پیام‌های بین‌المللی

 

 


« از طرف «گروه مانیفست کمونیست انقلابی» (در اروپا)

 

پیام به مناسبت درگذشت رفیق آذر

با اندوه و غم فراوان در سوگ رفیق آذر نشسته‏ایم. او از اعضای برجسته‏ی حزب کمونیست ایران (مارکسیست - لنینیست- مائوئیست) و در طول زندگی‏اش رزمنده‏ی رهائی بشریت از قید هر گونه ستم بود. اما با خوشحالی و عزمی بزرگ به دیگران که از کشورهای مختلف آمده‏اند می‏پیوندیم تا زندگی او را جشن گرفته و از الگوی وی بیاموزیم.

ما افتخار و بخت آن را داشتیم که طی سال‏های گذشته و در جریان مبارزه‏ی حیاتی کمونیست‏های جهان برای کمک به آغاز مرحله‏ی نوینِ انقلاب پرولتری، با رفیق آذر آشنا شویم. وی با اشتیاق درگیر مبارزه تئوریک بر سر سنتز نوین تئوری‏های کمونیستی که توسط رفیق آواکیان طرح شده بود. در همان حال که درگیر جنگ با بیماری سرطان بود و این بیماری او را سخت رنجور کرده بود تلاش می کرد که در این بحث ها نقشی کامل داشته باشد و به مبارزه برای آینده‏ی جنبش کمونیستی انقلابی خدمت کند.

در مبارزه برای چیره شدن بر مشکلات ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتیِ واقعی که جنبش انقلابی در ایران و جهان با آن روبرو بود، رزمنده ای خستگی ناپذیر بود. او با استواری از دستاوردهای بزرگ پرولتاریای بین‏المللی در انقلاب کردن دفاع میکرد و مصمم بود که جزئی از فرآیندی باشد که می‏خواهد بر ضعف‏های درجه دوم انقلاب‏های گذشته فائق آید، به کمونیست‏ها و توده‏ها کمک کند که در انقلاب‏های آینده بهتر عمل کنند و جوامع رهائی بخش سوسیالیستیِ برقرار کنند که بهتر از جوامع سوسیالیستی گذشته باشند.

عزم او در مبارزه برای ریشه کن کردن استثمار و ستم و عطش سیری ناپذیرش در زمینه کشف طرق انقلابی در حل مشکلات و کمک به دیگران در این زمینه، معیارهای بالائی ایجاد می‏کرد. همه‏ی این‏ها همواره الهام‏بخش بوده و ما را به جلو خواهد راند که مبارزات سخت تر و بهتری را برای تولد آینده‏ی کمونیستی، چیزی که زندگی رفیق آذر وقف آن بود، به میدان آوریم.

8 ژوئن 2012

*گزيده ای از پيام فوق در مراسم بزرگداشت  آذر درخشان در پاريس خوانده شد.

 

« مری لو گرین‏بِرگ: سخنگوی حزب كمونيست انقلابی امريكا در  جنبش  زنان    

به یاد آذر درخشان

با تاسف و دردی عمیق از مرگ رفیق محبوب‏مان، آذر درخشان، با خبر شدم. او نه تنها بخشی از مردم ایران بلکه جزئی از مردم همه جای دنیا بود و متعلق به هر جا که علیه بی‏عدالتی و دهشت های جهان کنونی مبارزه است. او قلبی بزرگ برای مردم داشت. درک عمیقش از ملزومات دست یافتن به جهانی بهتر- جهانی کمونیستی - موجب شد که زندگی‏اش را وقف فعالیت برای این امر کند و برای تولد آن جهان نوین هر کار ممکن را انجام دهد.

آذر به عنوان یک کمونیست با تمام وجود علیه ستم بر زن و رهائی کامل زنان مبارزه می کرد و این نبرد را بخشی تعیین کننده از مبارزه برای رهائی تمام بشریت از هر گونه شکل ستم و استثمار می‏دید. سخنان او را در بنیاد پژوهش‏های زنان (واشنگتن) شنیدم و در آن‏ جا مبارزه‏ی او را علیه طیفی از گرایشات نادرست دیدم: علیه نسبیت‏ گرائی فرهنگی و فمینیسم بورژوائی؛ علیه تئوکراسی اسلامی و آنانی که با آن مماشات می‏کنند و هم‏چنین علیه این درک مخرب که گویا سرمایه داری امپریالیستی غرب می‏تواند نجات بخش زنان باشد.

چندین بار افتخار و خوشوقتی کار مشترک با آذر را داشتم. به ویژه در مارس سال 2006 در راهپیمائی بزرگ علیه قوانین ضد زن در ایران که زنان ایرانی و افغانی و حامیانشان در چندین شهر اروپائی راهپیمائی و تظاهرات کردند. هرگز او را فراموش نمی‏کنم که چگونه با اعتماد و خشم در پیشاپیش تظاهر‏کنندگان خشمگین در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در لاهه اعلام کرد: «برای 27 سال در مورد جنایت‏های شما حرف زده ایم. امروز برایتان خبری دارم. نیروی متحد و سازمان‏یافته‏ای متولد شده است! زمانی که قدرت را به چنگ آوردید با حمله به همین‏ مردم قدرتتان را جشن گرفتید اما این نیروی تازه متولد شده میخ‏های تابوت-

 جمهوری اسلامی را خواهد کوبید.»

