باز هم دربارۀ راهپيمايی كارزار زنان

نشریه شماره15  تشکل زنان 8 مارس

باز هم دربارۀ  راهپيمايی كارزار زنان

ليلا پرنيان

متن زیر گزیده ای از سخنرانی لیلا پرنیان در جلسه پالتاکی جمعبندی از راهپیمائی کارزار زنان است که روز  9 آپریل 2006 برگزار شد. این متن مختصرا برای انتشار ویرایش شده است. – هشت مارس

راهپيمايی 5 روزه کارزار زنان نشان داد که يگانه محرک توده های وسيع زنان مطرح کردن خواستهای عادلانه و دمکراتيک آنان است. و در عين حال اين راهپيمايی نشان داد که مبارزه زنان عليه ستم مضاعف که بر عليه شان اعمال می شود، ريشه های خود را داراست و مبارزه زنان جواب به تضادهای اجتماعی معینی است که از سلطه مرد بر زن بر میخیزد. اين ستم به مبارزات زنان ويژگيهای معينی را می دهد و اين ويژگيها پايه های مبارزات دمکراتيک و مستقل زنان عليه ستم جنسی است.

 

کارزار لغو کلیه قوانین نابرابر و مجارات های اسلامی علیه زنان و بطور مشخص راهپیمائی 5 روزه اش نه فقط ادامه مبارزات عمومی زنان طی 27 سال گذشته عليه زن ستيزترين رژيم حاکم بر ايران است بلکه مبارزات انقلابی و راديکال زنان را در سطحی متکاملتر منعکس کرد.

 

همه می دانیم که با به قدرت رسيدن حاکميت جمهوری اسلامی و سرکوب سيستماتيک زنان بعنوان بخش لاينفک از کارکرد نظام حاکم بر ايران جنبش زنان بطور گسترده و متنوع در طی اين 27 سال مبارزه و مقاومت کرد. این مبارزه و مقاومت زنان بشکل پراکنده در حیطه های عملی و نظری و تئوریک در جریان بوده و رشد کرده است. و کارزار زنان در بستر اين موقعيت سياسی، اجتماعی و مبارزات تا کنونی زنان شکل گرفت. اما اين هم يک واقعيت است که کارزار زنان سطح متکاملتر اين مبارزات و فشرده خواستهای زنان را به نمايش گذاشت.

 

مهمترين جنبه تکامل در اين متبلور است که کارزار زنان خواسته های وسیع ترین توده های زن را در شعار لغو کليه قوانين نابرابر و مجازاتهای اسلامی علیه زنان فشرده کرد. و اين شعار را به پيگيرترين و راديکالترين و عميق ترين شکل طرح کرد. چرا که اين خواسته زنان در چارچوب واقعی و مناسب آن قرار گرفت که آن هم بر بستر سرنگونی جمهوری اسلامی و مرز بندی با کليه نيروها و قدرتهای زن ستيز بين المللی بود.

 

مرزبندی با نيروها و قدرتهای امپرياليستی نه فقط به دليل جنايات آنها و تجاوزگريشان عليه مردم جهان است، بلکه اين نيروها حافظان نظام مردسالاری و زن ستيزی در کشورهای خودشان هستند و همچنين پشتيبان دولتها و حکومتهای زن ستيز و واپسگرا در کشورهائی مثل ایران می باشند. و اين همان چارچوب راديکال و انقلابی است که کارزار زنان خود را با آن معنی کرد و به اين طريق سطح نوينی را در جنبش زنان منعکس کرد.

 

کارزار زنان و راهپيمائی 5 روزه در شرايطی که ايران مرکز توجه جهان است شکل گرفت. اين فاکتور مساعدی بود که ما بتوانیم با مبارزه گسترده خود خواسته های زنان ایران را به گوش افکار عمومی جهان برسانیم.

 

 اين راهپيمايی در شرايطی رخ داد که امپرياليسم امريکا وارد تنشهای جدی با ايران شده  و همانند افغانستان داعيه دلسوزی برای زنان ايران را دارد. و دارد آلترناتيو های ارتجاعی در رابطه با زنان را پيش می گذارد و راهپيمايی زنان بدرستی و واضح با اين طرح های امپرياليستی مرزبندی کرد و به نيروهای مترقی و انقلابی اين کشورها نشان داد که کارزار و راهپيمايی که سازماندهی کرده است علیرغم قرار دادن خواست اکثریت زنان ایران بر بستر مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی پشتيبان طرح های امپرياليستی نيست. از طرف ديگر اين راهپيمايی در شرايطی انجام گرفت که جنبشهای مختلف در ايران مثل جنبش زنان، کارگران، دانشجویان و مبارزات خلق کرد در حال گسترش و اوجگيری است و کارزار زنان انعکاس اوج گيری اين مبارزات و پيوند با اين مبارزات بود.خلاصه کنم این راهپیمائی سطح نوینی از مبارزات زنان بود که علاوه بر شرایط معین سیاسی که طرح کردم این سطح نوین خود را در 3 ویژگی منعکس کرد:

