از گذشته برای آینده درس بگیریم

از گذشته برای آینده درس بگیریم

هشت مارس امسال حال و هوای شورانگیزی دارد. امسال 8 مارس را در شرایطی جشن می‌گیریم که توفان بزرگی خاورمیانه را فرا گرفته است. توده‌های ستم‌دیده  در تونس و مصر و... بپاخاسته و نظام چندین دهه ظلم و ستم را شجاعانه به چالش گرفته‌اند. چهره‌ی جهان با این مبارزات رنگ و بویی دیگر گرفته و به‌جای قدرت‌نمایی مرتجعین، دنیا شاهد خروش مردم بیدار شده‌ای است که می‌خواهند سرنوشت خویش را به‌دست بگیرند.

هشت مارس امسال را در ایران در شرایطی جشن می‌گیریم که جمهوری اسلامی در گرداب تضادهای لاینحل خود گرفتار شده و به منظور ارعاب، با گسترش اختناق و دستگیری و اعدام‌های گسترده در پی حفظ نظام  پاشیده و پوسیده‌ی خود است. آن‌ها به شکنندگی و از هم گسیختگی نظام‌شان واقفند و خوب می‌دانند که هرجرقه‌ای می‌تواند آتش وقایع سال گذشته را دوباره شعله‌ور کند. می‌دانند که هر آن می‌توانند دچار فلاکتی شوند که «حسنی مبارک» و «بن علی» گرفتارش شدند. آن‌هم در شرایطی که با طرح هدفمند کردن یارانه‌ها قصد اعمال سنگین‌ترین ریاضت‌کشی‌ها و دزدیدن نان مردم را دارند.

هشت مارس روی صحبت ما با زنانی است که ابتدایی‌ترین حقوق و آزادی‌های اجتماعی‌اشان از طرف این حاکمیت مرتجع، سلب شده است. حاکمیت دار و دسته‌ی فاسدی که از همان روزهای اول سر کار آمدن، با فرمان ارتجاعی خمینی، مبنی بر حجاب اجباری نشان داد که دارای چه ماهیتی است. زنان بیدار و مبارز ِ نسل ِ قبل در اولین 8 مارس پس از سرنگونی نظام سلطنتی در سال 57، هشیارانه در برابر این فرمان بپاخاستند و با شعار "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" خیابان‌های تهران و سالن دانشگاه‌ها صحنه زورآزمایی شان با مرتجعین تازه به قدرت رسیده شد. 8 مارس سال 57 و چند روز متعاقب آن از درخشان‌ترین فصل‌های مبارزات در طول تاریخ کشور است. مبارزه‌ای گسترده و توده ای که نفس مرتجعین را بندآورد و آنان را موقتا مجبور به عقب‌نشینی از فرمان‌شان کرد.

هشت مارس روی صحبت ما با زنان مبارزی است که به رغم تثبیت حاکمیت تئوکراتیک جمهوری اسلامی که بر پیشانی‌اش زن ستیزی نقش بسته، تن به قوانین این رژیم ندادند و در زیر چکمه‌ی یکی از وحشی‌ترین حکومت‌هایی که تاریخ به خود دیده، تسلیم نشده و به هر شکل و صورتی مقاومت و مبارزه کرده اند. روی صحبت ما با  سه نسل از زنان است که در خیزش عمومی سال گذشته در صف اول مبارزه قرار گرفتند و برای رهایی از بختک این حکومت توهین و تحقیر، جانفشانی‌ها کردند.

 از گذشته برای آینده درس بگیریم

در دو دوره‌ی مهم تاریخ مبارزات مردم، یکی سال‌های اولیه‌ی پس از قیام 57، و دیگری خیزش سال 88، زنان حضور بسیار فعال و گسترده ای داشتند. اگر در سال 57 مرتجعین اسلامی با فرمان حجاب اجباری اولین یورش خود را به انقلاب آغاز کردند، در سال 88، زنان دیگر سی سال سنگینی حاکمیت دینی و قوانین ضد زن را، به بهای گزافی تجربه کرده بودند. شورش چندین روزه زنان در سال 57 به علت سلطه‌ی دیدگاه‌های مردسالارانه بر اپوزیسیون، از طرف اکثر نیروهای کمونیست درک نشد و تحت الشعاع  مسائل و منافعی به اصطلاح «مهم تر» قرار گرفت و به حاشیه رانده شد. در حالی‌که ماهیت فرمان خمینی (به‌عنوان نخستین حکم حکومتی اش) و واکنش سریع زنان به آن شاهدی بر این بود که موقعیت زنان و رابطه‌شان با قدرت حاکم حامل تضادی بس عمیق و بالنده است. تضادی که ظرفیت آن را دارد تا  نظام جمهوری اسلامی را به آتش کشیده و راه به سوی جامعه‌ای انقلابی، رها از ستم و استثمار بگشاید. این امر در آن دوره درک نشد و در کنار محدودیت های سیاسی و ایدئولوژیک دیگر،  به سه دهه رنج و ستم بر مردم و تحمیل یک حکومت دینی بر جامعه منجر شد. اگر در آن زمان اکثریت مردم و به‌ویژه نیروهای کمونیستی این تضاد، و ماهیت پویا و انقلابی آن را درست درک کرده بودند، چه بسا امروز جامعه‌ی ما در مسیر دیگری قرار گرفته بود. 