او جمهوری اسلامی، امپریالیسم آمریکا و کلیه اشکال پنهان و آشکارِ پدرسالاری را خوار می‏شمرد و اطمینان کامل داشت که به وجود آوردن جامعه و جهانی بنیادا متفاوت مطلقا ضروری و ممکن است. دشمن را تحقیر می کرد و خوار می شمرد اما با مردم، به ویژه زنان از جمله آنان که با او مخالف بودند، جوش می خورد و گرم می گرفت. در همان حال به شدت و با شور و علم علیه افکار نادرست می جنگید و تلاش می کرد ستم بر زن و رابطه‏ی آن با تغییر جهان را عمیق‏تر بفهمد. 

در سال 2007 به نیویورک آمد. در این‏جا در «کتاب‏فروشی انقلاب» سخن‏رانی کرد و با مطبوعات مصاحبه. مانند امروز، آمریکا در حال تشدید تحریکات جنگی‏اش علیه ایران بود و آذر مصمم بود با  تصور غالب که گوئی ماجرا فقط دو طرف دارد (یک طرف تئوکراسی اسلامی و دیگری آمریکا) مقابله کند. در مصاحبه‏ی رادیوئی‌اش گفت: «در مطبوعات آمریکا صدای مردم ایران تقریبا به طور کامل غایب است... ما نیازی به آن نداریم که آمریکا ما را نجات دهد... ما می‏خواهیم خودمان در مورد آینده‏مان تصمیم بگیریم. ما می‏خواهیم خودمان با دشمنان بومی‏مان بجنگیم.» چنین صدائی، پیش از آن، در آمریکا شنیده نشده بود. صدائی که مردم را هم به چالش می کشید و هم الهام می‏بخشید.

من به عنوان یکی از اعضای حزب کمونیست انقلابی آمریکا می‏خواهم اندوه بزرگ رفقای این جا را به خاطر از دست دادن این رفیق اعلام کنم؛ کمونیستِ پرشوری که زندگی خود را وقف مبارزه برای رهائی بشریت کرد، جنگید تا دیگران را نیز جذب این راه کند و تا آخرین لحظات عمرش هر چه می توانست برای این هدف انجام داد. برای همین خاطره‏اش را گرامی می داریم و به او افتخار می کنیم.

رفیقمان آذر آینده درخشانی را که برایش می‏جنگید ندید اما تعهد کامل و نقش رهبری‏اش آن را نزدیک‏تر کرده است.

 


« از طرف رفقای گرایشِ مائوئیستی در ترکیه، حامیان و مروجین «سنتز نوین»

به یاد رفیق آذر

قبول کردن و کنار آمدن با درگذشت رفیق آذر بسیار سخت و ناگوار است. زندگیِ گرانقدرش بی تردید و به طور کامل وقف هدف انقلاب کمونیستی و جنبش آن بود.

صفوف جنبش کمونیستی انقلابی و دیگر نیروهای انقلابی در ترکیه او را به عنوان مبارز پیشاهنگی می شناختند که با اشتیاق آماده بود خود را وقف وظایف دشوار نماید تا جنبش‏مان پیشروی کند. ما او را در صحنه مبارزات بی‏شمار می‏دیدیم. همیشه با روحیه‏ی شور و اشتیاق انقلابی درگیر مبارزه می‏شد و با حداکثر فداکاری به مسائل و وظایف جنبش‏مان می‏پرداخت. در نبردهای خیابانی، در مناظره‏‏ی تئوریک یا در رهبری توده‏ها برای رویاروئی با محدودیت‏های ایدئولوژیک و زنجیرهای اسارتشان، رفیق آذر همیشه به رفقای ما زندگی می بخشید و به افراد ما کمک می‏کرد که پیشروی کنند.

رفیق آذر، در صفوف ما احترام زیادی داشت؛ به ویژه به این دلیل که در مورد اشتباهات و ضعف‏های جنبش‏مان، هر آ‏ن چه که باشند، چه در زمینه شکست انقلاب ایران یا حتا مهم‏تر از آن در زمینه‏ی تجربه‏ی جهانی‏مان، به طور جدی و پیگیر و با هدف چیره آمدن بر آن‏ها، مطالعه و تحقیق می‏کرد. اخیرا، با وجود آنکه بیماری جسمش را ضعیف کرده بود، در مبارزاتِ حول «سنتز نوین» شرکت می کرد- مبارزه‏ای که در زمینه جمعبندی صحیح از موج اول انقلاب جهانی پرولتری و گذر به ورای آن درگیر است و در «سنتز نوینِ» باب آواکیان نظریه‏پردازی شده است.

طبق معمول، در این مبارزه نیز، با ماتریالیسم انقلابی و امیدواری انقلابی شرکت می کرد؛ با این جهان آن طور که واقعا هست روبرو می‏شد و اطمینان داشت که می‏توان آن را تغییر داد. در نتیجه، گام به جلو می‏گذاشت و تا هر آن جا که می‏توانست به این فرآیند- فرآیند کمک به فرا رسیدن مرحله‏ای نوین در انقلاب کمونیستی- یاری می‏رساند. ما افتخار می‏کنیم که در کنار آذر مبارزه کرده‏ایم. خدمات گرانبهایش را همیشه به یاد و آن را عزیز خواهیم داشت.

 

« حزب كمونيست ماركسيست -  لنينيست (تركيه و كردستان شمالی) MLKP

با تاثر فراوان از درگذشت رفيق آذر درخشان از كادرهای برجسته حزب كمونيست ايران (م ل م) آگاه شديم.

زندگی آذر، با مبارزه ای خستگی ناپذير عليه ارتجاع، فاشيسم، كاپيتاليسم و امپرياليسم گذشت. او برای تحقق دنيای بدون طبقه و بدون استثمار هرگز از پا ننشست. رفيق آذر، از رفقايی بود كه پرچم مبارزه آزادی زنان را  عليه تفكر مردسالاری را هميشه در اهتزار نگه داشت.

