خصلت جهانی ستم بر زن و راه رهائی

نشریه شماره15  تشکل زنان 8 مارس

خصلت جهانی ستم بر زن و راه رهائی

مری لو گرینبرگ

“مری لو گرین برگ” از فعالین جنبش زنان وخبرنگار نشریه انقلاب، ارگان حزب کمونیست انقلابی آمریکاست. او از آمریکا برای شرکت در این راهپیمایی به اروپا آمده بود. آنچه در زیر می خوانید بخش هائی از سخنان مری لو در مسیر راه پیمایی است. – هشت مارس

 

 ....من مفتخرم که در اینجا حزب کمونیست انقلابی آمریکا را نمایندگی کنم. بعنوان کسی که در کشوری زندگی می کند که بزرگترین  عامل ایجاد ترور و وحشت در جهان است، می خواهم بگویم که ما عزم راسخ داریم که در آمریکا یک جنبش قدرتمند علیه تجاوز، تهاجم و اشغال آمریکا بسازیم؛ تجاوز و اشغال آمریکا امروز شامل افغانستان و عراق است و آنها نقشه می کشند که ایران یا کشورهای دیگر را بخصوص در خاورمیانه و آسیا را نیز مورد تجاوز قرار دهند. آمریکا بطور افسارگسیخته بدنبال کنترل تمام جهان است. میلیون ها نفر در آمریکا با این نقشه و برنامه های ارتجاعی که رژیم بوش می خواهد در جهان و در داخل آمریکا تحمیل کند مخالفت کرده اند. اما لازم است که سطح مخالفت و مقاومت بالا رود. و ما مصممانه در حال انجام آن هستیم.

 

  در عین حال، لازم است کسانی که به مخالفت با حملات ارتجاعی آمریکا علیه کشورها و مردم خاورمیانه برخاسته اند، در مورد ماهیت ارتجاعی رژیم ها و نیروهای اساسا ارتجاعی مطلع باشند این نیروها سعی می کنند از جنبش های توده ای به نفع بنیادگرائی اسلامی سوء استفاده کنند.

  مردم باید علیه نیروهائی که می خواهند آموزه های مذهبی را به مثابه قانون و شالوده اخلاقی جامعه تحمیل کنند موضع محکمی بگیرند: خواه نیروهای بنیادگرای اسلامی یا فاشیستهای مسیحی در آمریکا.

  در آمریکا، مسیحیان فاشیست نفوذ زیادی در رژیم جنایتکار بوش دارند که شامل خود بوش هم می شود. آنها می خواهند ارتجاعی ترین تفسیر از انجیل مسیحی را بر کلیت جامعه حاکم کنند. آنها وجه اشتراک زیادی با ارتجاعی ترین بنیادگرایان اسلامی دارند منجمله در زمینه غیر قانونی کردن سقط جنین و انداختن زنان به زیر سلطه پدرسالاری.

  آنطور که صدر حزب کمونیست انقلابی آمریکا، باب آواکیان می گوید، «بیرحمی علیه زنان، نابرابری و تبعیض و تحقیر زن در همه جوانب جامعه یکی از مشخصه های اساسی و غیرقابل اجتناب کشورهای امپریالیستی بورژوائی به اصطلاح “مدرن” است و در این زمینه دست کمی از جوامع “اسلامی” و دیگر جوامعی که هنوز از اشکال ستم و استثمار ماقبل سرمایه داری موجود است، ندارند. فقط اشکالش فرق می کند.»

 

  تمام این مظالم بر بستر روابط کهنه و جهان زیر سلطه امپریالیسم رخ می دهد؛ جهانی که با فریاد طلب تغییر می کند....چطور ممکنست که رژیم بوش حتا یک نفر را آزاد کند، چطور میتواند مدعی باشد که طرفدار آزادی و دموکراسی است و دلش برای رنج های بشریت سوخته است وقتی که:

*  بر پایه دروغ های بیشرمانه یک  جنگ کاملا غیر عادلانه را در عراق پیش ميبرد و برای ایران هم نقشه های شوم  می کشد.* وقتی که آشکارا  زندانیان خود را شکنجه می کند و آن را توجیه می کند.

* وقتی که مردم را صرفا بخاطر آنکه مسلمان یا عربند یا ممکنست طرفدار آنها باشند زندانی و اخراج می کند.

* وقتی که علم با مذهب و برنامه های اقتصادی و سیاسی اش در تضاد قرار می گیرد به سرکوب متوسل می شود.

*وقتی که با بی تفاوتی جنایتکارانه به وضعیت دهها هزار نفر در نئواورلئان که قربانی توفان کاترینا شده بودند برخورد کرد و دنیا را شوک زده کرد.