 

یکم اتحاد:

 اين راهپيمايی اتحادی از گرايشات گوناگون درون جنبش زنان در سنين مختلف، زنان ملل مختلف و زنان مترقی و انقلابی کشور های مختلف را به نمايش گذاشت. اين اتحاد خودش را با حضور گرايشهای گوناگون فکری  از تجارب و سنتهای مبارزاتی در جنبش چپ و جنبش انقلابی زنان نشان داد. اين اتحاد خودش را در حضور هنرمندان راديکال و مترقی نشان داد. اين اتحاد خودش را در حضور زنان ملل گوناگون و تجارب مختلف شان نشان داد. مثلا می توان از ده ها زن پيشمرگه کرد با کوله باری از مبارزات عليه جمهوری اسلامی، عليه ستم جنسيتی نام برد.

 

حضور زنان از افغانستان، ترکيه، بنگلادش، هند، آفريقا، هلند، آلمان، آمريکا نشانه جهانی بودن مبارزه زنان است و همچنين تبلور مادی اين جهانی  بودن بود. این اتحاد در این سطح گسترده و با این کیفیت جنبه برجسته و پر قدرت و نوين اين راهپيمايی بود.

 

دوم انسجام سیاسی:

می توانم در يک جمله درجه انسجام سياسی را بگویم. تقريبا تمام زنان شرکت کننده در راهپیمائی شعار ها و چارچوبه های سیاسی تعیین شده کارزار را خلاصه می کردند و به مردم کنار خیابان و یا مصاحبه ها می گفتند که ما علیه کلیه قوانین زن ستیز هستیم و برای مبارزاتمان علیه جمهوری اسلامی نیاز به قیم بین المللی نداریم.اين انسجام فکری ماحصل يک سال بحث و جدلهای نظری جمع زنان کارزار بود که در طی اين پروسه به هم نزديکتر شدند و انسجام فکری خودشان را در يک اراده متحد منعکس کردند. اين اراده متحد را در يک عمل مبارزاتی بزرگ به نمايش گذاشتند.

 

سوم سازمانیابی:

 سومين ويژگی کارزار و راهپیمائی مسئله سازمان يابی برای به عمل درآوردن آن اتحاد مشخص سياسی بود. بدون شک داشتن سياستهای صحيح و درست و اصولی برای انجام يک فعاليت انقلابی نقش مهمی دارد. اما اين هم روشن است که بعد از روشن شدن ايده ها و سياستها، نيرويی که قابليت کيفی و کمی برای انجام آن ايده ها و سياستها را داشته باشد نقش تعيين کننده ای را دارد. راهپيمايی کارزار لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات اسلامی علیه زنان از چنين نيروی کمی و کيفی سازمان يافته ای برخوردار بود. دهها زن با تجربه و متعهد بطور شبانه روزی در پی پياده کردن آن سياستها و ايده ها بودند و تجارب و کيفيت خود را در طول اين فعاليت منعکس کردند. و در پروسه پیشبرد اين فعاليت تجارب و کيفيت شان نیز ارتقاء یافت.

 

دست اندر کاران کارزار زنان در پروسه تدارک اين راهپيمايی ناچار بودند به تصادهای هر دم ظاهر شونده در عرصه ی سیاسی و سازمان یابی و سازماندهی بپردارند تا بتوانند تدارکات برپايی چنين راهپيمايی گستره ای را مهيا کنند.

 

اين راهپيمايی و تدارکش مثل هر پديده ديگری از خصلت پويا برخوردار بود. به اين معنی که ما در طی پروسه تدارک و انجام اين راهپيمايی با بسياری از سئوالات سیاسی و سازماندهی و سازمان یابی که از قبل مطرح نبود و فقط می توانست در پروسه پيشبرد عمل مبارزاتی ظاهر شود روبرو شديم. و پاسخگوئی و جدل و حل مسائل خود زمینه ای بود برای ارتقاء و نزدیکی نظری و عملی زنان کارزار و کلیه کسانی که در پروسه تدارکات این راهپیمائی همکاری داشتند.