او با آرامش يك انقلابی انترناسيوناليست از ميان مان رفت و به جمع ناميران پيوست. وظيفه و مسئوليت هر چه بيشتر بالاتر بردن پرچم مبارزه ای كه او خستگی ناپذير تا به امروز حمل كرد بعد از اين بر دوش ماست.

در خاورميانه، در اروپا و در هر كجای اين دنيا كه ظلم و ستم است، خاطره او را با سرودهای پيروزی مان زنده نگاه خواهيم داشت. هم زمان با وداع با او بسوی بی نهايت، درد از دست دادن اين رفيق گرانقدر را با تمامی پرولتاريای جهان، بخصوص حزب كمونيست ايران (م ل م) قسمت می كنيم و سوگند می خوريم كه خاطره او را در تمام طول مبارزه مان برای سوسياليسم زنده نگه خواهيم داشت.

 رفيق آذر درخشان هميشه زنده است!

زنده باد انترناسيوناليسم پرولتری

  «  کارین هاز

 با سلام همبستگی، زمان و نصرت عزیز، از صمیم قلب درگذشت رفیق و همرزمتان آذر را تسلیت می گویم.

بسیار متاسفم که او نتوانست بر بیماری سرطان غلبه کند و به این زودی از میان ما رفت. یقین دارم که نشست زنان چپ و کمونیست که در هامبورگ برگزار کردید، برای آذر هدیۀ وداع  برازنده ای بود.

رفقا، من حال و احوال شما را به خوبی درک می کنم، ار آنجا که من نیز دو هفته پیش یک دوست بسیار صمیمی را که سالها می شناختمش و از همرزمان من در زمینه تلاش برای کسب امکانات آموزشی عادلانه در جامعه بود را از دست دادم.

 او هم دچار بیماری سرطان بود و در سن 61 سالگی درگذشت. دیروز در آرامگاه "راینبک" مراسم خاکسپاری او را بر پا کردیم. خیلی وقت ها به رفیق "هورست" فکر می کنم. او هم یک سال پیش از پیشمان رفت. یک رفیق و دوستی بی نظیر.

در آخر این هفته "نازی ها"  قصد نا امن کردن شهر هامبورگ را دارند اما ما برای مبارزه آماده ایم! من در"گنزه مارکت" حاضرخواهم بود. 

به امید دیدار، فکرم پیش شما است و برایتان صبر و مقاومت آرزو می کنم.

* پيام فوق به مراسم يادمان رفيق آذر درخشان در شهر هامبورگ 15 ژوئن 2012 ارسال شد.

«  یوآخیم گریز باوم

" نماینده حزب مارکسیستی و لنینیستی آلمان در استان های ناحیه شمال-غربی"

خانم ها و دوستان ایرانی عزیز، رفقای انقلابی ایرانی عزیز، خبر مرگ آذر برایمان بسیار ناراحت کننده بود. گرچه مدت ها قبل دچار بیماری لاعلاج شده بود، اما مرگش به منزله یک شکاف عمیق در دل دوستانش و آشنایانش می ماند. من از طرف کلیه رفقای "ام ال پ د" "حزب مارکسیستی و لنینیستی آلمان" در هامبورگ و کمیته حزب در استان های ناحیه شمال-غربی خدمت تو زمان، به عنوان نماینده دوستان ایرانی، مرگ آذر را تسلیت می گویم. به راستی که جنبش – رادیکال و انقلابی زنان و همچنین جنبش بین المللی زنان، با مرگ آذر دچار کمبود بزرگی شده است. ما نیز به همراه شما در سوگ مرگ آذر نشستیم. بگذارید که همگی یادبود آذر را در نیرو، شجاعت و اطمینان را در راه اهدافش ادامه دهیم، چه بسا بتوانیم جامعه ای آزاد بسازیم.

با سلام های صمیمانه و در آغوش گیرنده

 رفیق زینپ از ام ال کا پ

(حزب کمونیست-  مارکسیست - لنینیست ترکیه؛ شاخه بلژیک)

insanlık kadinla bitirildi, 0 yüzden kadın yaşamda öncü

olmalıdır ....

ترجمه فارسی: انسانیت با زن کمال یافته از این رو زن باید در زندگی رهبری را به دست گیرد... 


« پیام از طرف رفیق  رادا  دسوزا

(فعال فمينيست هندی و فعال جنبش ضد گلوباليزاسيون از شركت كنندگان در راهپيمايی كارزار پنج روزه زنان عليه لغو قوانين تبعيض آميز)

رفقا و دوستان: دلم می خواست در میان شما بودم تا با هم زندگی آذر را جشن بگیریم. فاصله میان لندن و پاریس زیاد نیست ولی «بخت» آن را نداشته‏ام که شهروند بریتانیائی یا اروپائی باشم و به راحتی داخل ترن پریده و خودم را به پاریس برسانم. اما بخت آشنائی با آذر را داشتم. اولین بار او را در راهپیمائیِ آلمان

 به لاهه در سال 2006 دیدم. این راهپیمائی توسط «هشت مارس» سازمان یافته بود و من را نیز دعوت کرده بودند. این راهپیمائی یکی از لذت بخش ترین و برجسته ترین رخدادهائی بود که در آن شرکت داشتم. برای من یک همبستگیِ سه‏گانه بود؛ همبستگیِ ضربدر سه: با زنان، با مردم ایران و با مردمی که علیه امپریالیسم و برای آزادی مبارزه می کنند. آذر در مرکز تمام این سه مبارزه بود.

