئله را توضیح داد یا اینکه برخی ضعفها و اشتباهات سیاسی و عملی موجب این شکست شد؟ آیا این شکست به کم بهائی که رهبران سندیکا به دشمن داده بودند، ربط نداشت؟

درعين حال می خواهم تاكيد كنم كه همه افراد، گروه ها احزاب و جنبشها بايد فعالانه و به هرشكلی كه می توانند از اين مبارزه حمايت كنند و امر كارگران شركت واحد را امر خود بدانند.

در این مبارزه يك مسئله كاملا روشن بود، آنهم نقش فعال زنان در اين مبارزه است. روز قبل گزارشی در سايتها خواندم که روحيه زنانی كه جلوی دادگاه گرد آمده بودند را منعکس می کرد. (1) روحیه تحسين برانگيزی بود. مبارزه کارگران شرکت واحد شايد جزو معدود موارد در اين دوره از مبارزه اعتراضی كارگران بود  كه در آن بخشی از زنان پابپای همسران كارگر خود از همان آغازفعالانه، متحدانه و نسبتا متشكل در آن شركت كردند و اينها همه مثبت و غرور آفرين است.

تا آنجائی كه به جنبش زنان بويژه بخش راديكال آن بر می گردد، اين جنبش وظيفه خود می داند كه از همه جنبشهای انقلابی ديگر دفاع كرده و در آنها دخالتگری كند. اين مسئله نه تنها به جو اتحاد و همبستگی ميان مردم دامن می زند بلكه موجب بالارفتن آگاهی سياسی زنان از نيروهای مختلف اجتماعی و درجه دوری و نزديكی آنان به امر خود نيز می گردد.

بعلاوه دفاع از خواستهای زنان كارگر و ديگر زنان زحمتكش جامعه يكی از وظايف دائمی جنبش زنان است. چه در دفاع ازخواستهای طبقاتی شان چه در دفاع از خواستهای مشخص شان در رابطه با ستمهائی كه به عنوان زنان زحمتكش بر آنان می رود. ما بايد با درك محدود بخشهائی از جنبش زنان در ايران كه در چنين مواقعی نقش فعالی را بر عهده خود نمی بيننند مبارزه كنيم. بدون شركت زنان زحمتكش در جنبش زنان كه اكثريت زنان را تشكيل می دهند، كسب پيروزی متصورنيست.

جنبش زنان می تواند و بايد از جنبش كارگری دفاع كند اما اين يك رابطه و جاده يك طرفه نيست. رابطه بين جنبشها یک رابطه متقابل است. نبايد انتظار حمايت يك جانبه را داشت. منظورم از حمايت هم اين نيست كه صرفا وقت تنگ جنبشها سراغ هم بروند و به هم در اين يا آن زمينه ياری برسانند. به هم بگويند تو پشت مرا بخارون من پشت تو را. مسئله اين است كه بين اين جنبشها يك اتحاد استراتژيك موجود است بدون چنين اتحادی و تلاش برای شكل دادن آن بر پايه های درست نمی توان دشمن مشترك را شكست داد. این امر هم در زمینه مبارزات درازمدت هم در زمینه مبارزات كوتاه مدت صدق می کند. اين اتحاد در درجه اول يك اتحاد سياسی است. يا بهتر است بگويم ايدئولوژيك سياسي. با هر حال با اغاز هر جنبشی به ناگزير پای ايده ها، بينشها و سياستهای مختلف به ميان می آید. توجه جنبشها به يكديگر در درجه اول بايد در اين حيطه باشد. آنچه که در این میان تعیین کننده است جهت گیریهای ایذئولوزیک سیاسی هر مبارزه یا جنبش است. بر پایه این جهت گیری است که رابطه جنبشها، درجه دوری و نزدیکی و میزان اتحادشان با یکدیگر مشخص می شود و بالاخره حمایت یک جنبش از جنبش دیگر در درجه اول و قبل از هر چیزی به این مسئله گره خورده است. به همین دلیل حمایت واقعی و اصیل یک جنبش از جنبش دیگر یعنی توجه دقیق و جدی به جهت گیریهای ایدئولوزیک سیاسی آن و یاری به یکدیگر برای دست یابی جمعی به راه حل های صحیح و انقلابی است.  

برگردم به مسئله مبارزات اخير كارگران شرکت واحد. به نظرم جنبش زنان در اين زمينه بايد ديدگاه انتقادی خود را حفظ كند. من روی چند مسئله مشخص انگشت می گذارم. همانطور كه گفتم نقش زنان در اين مبارزه برجسته بود اما گرايشی در بين برخی از كارگران به چشم می خورد كه از زنان و كودكان به عنوان نيروئی برای تظلم خواهی و مظلوم نمائی سود جويند. مانند اینکه: "آی ببينيد چه بر سر زن و بچه های ما می آورند!" يا اينكه "به زن و بچه گرسنه ما رحم كنيد!" يا "حرمت خانه و خانواده ما را نگه داريد!"