 

برای مثال می توانم به اين اشاره کنم که ما در پروسه تدارک و سازمان دهی نیروهای مترقی غیر ایرانی با این سئوال روبرو شدیم که آیا سازماندهی چنین راهپیمائی علیه جمهوری اسلامی همراهی با برنامه های امپریالیستها و بطور مشخص آمریکا نمی باشد؟ ما باید به این گونه سئوالات مهم سیاسی پاسخی صحیح می دادیم تا بتوانیم حمایت تشکلات زنان و سایر نیروهای مترقی و آزادیخواه را جلب کنیم.

 

مثال دیگر، در عرصه سازماندهی با تضاد بین يک فعاليت سراسری و فعاليت محلی روبرو شدیم. بويژه اينکه در ساليان متمادی در اپوزيسيون خارج از کشور عموما و غالبا مبارزات محلی پيش رفته بود. اين فعالیت سراسری که شکل نوینی در سازماندهی و سازمان یابی بود چگونه بايد به اين مسئله برخورد می کرد و اين تضاد را حل می کرد تا بتواند بيشترين نيروی زنان را در گير اين مبارزه کند.

 

 خلاصه کنم، انجام موفقیت آمیز این راهپیمائی و بر شمردن دستاورد های نوین آن برای جنبش زنان به هیچ وجه به معنی بی نقص و کامل دانستن آن نیست. بی شک مسیر طولانی و پر پیچ و خمی در برابر ما قرار دارد. ما وارد مرحله نوینی از مبارزه شده ایم. هنوز کارهای زیادی است که باید انجام دهیم. هنوز نیروهای وسیعی هستند که باید حول این خواست یعنی لغو کلیه قوانین ضد زن و مجازات های اسلامی در راستای سرنگونی جمهوری اسلامی و مبارزه علیه نظام مرد سالار امپریالیستی متحد شوند. هنوز جنبه انترناسیونالیستی جنبش زنان دارای آن پتانسیلی است که باید تقویت شود و حمایت زنان بیشماری  از کشورهای جهان را از خواستهای زنان ایران جلب کند. باید بتوانیم نقاط ضعف و کمبودهائی که در پروسه عمل ظاهر شدند را شناسائی و بر طرف کنیم و از این طریق نیز به رشد جنبش زنان یاری رسانیم.

 

آن مطلبی را که می خواهم در پایان صحبتم دو باره بر آن تاکید کنم این است که کارزار زنان و راهپیمائی 8 مارس امسال پاسخی بود به وظایفی که جنبش زنان در راستای مصالح و منافع اش در مقابل فعالین و تشکلات رادیکال و انقلابی و چپ زنان قرار داده است. و هم چنین تاکید کنم هر قدر مبارزه و جنبش زنان پیشروی کند، راه را برای جنبش انقلابی باز خواهد کرد و بیشتر از آن زمینه برای تحولات بسیار عمیق و رادیکال اجتماعی فراهم میشود.برخی حملاتی که به کارزار شد در واقع ناشی از انحرافی کهنه در بر خورد به مسئله زنان در درون بخشی از جنبش چپ ایران است. در دوران 57 زمانی که ارتجاع حاکم رژيم جمهوری اسلامی، حجاب را اجباری کرد و در مقابلش تظاهرات وسيع و گسنرده زنان بره افتاد بسياری از سازمانها و احزاب مبارزه گسترده زنان و مخالفتشان با حجاب اجباری را نه تنها حمايت نکردند بلکه آن را به بهانه های مختلف رد کردند. اگر این برخورد کاملا مردسالارانه را که سازمانهای چپ اتخاذ کردند را بتوان بعنوان طفوليت این جنبش در آن دوران ارزيابی کرد، امروز پس از 27 سال شلاق جمهوری اسلامی که بر گرده اکثريت زنان ايران تحت همين قوانين ضد زن اعمال شد را ديگر نمی توان بخشید. من به این دوستان پيشنهاد می کنم که بر سر حفظ انحرافی که نسبت به خواسته ها و مبارزاتی که زنان بر علیه ستم جنسی می کنند اصرار نکنند.

 

در اینجا جا دارد که به «خاطرات من از لنین، گفتگویی در باره مسئله زن» که در سال 1920 کلارا زتکین منتشر کرد رجوع کنم. چرا که انحرافاتی که امروزه در چپ ایران مشاهده می کنیم به درجاتی در آن دوران نیز وجود داشته است. با این تفاوت که از سال 1920 تا کنون جنبش زنان در مبارزه علیه ستم جنسی در سطح جهان پیشرویهای چمشگیری را کرده و ذخایر بسیاری را اندوخته است.

لنين می گويد: «بنابراين برای ما کاملا صحيح است که خواسته زنان را طرح کنيم. اين نه يک برنامه حداقل است و نه يک برنامه اصلاحی به معنی «سوسيال دمکراتيک» و «انترناسيوناليسم دومی» آن.