به یاد دارم که یکی از بی‏تکلف‏ترین آدم‏های راهپیمائی بود اما بسیار استوار و قوی بود. همیشه لبخندی بر لب داشت. در طول روز، راهپیمائی می کردو عصرها با بقیه در جشن و سرور شرکت می کرد و روز بعد نیز به پا خاسته و تمام روز در حال راه رفتن بود. وقتی به پاریس باز گشتیم من را به شام دعوت کرد. یکی از اصیل ترین غذاهای ایرانی را که در عمرم خورده‏ام برای من و پسرم پخت. روز بعد بود که رفقای دیگر گفتند آذر سرطان دارد. در آن روزها محال بود که فقط با بودن در کنار او، با نظاره‏اش حین کار و بازی بفهمی که سرطان دارد.

بخت آن را داشتم که پس از راهپیمائی در کنفرانس زنان آدی‏واسیِ هند شرکت کنم و گزارش این راهپیمائی، تئاترهای خیابانی و سرود خوانی‏های آن را به زنان آدی‏واسی بدهم و برایشان در مورد مبارزات زنان ایران و افغان حرف بزنم. پیام همبستگی هشت مارس را نیز بهشان دادم. متاسفانه زمان بیشتری را نتوانستم با او بگذرانم. هر چند که فاصله های جغرافیائی بین ما زیاد نبود. گفته می‏شود وقایع دایره وار مسیری را طی کرده و به نقطه اول باز می گردند. این در مورد مبارزات ما، چه در هند،  ایران یا اندونزی نیز مصداق دارد.

مجله تایم در سال 1989 نوشت کمونیسم مرده است. امروز می‏گویند مارکسیسم بازگشته است. سرمایه داری پایان تاریخ اعلام شده بود،  اکنون به لرزه افتاده است.

گفته می‏شد بعد از جنگ های جهانی دیگر امپریالیسمی در کار نیست. اکنون همه از آن صحبت می کنند. چطور می شود که دایره دوباره به نقطه اول باز می گردد؟ چطور می شود مبارزاتی که شکست خورده اعلام شده بودند، احیاء شده و از نو سربلند می‏کنند؟ البته به این دلیل که هنوز زنان رنج می‏برند، هنوز مردم جهان تحت ستم‏اند. اما همچنین به این دلیل که کسانی چون آذر در دوره های تاریک و سخت، استوار می‏ایستند. زمانی که جهان مبارزات آنان را شکست خورده و تمام شده اعلام می کرد. هرگز متزلزل نشدند و یا به دام پدرسالاران و دولت های پدرسالار نیفتادند. آرام و صبورانه به کار خود ادامه دادند و زمانی که موج برگشت آنان آن جا، در مرکز کل ماجرا قرار داشتند.

اطرافمان را نگاه کنیم! همه جا موج در حال بازگشت است. گوئی سال‏های «قیمومیت» (توضیح: قیمومیت امپریالیسم انگلیس بر دولت های آسیا) است. همه جا جنگ های امپریالیستی جاریست؛ دولت ها را از هم می گسلند و درست مانند سال های «قیمومیت» سیاست تغییر رژیم را دنبال می کنند. و زنان مانند همیشه روی خطِ آتشِ میان این‏ها، میان اسلام‏گرایان و امپریالیست‏ها قرار گرفته‏اند. آذر این خطِ آتش را خوب می فهمید، از جمله به این دلیل که آن را می شناخت و زندگی‏اش کرده بود.

در این جا که برای جشن زندگی‏اش جمع شده‏ایم بهترین طریق گرامیداشت او این است: جائی بایستیم که او ایستاده بود. روی خط آتش! و بگوئیم، نه به بنیادگرایان و نه به امپریالیست ها. این بهترین راه یادمان آذر است؛ در همبستگی.

8 ژوئن 2012

* گزيده ای از پيام فوق با حضور پسر رادا دسوزا در مراسم بزرگداشت آذر درخشان در پاريس خوانده شد.

 «     انجمن زنان "كوراژ"

زمان عزیز، رفقای ایرانی عزیز،

با دلی پر از غم ودر کمال تاسف از فوت آذر با خبر شدم، و اینکه او چه نقش پرباری در جنبش زنان رادیکال  داشت و ما چه بسیار هنوز به او نیازمند هستیم!

 افکارم به خصوص پیش تو است زمان، از آنجا که تو دوست و همرزمی بسیار باوفا را ازدست   داده ای. او را در دلت بسپار و بگذار که این سوگ و اندوه مبدل به نیرو ای در راستای اهداف مان شود. صمیمانه درآغوش می گیرمت

همچنین از جانب انجمن زنان  "کوراژ" نیز پیام تسلیت و همدلی را عرض می کنم در این ساعات آکنده از این خلأ ناباورانه و بی درمان. ما در کنارتان هستیم و دوست داریم در صورت امکان در مراسم یادبود و وداع از این رفیق و همرزم شرکت کنیم.

 *پيام فوق در مراسم يادمان  رفيق آذر درخشان در شهر هامبورگ 15 ژوئن 2012 خوانده شد.

 

«   مونیکا گرتنر- انگل از طرف انجمن رادیکال زنان

مرده، مرده نیست.

بگونه ای اسرارآمیز در ما به زندگانی خود ادامه می دهد.

او بهترین قوایش را که اکنون با مرگ از بار رنج رهایی یافته، نصیب ما می کند.