در خیزش عمومی سال گذشته از دید همگان زنان تصویر خیره کننده‌ای از توان و رادیکالیسم خود را به نمایش گذاشتند. حضور گسترده‌ی دختران و زنان در کنار هم‌رزم‌های مرد، بی رنگ شدن تفاوت‌های جنسیتی در تظاهرات میلیونی، وحشتی ناگفتنی در دل دژخیمان اسلامی ایجاد کرد. اینکه زنان بعد از سی سال خفقان و سرکوب جنسیتی این‌چنین بی پروا به ستون‌های رژیم ضد زن حمله می‌کنند، خارج از تحمل تمامی جناح‌های حاکمیت جمهوری اسلامی بود. اما به‌رغم این ارزش‌های انقلابی و حضور گسترده، حرفی از خواسته‌ها و مطالبات زنان در این خیزش شنیده نشد و در متن یک جنبش خودجوش و «همه با همی» در حاشیه قرار گرفت. جرقه‌های الهام‌بخش، همچون کشف‌حجاب‌های تک‌نفره‌ی برخی زنان، یا بحث و جدل بر سر ماهیت ارتجاعی حجاب، فقط جرقه هایی بودند که در فضای پر ایهام و توهم رنگ می‌باختند.

مهم ترین ضعف سیاسی حرکت زنان در خیزش سال گذشته، همان ضعفی بود که کل جنبش عمومی مردم از آن رنج می برد. زنان در جنبش سال 88 حضوری گسترده و شجاعانه داشتند، اما بسیار از آنان همچون اکثریت مردم، برای رهایی از شر این دولت و حکومت قرون وسطایی چشم امید به جناح‌هایی از همین حکومت داشتند. به رغم خشم و عصبیت از رهبری ارتجاعی «سبز»، اما برای تغییرات اساسی دل به «بالایی» ها بستند.

ابهام بر سر ماهیت جناح‌های مختلف ارتجاع و جای دوست و دشمن را عوضی گرفتن موقعیت جنبش را بسیار شکننده کرد. در حالی‌که ادغام دین در دولت به بهای بردگی زن تمام شده و زنان تحت بیشترین ستم  قرار دارند، اما رهبری ارتجاعی «سبز» هرگز خواست جدایی دین از دولت را، که یکی از خواست‌های زنان بود، در فهرست «مطالبات» خود قرار نداد. از آنجایی که هویت جمهوری اسلامی با زن ستیزی‌اش نمود می‌یابد و هرگونه تغییر اساسی به نفع زنان، با سرنگونی آن گره خورده است، رهبری «سبز» آگاهانه تلاش کرد تا مانع طرح شعارهایی شود که قوانین ضد زن را به زیر سوال می‌کشاند. به رغم خفقان و تحقیری که حجاب اجباری بر زنان تحمیل کرده است بخشی از زنان به «زهرا رهنورد» دخیل بستند که افتخارش تئوریزه کردن «فوائد» حجاب و کارکرد سیاسی آن در حفظ نظام اسلامی است. زنان، مانند سایر اقشار مردم، برای دنیایی بهتر پا به میدان مبارزه گذاشتند اما غالب آنان تصویر روشنی از خصوصیات و ساختار سیاسی اجتماعی آن جامعه‌ی بهتر که طالب اش بودند نداشتند. حضور یک رهبری ارتجاعی که مرتبا تلاش می‌کرد تا جنبش با طرح شعارهای پایه ای و انجام اقدامات رادیکال از کنترل شان خارج نشود و توهم به این رهبری، فضا را بسیار پیچیده و بغرنج ساخته بود. زنان سه نسل به دلیل تضاد حادشان با مناسبات اجتماعی حاکم بی پروا و شجاعانه به میدان مبارزه آمدند اما الگو و رهبری اکثریت‌شان از میان همین مرتجعین حافظ نظم اسلامی بود. چرخیدن در دایره مرتجعین با هر رنگ و لباسی نتیجه‌ای جز غرق شدن در همان مناسبات ارتجاعی که علیه‌اش بلند شده ایم ندارد.