 اين کار دال بر آن نخواهد بود که گويا ما فکر می کنيم بورژوازی و دولت آن تا ابد حتی برای مدتی طولانی پا بر جا باقی خواهند ماند. اين کوششی است برای منفعل کردن توده های زنان با رفرمها و منحرف کردن آنان از جاده مبارزه انقلابی نيست. به هيچ عنوان چنين نيست؛ اين کار به هيچ وجه يک حقه بازی رفرميستی نيست.

خواسته های ما يک رشته نتيجه گيری های عملی است از احتياجات مبرم و زن ضعيف و محروم در سیستم بورژوازی، و عليه تحقير های زشتی که بايد در اين سيستم تحمل کند. با طرح اينها ما نشان می دهيم که از نيازهای زنان و ستم بر زنان آگاهيم؛ از جايگاه ممتاز مردان آگاهيم؛ و از همه اينها نفرت داريم. بله، نفرت داريم و خواهان محو هر گونه ستم و آزار هستيم که به زنان کارگر، همسر کارگر، زن دهقان، همسر يک مردی عادی وارد ميشود و حتی از خيلی جهات به زنان طبقات ثروتمند نيز وارد می شود.

حقوق و اقدامات اجتماعی که ما از جامعه بورژوازی برای زنان می خواهيم گواهی است بر اينکه ما موقعيت و منافع آنها را در نظر می گيريم؛ طبيعتا نه در نقش رفرميستهای قيم مآبابی  که اذهان را تخدیر می کنند. نه! به هيچ وجه. بلکه در نقش انقلابيونی که زنان را به شرکت مساوی در بازسازی اقتصادی و روبنای ايدئولوژيکی فرا می خوانند».

کلارا  به لنين می گويد که: «من هم همین عقیده را دارم ولی بی شک با آن مخالفت می شود. اذهان نا مطمئن و ترسو این عقیده را به عنوان اپورتونیسم مشکوک رد می کنند». لنين تعجب می کند و می گويد «اين يعنی چه؟ و اين خطر در مورد هر چيزی که می گوئیم یا انجام می دهیم وجود دارد. اگر اجازه دهیم که ترس از این مسئله ما را از انجام کارهای صحیح و ضروری باز دارد، بهتر است مناره نشین شویم».

 

من به این عده توصیه می کنم که اگر نمی خواهید مناره نشین شوید از موضع انحرافی و مردسالارانه خود نسبت به خواسته ها و مبارزات زنان علیه ستم جنسی دست بردارید.

سئوال بر سر این است که آیا شما از این مناسباتی که این چنین زنان را به برده مبدل کرده است به خشم می آئید و حاضرید از هر شورشی که زنان بر علیه ستم جنسی می کنند بدون اما و اگر دفاع کنید یا نه؟

آیا عدم حضور وسیع و گسترده زنان در صفوف سازمانها و احزاب چپ که وعده جهانی عاری از ستم و استثمار را می دهند امکان پذیر است؟

 آیا بدون دخالت در مبارزات عادلانه و به حق زنان و شرکت دادن مساوی آنان در امر تحولات انقلابی هیچ تحول واقعا انقلابی انجام خواهد گرفت؟

 آیا این سئوال بر انگیز نیست که زمانی که مثلا کارگران شرکت واحد برای خواسته های صنفی خودشان مبارزه کردند بدون چون و چرا از جانب شما حمایت شد، اما زمانی که زنان برای خواسته های خود مبارزه می کنند یا آنان را به فرداهای نا معلوم حواله می دهید و یا هزاران اما و اگر برای شان طرح می کنید که مانع از مبارزاتشان بر علیه ستم جنسی شوید؟

زنان در طی اين 27 سال با صدای بلند و رسا در کوچه و خیابان، دانشگاه و کارخانه و در زندانها با مبارزاتشان اعلام کردند که نمی خواهند بار دگر زيرنويس تاريخ باشند. زنان اعلام کردند که برای خواسته های به حقشان مبارزه بی امانی را به پیش خواهند برد و تا بدست آوردن آن از پای نمی نشینند به شما دوستان توصيه می کنم بجای نفی اين مبارزات در جهت رفع ستم جنسی به آن بپيونديد و تلاش کنيد با دخالت آگاهانه در این مبارزه درک خودتان را از مسئله زنان بالا ببريد.

 

پیشروی های کنونی جنبش زنان و کارزار زنان تنها آغاز کار است. پرده نخست نمایشی است که همه ناباوران را به باور خواهد رساند: زنان هر چه بیشتر بر می خیزند، جهان متعفن کنونی را زیر و رو می کنند و جهان نوینی را خشت خشت از نو بنا می نهند.               

www.8mars.com