«ویرژیل شاعر کلاسیک روم»

زمان و نصرت عزیز: ما نیز چون شما از مرگ رفیق آذر درخشان بسیار متاثر شدیم و بدین وسیله کمال تاسف خود را ابراز می داریم. یازده سال با بیماری سخت مبارزه کرد. او در فرانسه می زیست و کار می کرد و به عنوان عضو فعال حزب کمونیست ایران (م ل م ) و یکی از موسسان گروه زنان هشت مارس،و از دست اندر کاران شریه هشت مارس و از فعالين جنبش زنان ایران، تمام قوای خود را برای آينده جنبش زنان و رهایی آنان خصوصا در جوامع مردسالار به کار می برد.

مرگش به سان یک شکاف عمیق در عرصه جنبش زنان باقی می ماند.

باشد که اميدها، آرزو ها و قوتش را دریابیم و در ثمره بخشیدن به آن کوشا باشیم. او در عرصه جنبش زنان زنده خواهد ماند.

صمیمانه شما را در آغوش می گیرم

* پيام فوق در مراسم يادمان  رفيق آذر رخشان در شهر هامبورگ 15 ژوئن 2012 خوانده شد.


 «   کمونیست‌های انقلابی شبه جزیره عربی

رفقای عزیز حزب کمونیست ایران (مارکسیست- لنینیست - مائوئیست) و سازمان زنان هشت مارس (ایران- افغانستان) با اندوه فراوان و غم عمیق از خبر مرگ رفیق آذر درخشان باخبر شدیم. از دست دادن رفیق آذر، از چهره های برجسته ی  جنبش کمونیستی و فمینیستی، به معنای از دست دادن برای همه ی ما است. بی شک جایگزینی چنین رفیقی که سراسر عمر خویش را وقف دفاع از آرمان آزادی و مساوات کرده است، بسیار سخت است، لیکن ما معتقدیم که تلاشهای او بی ثمر نخواهد بود و به هدر نخواهد رفت. روحیه ای که این رفیق با آن زندگی نمود، تلاش ها، و فداکاری ها و از خود گذشتگی هایی که او نمود شعله ای است که جاودانه خواهد ماند، شعله ایست که هیچ قدرتی نمی تواند آنرا خاموش کند و نوری است  که  بر مسیر راه ما می درخشد و آنرا روشنایی می بخشد.

ما به رفیق عزیز آذر می گوییم: رفیق در آرامش به استرحت ابدی بپرداز، تو ارتشی را پشت سرت باقی گذاشتی، ارتشی از افراد

مسلح به روحیه ی همچون خودت، که با استفاده از الگوی متعهد انقلابی ات، آماده است تا در مسیر جانباختگان قیام آمل فداکاری و جانبازی نماید. هر چند که ما دلمان برایت تنگ خواهد شد اما مبارزه را همانگونه که تو به ما آموختی به پیش خواهیم برد!

ما به خانواده رفیقمان آذر، به حزب کمونیست ایران (مارکسیست- لنینیست-مائوئیست)، به سازمان زنان هشت مارس (ایرانی - افغانی) و مردم ایران و افغانستان و به تمامی رفقایمان از صمیم قلب تسلیت می گوییم، از دست دادن چنین رفیق بزرگی دلیلی برای همه ماست که تلاش های مان و سخت تر کار کردنمان را برای دستیابی به پیروزی افزایش دهیم، همانا فقط پیروزی آن چیزی است که رفیق آذر از ما انتظار داشت! رفقای شما یکم ژوئن 2012

« دبجانی (فعال سياسی هندی تبار از آلمان)

از آن زمان که آذر را شناختم با بیماری سرطان درگیربود. کمتر زنی را دیده ام که با موانع غیر ممکن چون آذر با چنین قدرت

افق گسترده، شوخ طبعی و شجاعت رو دررو شود. در آخرین دیدارمان در پاریس هنگامی که خندههای راحتش را سهیم شدم و رویاهایش را نیز، وسوسه شدم که به جاودانگی باور بیاورم....

همیشه جایش خالی خواهد بود. غم تان را شریکم.

« گزیده ای از پیام رفیق لورا از فعالین حزب کمونیست انقلابی آمریکا

من مدت طولانی آذر را می شناسم، هم در دوران روزهای خوب و هم در لحظات سخت. او یک شورشگر بود،. اما آن چه که همیشه در خاطرم است توانائی او در برخورد به مشکلات، موشکافی آگاهانه، هم از طریق گوش کردن به دیگران و هم برخورد به آنان در یک بعد وسیع تر. این روش برخورد او بود. چه زمانی که در مورد چین انقلابی و یا جنبش های دهقانی، تجاوز، فرهنگ و فلسفه بحث می شد و چه این که ما در آینده چگونه به این مسائل برخورد و عمل خواهیم کرد.

زمانی که در مورد فیلم بحث انگیز ایرانی " جدائی نادر از سیمین" صحبت می کردیم، او در مورد حقایق و این که دروغ ها در این فیلم بیان چه می باشند، بحث می کرد. او بسیار مشتاق کارزار بر علیه مردسالاری و پورنو گرافی بود که ما در

آمریکا به راه انداخته ایم. او بسیار تلاش می کرد که به زبان انگلیسی کارهای تئوریک و سیاسی جدی که رفقای آمریکائی تولید می کنند را دنبال کند.

با وجود این که کارهای آذر اغلب بر روی بحث ها و فعالیت  حول موضوع رهایی زنان بود، اما او یک کمونیست بود. او شخصیتی نبود که توجه خود را به تاثیرات وحشتناک این سیستم بر انسانها و هم چنین زنان و یا هر قلمرو ژئوپولتیکی جنایات آنها محدود نماید. او روشنفکری سازش ناپذیر در ارتباط با ستم گران و اربابان حیله گر بود. او از جمهوری اسلامی و یا امپریالیستها و جریانهای سوسیال دمکرات مرتبط با آنها که قول تبدیل سرمایه داری به سبک آنها در اروپا دائما به گوش می رسد، متنفر بود.