اين كه اعمال ددمنشانه رژيم را در هر زمينه ای بايد افشا كرد، درست، اما چگونگی افشا هم مهم است، ما نبايد نسبت به تاثيرات ايدئولوژيك چنين تبليغاتی یا این نوع افشاگری بی توجه باشیم. اتفاقا همسران کارگران شرکت واحد نشان دادند كه خودشان يك پای اصلی مبارزه هستند. اصلا زنی كه به او به عنوان سپر بلا نگاه شود و نه يك رزمنده رهائی خود و جامعه، فعالانه پا به ميدان نمی گذارد.

مسلما چنين گرايشاتی بطورخودبخودی در ميان كارگران رواج دارد نياز به كار آگاهگرانه هست. اما متاسفانه زمانی كه برخی نيروهای سياسی چنين تبليغاتی را دامن می زنند یا با آن همراهی می کنند در واقع ايده های مسلط بر جامعه نسبت به مسئله زن را تقويت می كنند، به جای اينكه به مقابله با آن بپردازند.

همانطور كه گفتم تلاش فعالين سنديكا در به ميدان آوردن همسران خود قابل تحسين بوده و هست. اما بايد نگاهی به برخورد این سنديكا به مسئله زنان هم بكنيم. ببينيم آيا اين سنديكا از مبارزات زنان دفاع كرد؟ رانندگانی كه روزمره شاهد تحقير زنان در اتوبوسها هستند و بشدت هم در کنار مشقات شغلی شان از این مسئله ناراضی هستند كه رژيم آنها را مامور اين كرده كه مواظب باشند زن و مرد قاتی نشوند؛ مواظب باشند که به تریج عبای آپارتاید جنسی اعمال شده توسط دولت بر نخورد، آیا رهبران سندیکا در افشاگری ها و تبليغات خود نارضایتی شان را از چنين نقشی كه رژيم برای آنها مقرر کرده اعلان کردند و کلا براین قبیل مسائل انگشت نهادند؟

آيا  از اشكال مختلف اعتراضی كه در جامعه سر مسئله زنان وجود دارد دفاع كردند. فی المثل از تظاهرات 22 خرداد امسال عليه قوانين نابرابرحمایت کردند؟ به جنبه های مثبت و منفی آن برخورد کردند؟ کلا تا چه حد تلاش كردند مسئله زنان را به مسئله كارگران بدل كنند و آگاهی همه را افزایش دهند. در همان حدی كه فی المثل رهبران این سندیکا از جنبش دانشجوئی حمايت كردند یا در جلسات شان شركت كرده و پيام دادند. آيا رهبران سندیکا در برخورد به جنبش زنان نیز چنين ابتكاراتی از خود نشان دادند؟

متاسفانه برخی رهبران سنديكا پيشاپيش دست و پای خود را با اعلان مدام اينكه ما سياسی نيستيم بستند. طبق اين منطق اگر عمل کنیم درست است نمی توان از جنبش زنان دفاع كرد چرا كه مسئله زنان در جامعه ما جز سياسی ترين مسائل جامعه ماست و جنبش زنان يكی از سياسی ترين جنبشهای موجود در ايران است.  واگر جنبش كارگری به دفاع و تقويت جنبش زنان نپردازد در واقع خود را از يك نيروی مهم و متحد مهم خويش محروم می كند. (2)

می خواهم بگويم كه  موضوع غير سياسی نشان دادن مبارزه كارگران شرکت واحد نه تنها به اتحادشان با جنبش زنان ضربه زده بلكه پاشنه آشيل مبارزات خودشان هم شده است.

آخر نمی توان گفت ما سياسی نيستيم اما در قطعنامه های خود گفت  كه چرا كارگران به اندازه كافی نماينده در مجلس اسلامی ندارند! آخر نمی توان گفت ما سياسی نيستيم اما دهه فجر را به رژيم تبريك گفت یا از سیاست هسته ای رژیم دفاع کرد یا گفت که چون مردم طرفدار رژیم هستند ما نیز با آن مخالفتی نداریم تا شايد رژيم دست از سر آنان بردارد.

كدام فرد، مشخصا کدام زنی هست که از اينگونه تعريف و تجميدها يا تظم خواهی ها از رژيم سراپا زن ستيز جمهوری اسلامی احساس راحتی کند؟

كدام زن است كه دلش برای این بسوزد كه هنگام تصويب قوانين زن ستيز چند نماینده  كارگران هم در مجلس اسلامی حضور داشته باشند؟

كدام زن است كه از دهه فجررژيم خوشش بیاید. دهه ای که سمبل زد و بندهای خمینی با قدرتهای امپریالیستی مشخصا آمریکا و فرماندهان ارتش شاه بود تا راه را برای قدرت گیری جمهوری اسلامی باز کنند. کدام زن است که به خاطرش نیاید که این حکومت تنها بیست روز بعد از به قدرت رسیدنش، فرمان  حمله به زنان را صادر کرد.