*وقتی که مسئول اکثریت رنج های مردم جهان است و آشکارا اعلام می کند که قصد دارد ماشین جنگی و سرکوبش را با تمام قوا براند.

 

  دولت آمریکا علیه ترور نمی جنگد.  برای استقرار هژمونی بلامنازعش در جهان می جنگد که فقط با سلطه بر خاورمیانه ممکن است. امروزه حرفهائی را که در مورد ایران می زنند، حرفهائی را به یاد می آورد که قبل از حمله به عراق و اشغال آن می زدند.

امپریالیستهای آمریکائی حق ندارند بر پایه منافع خود به دیگران بگویند که چه کنند و چه نکنند. اعمال آنان نه به نفع مردم آمریکا و نه به نفع مردم سایر نقاط جهان است....

هیچ یک از “انتخابهائی” که رژیم های حاکم کشورهای مختلف و نیروهای طبقاتی وسیعتری که این رژیمها نمایندگانشان هستند، یا ملاها و کشیش هایشان، در مقابل ما می گذارند به نفع ما نیست: اگر ما اجازه دهیم که چشم انداز ما را محدود به انتخاب از میان اشکال مختلف ستم و استثمار کنند؛ اگر اجازه دهیم که افق دیدمان محدود به این شود که کدامیک از دیکتاتوری های ارتجاعی “بهتر” اند، آنگاه مطمئنا آزادی بدست نخواهیم آورد. 

  یک راه دیگر هم هست که تنها راه کسب رهائی است و آنهم گسست رادیکال از تمام این اشکال مختلف ستم و استثمار و دیکتاتوری های ارتجاعی است.

   در جهان کنونی رنج و درد عظیمی موجود است که عمدتا توسط امپریالیستها آفریده شده است؛ میلیونها انسان در اشتیاق نوع دیگری از زندگی بسر می برند، در اشتیاق دنیائی که در آن تحقیر و گرسنگی نباشد؛ بیرحمی و ستم و استثمار نباشد.در جهانی که روابط تولیدی امپریالیستی و گلوبالیزاسیون غالب است بسیاری از توده ها می بینند که راه و روش سنتی زندگی شان در شرف نابودی است، و هیچ راه دیگری نمی بینند؛ در نتیجه به این یا آن شکل از مذهب متوسل می شوند؛ از جمله دست به دامن بنیادگرایان می شوند تا امنیت و امید برایشان به ارمغان بیاورند. اما این امیدی  دروغین بیش نیست و در واقع یک دام مهلک است.

   ما باید تلاش کنیم تا صف اپوزیسیون امپریالیسم آمریکا از زیر سلطه آن  نیروهای طبقاتی که بیرق این اشکال سنتی را بلند می کنند و در ستمگری دست کمی از رژیم های تحت الحمایه آمریکا ندارند، و اغلب یکی هستند، بیرون بیاید....  

 زنان نپال که صدها سال زیر یوغ سنن و آئین فئودالی بودند زنجیرهایشان را پاره کرده اند و به مثابه یک نیروی قدرتمند رها شده اند؛ آنان در شمار بزرگ  به نیروهای چریک و ارتش خلق پیوسته اند و در ساختمان یک جامعه نوین در مناطق پایگاهی نقش رهبری بازی می کنند. در این مناطق ستم بر زن و تبعیض علیه ملل اقلیت  و نظام کاستی تبدیل به تصاویر گذشته شده است. مردان که قبلا با دیده شک می نگریستند امروز اعتراف می کنند که زنان نقش تعیین کننده ای را در جامعه بازی می کنند و می فهمند که رهائی زنان به نفع آنان نیز هست. 

کافی نیست که آرزوی جهانی متفاوت را داشته باشیم. ما در اینجا (و میلیون ها نفر در نقاط دیگر جهان) مسئولیت داریم که در کنار کسانی بایستیم که هم علیه تجاوز امپریالیستی مبارزه می کنند و هم علیه رژیم ها و قوانین  و اعمال ارتجاعی مذهبی می رزمند. ما مسئولیم که به مردم کمک کنیم که چشم خود را به ورای دو بدیل ارتجاعی ستم بر زن و بشریت بدوزند و جنبش ها و مبارزات انقلابی نوینی را راه بیندازند: جنبش ها و مبارزاتی که بدیل کاملا نوینی را متولد کند.

 

زنجیرها را بگسلیم! خشم زنان را به مثابه نیروی قدرتمندی برای انقلاب رها کنیم!     

www.8mars.com