این رفیق واقعن "آرزوی بهار فقط برای خود" را هرگز نداشت. او به اشکال

گوناگون تلاش می کرد که چنین درکی را به بسیاری دیگر منتقل کند. به عنوان بخشی از عشق و شیفتگی اش به مردم – و اعتماد به آنها – او هرگز از مقابله و چالش با نظرات دیگر واهمه نداشت و به طور خستگی ناپذیر برای کمونیسم مبارزه میکرد. او از نگاهش به جامعه انقلابی آینده و افق هائی که می تواند برای بشریت بگشاید، دست نمی کشید: جامعه ای که در آن روابط بین انسانها، بین زن و مرد، راه روش های متفاوت برای تامین نیازات مادی، رشد و تکامل فکری و فرهنگی در خدمت رهایی بشریت.

برای آذر، مشکلی به نام زبان وجود نداشت. او ارتباط گیرنده و مکالمه گر بود. برخی اوقات با او با دو یا سه زبان صحبت می کردیم. بستگی به آن داشت که اطراف ما از چه کشوری باشند. هر چند از لحاظ فیزیکی ضعیف تر میشد، اما مغز او کاملا هوشیار بود. زمانی که با او در مورد یک تجربه یا چیزی که مطالعه کرده بودم بحث می کردم بعد از چند لحظه سکوت یا استراحت، ناگهان او با طرح نکاتی تیز و فکر شده نظرش را بیان می نمود، بدون اینکه نکته ای از نظرش دور شده باشد. در نبرد جانانه اش با مرگ، او بسیار زنده تر از کسانی بود که هرگز نمی خواهند کاملا بیدار شوند و از نقش ناراضی بودن از اوضاع و دائما غر زدن و هم زمان به این باورند که واقعن نمی توان  دنیا را تغییر داد، دست بکشند.

آذر این گونه نبود! آن نوع زندگی، واقعن ارزش زیستن دارد.

*بخشی از این پیام در جلسه بزرگداشت رفیق آذر درخشان در 24 ژوئن 2012 در لندن خوانده شد.


«   پیامی از کلمبیا

رفقا و دوستان گرامی

ما بسیار متاسف شدیم از شنیدن این خبر غم انگیز روز یکشنبه ما گروه کمونیستهای انقلابی در بوگوتا در طول برنامه تجمع زنان یاد آذر را گرامی میداریم.

با درودهای سرخ از کلمبیا

 


«   مائوئیست انقلابی عرب

رفیق و همدرد شما

آذر شهرزاد پرولتاریا در قرن بیستم و بیست و یکم ....

آذر ما شهرزاد پرولتاریا است...

جسم آذر را مرگ از ما ربود. دوستان او دوستی وفادار و رفقایش کسی را از دست دادند که برای انقلاب تلاش های زیادی نمود. سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان) یکی از مهمترین بنیانگذاران و فعال خستگی ناپذیری آزادی زنان و بشریت، و حزب کمونیست ایران  (مارکسیست - لنینیست - مائوئیست) یکی از قاطع ترین رزمندگانش را از دست داد.

ما آذر را به عنوان دوست خویش، رفیق مان، به عنوان یک نظریه پرداز (تئوریسین) و سازمان دهنده، کسی که زندگی خود را وقف مبارزه برای رهایی بشریت نمود، از دست دادیم.

هر چند ما آذر را بطور فیزیکی از دست دادیم اما، او همچنان در میان ما همچون شهرزاد موجود است، آذر ما شهرزاد پرولتاریا است.

او علیه قدرت هیئت حاکمه، مانند شهرزاد شورش کرد، و مانند شهرزاد آماده جانفشانی و فداکاری در راه منافع زنان تحت ستم بود. او از مرگ هراسی نداشت و با افتخار با آن روبرو شد. او از طبقات حاکمه در قدرت بیمی نداشت و قاطعانه با آنها روبرو شد. آزادی زنان اولین و مهمترین اولویت او بود. مانند شهرزاد، او با ستفاده از هوش و ذکاوت خویش، هوشی که نیمی از آسمان را نمایندگی می کرد، ستم جنسی مرتبط با ستم طبقاتی و ملی به چالش کشید.

آذر ما بیش از شهرزاد است.

آذر ما شهرزاد پرولتاریاست.

آذر از شورش به انقلاب قدم نهاد، آذر یک پرولتاریای انقلابی یک کمونیست مائوئیست است که هدف نهائی اش کمونیسم و آزادی بشریت از هر گونه ستم و استثمار است.

آذر ما، شهرزاد پرولتاریا به عنوان یک محقق، غرق در تجزیه و تحلیل تاریخ جنبش و مبارزه طبقاتی گذشته و حال شد. او خطِ تمایزِ مشخصی بین تحول و انقلاب از یک طرف، و ارتجاع از سوی دیگر کشید، و گسست از زنجیر بردگی  گذشته را به آینده کمونیسم را ارتباط داد.

آذر ما، این شهرزاد پرولتاریا، متوجه اهمیت ارتباط بین فرد و گروه، بین کار حزبی و عمل و ارتباط عمومی با توده ها شد، و بخوبی متوجه نقش پیشتاز و نقش توده ها شد؛ او نیاز مبرم ارتباط تئوری انقلابی برای رهبری جنبش انقلابی را بخوبی درک کرد و به اعمال خط و مشی توده ای بر اساس این واقعیت که توده ها سازندگان تاریخند در حزب خویش، حزب کمونیست پرولتاریای انقلابی  شد. 