اینگونه تملق گوئیهای سیاسی بی شک موجب تردید و دودلی در بین مردم در دفاع از این مبارزات عادلانه می شود.

من منظورم اين نيست كه در شرایط امروز، سنديكا بالای سر درش بنويسد  "مرگ بر جمهوری اسلامی زن ستيز!". حتی اگر کارگران به خیال خود قصدشان ايجاد سپر دفاعی در مقابل رژیم است حداقل می تواننند سكوت كنند و حرفی در اين موارد نزنند و از اتخاذ چنین سیاستهائی اجتناب کنند. چرا كه این قبیل سیاستها باعث انفراد مبارزه کارگران در بين مردم می شود.

من باز دوباره تاكيد می كنم اينها گرايشات خودبخودی است كه در ميان كارگران موجود است اما اشكال اين است كه برخی از جريانات سياسی كه دراين مبارزه دخالت دارند، يا  نسبت به اين ضعفها سکوت می کنند، يا آنرا توجيه می كنند و يا بدتر از آن چنین برخوردهائی را فرموله می كنند.

تجربه نشان داده که یک مبارزه صنفی اقتصادی را می توان به گونه ای پیش برد که  ذره ای توهم را در میان کارگران یا دیگر بخشهای مردم دامن نزده  و یا جو تظلم خواهی نیافریند. مسلما در چنین مواقعی مردم در دفاع از اينگونه مبارزات عادلانه بهتر برانگيخته می شوند.

به اعتقاد من  تلاش رهبران سندیکا برای غیر سیاسی نشان دادن این مبارزه یا کم بهائی شان به سیاست یا بهتر است بگویم  کم بهائی شان به سیاست درست موجب شد که کلا بهای لازم را به نيروی دشمن ندهند.

اعتصابی براه افتاد كه می خواست يكی از حساسترين مراكز عصبی رژيم (یعنی سیستم حمل و نقل)  را آنهم در قلبش يعنی تهران از كار بياندازد. آنهم در شرایطی که سرتا پای این رژیم در بحران داخلی و بين المللی گير است. در نتیجه معلوم است که این اعتصاب با عكس العمل شديد سياسی رژیم روبرو شود. در نتيجه بايد  آماده  يورشهای گسترده رژیم بود.  و مهمتر از آن باید تلاش کرد همه نيروهای اجتماعی را كه می توان در حمايت از اين اعتصاب برانگيخت، به خود جلب کرد. مسلما اينكار را نمی توان با تبليغ مدام غير سياسی بودن يا اتخاذ روشهای تدافعی و تظم خواهانه انجام داد.

در خاتمه دوباره تاکید می کنم که قصدم از طرح اين انتقادات تضعيف مبارزه مشترك مان نيست بلکه تقویت آن است. هدفم باز کردن چشمهاست. چشم باز شرط هشياری است و آدمهای هشيار بهتر می توانند مبارزه خود را پيش ببرند و دوست و دشمن و سیاست درست از نادرست را تشخيص دهند.

يكی از دختران شركت كننده در تحصن جلوی دادگاه بر نكته بسيار درستی انگشت گذاشت، او گفت: «اين حوادث همش سياسی است و نبايد ترسيد از حرفهائی كه اينا می زنند، ما هر كاری بكنيم اينا يك چيزی ميگن!» او بر يك حقيقت بسیار مهم انگشت نهاد. حقيقتی كه هم جنبش كارگری هم جنبش زنان در حمايت از يكديگر بايد آنرا عميقا دريابند و در مبارزات خود بكار گيرند.

با درود به همه كارگران مبارز شركت واحد بويژه همسرانشان كه با حضورشان نشان دادند كه زنان در هر مبارزه ای تلاش می كنند در صف مقدم قرار گيرند.

توضیحات:

1-                                   رجوع شود به گزارش ارسالی برای نشریه دانشجوئی بذر به نام "گزارشی از تحصن خانواده های شرکت واحد در مقابل دادگاه!"2

2-                                    – یکی از رفقای شرکت کننده در جلسه پالتاگ مثال زد که رهبران سندیکا در برگه های جمع آوری کمک مالی فقط کلمه "آقای ....." را ذکر کرده بودند که مورد انتقاد برخی ها قرار گرفت. من اطلاعی ندارم که نتیجه این انتقاد چه شد و رهبران سندیکا آیا این برگه ها را تغییر دادند یا خیر؟ اما چنین برخوردی نشانه نفوذ قدرتمند دیدگاههای مردسالارانه در میان کارگران حتی کارگران مبارز و پیشرو است که بروی نیروی زنان اصلا حسابی باز نمی کنند. نتیجه چنین برخوردی محروم کردن خود از کمکهای یک نیروی احتماعی مهم است.