از دیگر نقاط ضعف ِ  خیزش سال گذشته این بود که زنان، مانند دیگر بخش های جامعه، از تشکل مستقل و انقلابی خود محروم بودند. اگر زنان تشکل انقلابی خود را داشتند، تشکلی که قادر بود نیازها و مطالبات پایه‌ای بخش‌های مختلف زنان (کارگر، دهقان، خانه دار، معلم و دانشجو، پرستار و.....) را با دخالت و حضور خود آنان نظم بخشیده و فرموله کرده و پیش بگذارد، و آینده‌ای را که زنان خواهانش هستند  تصویر کند، می‌توانست جنبش را تعمیق داده، رادیکالیزه کرده و گام‌ها را به جلو براند.

نیروهای مماشات جویی مانند «کمپین» و «همگرایی زنان» (که در آستانه‌ی خیزش مردم به دنبال سهم خود از قدرت اعلام موجودیت  کرد)، تشکیلاتی نیم‌بند داشتند که به برکت خط و رویکرد سازشکارانه و حضور «حاج خانم»هایی از میان «بالایی»‌ها و بنا بر ائتلافی که با جناحی از حاکمیت درست کرده بودند، فقط  امکان طرح خواسته‌هایی مینیمالیستی  پیدا کردند. اما آنان نه می‌خواستند و نه می‌توانستند نقش مثبتی در راه رهایی واقعی زنان بازی کنند. برعکس. نقش آنان بجز تخریب و توهم پراکنی و تلاش برای تبدیل کردن نیروی زنان به ذخیره‌ی نیروهای ارتجاعی چیز دیگری نبود.

به رغم این نقاط ضعف، اما آن خیزش حاوی نقاط قوت عظیمی بود. خیزش گوشه‌ای از ظرفیت‌های انقلابی نهفته درون جامعه را نشان داد. به مدت 9 ماه نظام ارتجاعی را به لرزه در آورد و شور و شوق در دل مردم مترقی جهان ایجاد کرد. نیرو و توان زنان را یک‌بار دیگر با قدرتمندی تمام به صحنه آورد و نشان داد که هیچ تغییر انقلابی در جامعه صورت نخواهد گرفت مگر اینکه در وضعیت ستمدیدگی زنان تغییراتی اساسی صورت بگیرد. خیزش نشان داد که اگر مردم آگاهتر، متشکل تر و با دورنمایی روشن و بی ابهام حرکت کنند قادرند امپراتور را از تخت به‌زیر کشیده و جامعه‌ی مطلوب خود را پایه‌گذاری کنند. علیرغم فروکش موقتی خیزش اما جنبش مردم تاثیرات ذهنی عمیقی از خود به‌جای گذاشت و سوالات سیاسی تعیین کننده‌ای را در ذهن بسیاری مطرح ساخت. مسائلی مانند اینکه از این به بعد چگونه باید عمل کرد؟ چه سیاست و روشی  باید اتخاذ کرد؟ چه نوع رهبری و تشکیلاتی نیاز است که واقعا از خود مردم باشد؛ نیازهای انقلابی را بیان کند و ادامه یابی جنبش را تا پیروزی تضمین کند؟ این‌ها همه، پرسش‌هایی هستند که پاسخ صحیح به آن‌ها سرنوشت یک مبارزه‌ی انقلابی را رقم خواهد زد. خیزش، زمین حاصلخیزی از خود به‌جای گذاشته تا بر بستر آن، به مباحثه و چالش بر سر این سوالات دامن زده شود و در جریان آن، خط و دیدگاه روشن و صحیحی از سیاست، و راه و دورنمای جامعه‌‌ای که آرزویش  را داریم، ترسیم شود.

این‌ها درس‌هایی است که باید از خیزش دلاورانه ی سال 88 بیاموزیم، درس‌هایی که باید فراگیر شوند. با فراگیری این درس‌ها باید کاستی‌ها و ناآگاهی های خود را بزدائیم تا بتوانیم در خیزش بعدی آگاهانه‌تر و متشکل‌تر حرکت کرده و در برقراری جامعه‌ای بی‌طبقه و طرفدار زنان تلاش کنیم.

هشت مارس را به روز مبارزه برای بلند کردن پرچم انقلابی "سرنگون باد رژیم ضد زن جمهوری اسلامی" تبدیل کنیم!

هشت مارس را به روز یادگیری و فراگیر کردن درس های خیزش انقلابی مان تبدیل کنیم!

هشت مارس را به روز یادگیری و فراگیر کردن درس های خیزش 5 روزه زنان در اسفند 57 تبدیل کنیم!

هشت مارس را به روز طرح مجدد مطالبات‌مان: «محو هرگونه تبعیض اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، قانونی، فرهنگی علیه زنان و سایر اقشار،  طبقات و اقلیت‌ها، لغو حجاب اجباری، آزادی بیان، عقیده، تشکل و....» تبدیل کنیم!

هشت مارس را به روز همبستگی با مردم جهان و بخصوص با مردم بپاخاسته ی مصر و تونس تبدیل کنیم!

 

زنانی دیگر 17 اسفند 1389 8 مارس 2011

 http://z-degar.blogspot.com   /  zanandegar@gmail.com