همراه و در کنار دیگر رفقای خویش، به پژوهش های عمیق و آموزش و مطالعات برای عمل انقلابی روشن و شفاف، از یک طرف و عمل و برداشتهای کمونیستی - فمینیسمی انقلابی- بی سابقه خود را (البته نه به تنهایی و با دیگران) که بر اساس جهت گیری انقلابی و واقعاً از موضعی مستحکم علیه نظام امپریالیستی و سیستم ارتجاعی و علیه هر گونه رویزونیسم قرار داشت، از سوی دیگر پرداخت. خدمات او به سازماندهی جنبش های توده ای در سراسر اروپا و جهان هرگز از خاطره ی  ما محو نمی شود.

آذر این شهرزاد پرولتاریا، محتوای انقلابی ماتریالیسم دیالکتیک را به عنوان علم کمونیسم و نیاز به تئوری شناخت (اپيستمولوژی- اينکه انسان ها چگونه دانش کسب می کنند، ماهيت حقيقت چيست و مردم چگونه به آن دست می يابند) و ضرورت گسست در پیچگاه تاریخی و زمانیکه ایجاب میکرد، را عمیقا در ک نمود و به مرحله اجرا در آورد. و با محتوای کمونیسم انقلابی، او در حزب کمونیست ایران (مارکسیست- لنینیست- مائوئیست) به تکامل چشم انداز و کمونیستی ماتریالیسم دیالکتیک برای آزادی زنان و بشریت و به عنوان یک کلیت، بر مبنای متدلوژی علمی مستحکم، کمک کرد.

ما نیاز داریم با جهد و پیگیری او، خدمات آذر این شهرزاد پرولتاریا را به مردم مبارز و طبقات تحتانی فرودست نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان آموزش دهیم، تا جائی که پژواک و بانگ صدا و آموزشهای فرز و تند و تیز آذر گوش مرگ را به عصیان در آورده و  در قعر دره ی گوش ستمدیدگان واستثمارشوندگان صعود نموده

و بنشیند.

با درودهای سرخ به همه آذرها این نیمه ی دیگری از آسمان، در هر گوشه جهان از کره زمین، آنانکه پرچم سرخ دفاع و ادای احترام به رهایی زنان و تمام بشریت بر افراشته اند، و درود ویژه به مناسبت در گذشت و بزرگداشت آذر شهرزاد پرولتاریا.  به یاد آذر، زنی که ساکت نماند! - سوم ژوئن 2012

« یاسمین میظر : از جانب HOPI، پیامی به مراسم یاد بود رفیق آذر درخشان

آذر درخشان که ماه پیش در پاریس در گذشت، یک کمونیست با شهامت، یک انقلابی و یک مبارز علیه امپریالیسم و همینطور علیه رژیم اسلامی ایران در طول بیش از سه دهه بود. به عنوان یک سخنران، نویسنده و مفسر حقوق زنان او مخالف سر سخت و بیرحم فمینیسم لیبرال بود، در بسیاری از مقالات و سخنرانی هایش او به ماهیت جنگ امپریالیستهای آمریکائی و غرب در عراق و افغانستان و اینکه به واقع چه نوع آزادی برای زنان به ارمغان آورده اند، را می پرداخت.

او همواره علیه فمینیسم اسلامی، این تناقض و تضاد عصر ما، می نوشت و سخن می گفت. در تمام فعالیتها و بحثهایش او همواره آرام، متفکر و بسیار آگاه بود. او از بحثها و شعارپردازی های سطحی متنفر بود و در مورد کارها و فعالیتهایش به طور کامل تحقیق می کرد.

من از جانب HOPI، مایلم تا پیام تسلیتمان را در سوگ این رفیق انقلابی شجاع، به خانواده اش، به سازمان زنان 8 مارس (ایران-افغانستان) و به همه رفقایش در جنبش چپ ایران، اعلام نمایم.

* این پیام در مراسم یادبود رفیق آذر درخشان در لندن در تاریخ 24 ژوئن 2012 خوانده شد.

 

« حزب کمونیست مائوئیست (ترکیه شمال کردستان)- بوروی بین المللی

ما با احترام خاطره رفیقمان آذر را که تمام زندگیش را وقف آرمان کمونیسم نمود و بطور خستگی ناپذیری در این راه نبرد کرد را گرامی می داریم.

رفیق آذر صرفا یک انقلابی که بر علیه امپریالیسم، سرمایه داری و مرتجعین اسلامی مبارزه می کرد نبود، بلکه او به مراتب فراتر از آن گام گذاشت. اواعلام کرد که " بنای دنیای دیگری امکان پذیر است". او برای آرمان کمونیستی و رسیدن به آن چه را که مارکس بدان نام "عصر طلائی" نام گذاشت ، نبرد کرد. جهان بدون طبقات و بدون استثمار و دنیائی بدون مرز! او دراین نبرد هیچ شک و تردیدی نداشت و حتی در سالهای شکست نیز به مبارزات خود ادامه داد.

همان گونه که رهبرمان ابراهیم کایپاکایا اعلام نمود، هر انسانی که می میرد باید به او احترام گذاشت، اما آنانی که در راه نبرد برای کمونیسم می میرند، جایگاه ویژه ای را در قلب مان اشغال می کنند. این آن تفاوت عظیمی است که مرگ آذر دارد. ما قول می دهیم که نبرد خود را برای رسیدن به آرمان کمونیسم، آن چه که خواست و آرزوی رفیق آذر بود را ادامه دهیم. رفیقی که برای همیشه به عنوان یک زن پرولتر واقعی و رهبری کمونیست دریادمان خواهد ماند. رفیق آذر همیشه زنده است!

رفیق آذر، پرولتر انترناسیونالیست، هرگز فراموشت نخواهیم کرد! 24 ژوئن 2012

*این پیام در بزرگداشت رفیق آذر درخشان در 24 ژوئن در لندن خوانده شد.

« کاروان در خدمت حقوق پناهندگان و مهاجرین

به یاد آذر، زنی که ساکت نماند!

در غم فقدان آذر درخشان (مهری علی ملایری) پناهنده ی پیگیر و استوار کمونیست ـ فمینیست و انترناسیونالیست

ما (کاروان در خدمت حقوق پناهندگان و مهاجرین) یکی از رفقای فعال خود را از دست دادیم.  ما در غم درگذشت او سوگوار هستیم و صمیمانه به رفقای او در حزب کمونیست ایران (مارکسیست-لنینیست مائوئیست)، سازمان زنان هشت مارس (ایرانی ـ افغانستانی)، یاران و خانواده ی محترم او تسلیت گفته با آنها همدردی می نمائیم.

ما به اتفاق یکدیگر زمانی طولانی علیه بیعدالتی های دولتی و اجتماعی مبارزه کردیم. آذر از جمله کسانی بود که اولین تور تاریخی کاروان را حمایت کرده و آن را در بین ایرانیان منعکس نمود. در اولین کنفرانس بزرگ و انترناسیونالیستی سال 2000 کاروان در ینا "کنگره ی انترناسیونالیستی کاروان متشکل از پناهندگان و مهاجرین" از میان مباحث گوناگون، آذر یکی از سخنرانان در زمینه  مسائل زنان بود. او در سخنرانی خود برخورد تبعیض آمیز دولت آلمان علیه خانواده های مختلط آلمانی ـ خارجی را به نقد کشید. گرچه زنان بورژوا فمنیست در آن کنفرانس علیه مردان خارجی در خانواده های مختلط بودند، بحث آذر مانند موضع کاروان نشان می داد چگونه  در این مورد زن آلمانی مورد تبعیض قرار دارد. آذر در خلال سخنرانی خود نسبیت فرهنگی را  که با توسل به آن دولت آلمان حقوق اساسی زنان خارجی را نا دیده می گیرد، افشاء کرد.

مدتی بعد از این کنفرانس سازمان زنان هشت مارس (ایرانی ـ افغانستانی) و کاروان در خدمت حقوق پناهندگان و مهاجرین  مشترکاً  کارزار بزرگی را برای افشاء تبانی دولت آلمان و جمهوری اسلامی  در ستم بر زنان پناهنده از ایران به راه انداختند. دولت آلمان برای تسهیل اخراج زنان پناهنده ی ایرانی دستور داد زنان عکس پاسپورت با حجاب اسلامی بیآورند. مبارزه علیه این ماجرا تاکیدی است بر اهمیت ادامه مبارزه درون شکم هیولا. درعین حال این مبارزه نشان داد چگونه منافع امپریالیست ها و  رژیم های بنیادگرای مذهبی از نزدیک به یکدیگر گره خورده است. در واقع این ارتباطی است بین ارباب و رژیم های کارگزار. ما همراه با سازمان زنان هشت مارس (ایرانی ـ افغانستانی) و چند گروه دیگر اعتصاب نشسته ای در شهر برمن آلمان علیه "کشور امن" به حساب آوردن ایران توسط کشورهای اروپائی داشتیم. ما همچنین مبارزه ی مشترکی در شهرهای ینا و وایمار علیه  حضور خاتمی در آلمان به عنوان سمبل صلح، اصلاحات و مدرنیسم  انجام دادیم. کاروان همچنین یکی از شرکت کنندگان در "راه پیمائی پنج روزه" در اعتراض علیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی علیه زنان بود.

در موارد بسیاری نظیر آنچه در رستوک علیه جی هشت انجام دادیم برای مبارزه علیه امپریالیسم همکاری داشتیم. در تمامی آن مبارزات آذر یکی از آنهائی بود که تاکید می نمود پناهندگان باید در دو جبهه ی متقابلاً مرتبط مبارزه بنمایند: علیه ارتجاع خودی و امپریالیسم. ولی علاوه بر آن  زن پناهنده مجبور است همچنین علیه نظام پدرسالار، علیه ستم مرد بر زن نیز مبارزه بنماید. به این دلایل است که ما اینچنین در غم فقدان او سوگوار هستیم.

 31 مه 2012

«  کارولا کوکن

زمان عزیز، این واقعه را به تو و سایر رفقا صمیمانه تسلیت می گویم.

گرچه من آذر را نمی شناختم، اما از اندوه و کلام درونی شما خلأ عمیقی را که در اثر مرگ آذر بوجود آمده است  شدیدا احساس میکنم.

خاطرات او به ما نیرو می بخشد که او را در ذهن خود حفظ کنیم و با یادش به مبارزه ادامه دهیم. باید همچنان برای اهدافی مبارزه کنیم که در زمان زندگی او هدف مشترکمان بوده است. باشد که تمامی انسان ها از یوغ ستم و استثمار رها شوند و حرمت انسانی در سراسر دنیا حاکم گردد.

لطفا تسلیت صمیمانه مرا  به تمام کسانی که کمبود آذر را احساس میکنند ارسال کن. در آغوش می گیرمت.

*پيام فوق به مراسم يادمان رفيق آذر درخشان در شهر هامبورگ 15 ژوئن 2012 ارسال شد.