زنان قربانیان اصلی هر نوع دخالتگری امپریالیستی در ایران هستند!

یاسمین میظر

 

جنبش انقلابی زنان خصوصاً زنان کارگر، به مثابه نیمی از نیروی انقلاب، در چنین شرایطی که بحران اقتصادی و سیاسی در جامعه افزایش یافته و فقر و ستم افسار گسیخته بر آنان وارد می شود، نیروی انفجاری عظیمی را بوجود آورده است که می تواند رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی را به زیر کشد. خیل عظیم زنان بخصوص زنان کارگر و زحمتکش اولین نیروی کارکنی هستند که در نتیجه تحریم های امپریالیستی، شغل خود را از دست می دهند و نتیجه اش عدم استقلال مالی آنان خواهد بود. اما مهمتر از آن وظیفه سنگین رسیدگی به خورد و خوراک، پوشاک، درمان همه اعضای خانواده در شرایط کمبود‌های جدی دارو بطور کلی ستم و استثمار وحشیانه ای که بر آنان اعمال می شود، حاصل سیاست های اقتصادی و سیاسی رژیم درمانده و زن ستیز جمهوری اسلامی و تحریم های دولت های سرمایه داری مردسالار می باشد.

 

برای این که درک بهتری از مداخلات امپریالیستها پیدا کنیم می توان به طور گذرا به آنچه در عراق و افغانستان گذشت نگاهی بیاندازیم تا ببینم که تحریم ها و پس از آن تجاوز نظامی و اشغال این کشورها چه بلائی بر سر زنان آورد و زنان را در موقعیت به مراتب بدتری قرار داد.

یکی‌ از تحقیقات جالب در این مورد کار یاسمین ال جواهری است که پس از ۵ سال تحقیق و مصاحبه با صدها زن بین سنین ۱۵ تا ۵۵ از طبقات گوناگون، سطوح متفاوت آموزش و درآمد انجام داده است. درست آنگونه که تحقیقات آکادمیک می طلبد ولی حتی در این تحقیق هم نکته قابل توجه و مشترک در همه این مصاحبه‌ها نشان دهنده تاثیر مخرب تحریم‌های اقتصادی بّر زندگی‌ روزمره زنان درسالهای ۱۹۹۰- ۲۰۰۳  در عراق است.

خانم ال جواهری در وحله اول به نتایج اقتصادی تحریم اشاره دارد، نه تنها از دست دادن مشاغل که نتیجه طبیعی آن است، وابستگی‌ اقتصادی بیشتر به مردان پدرسالار- بلکه علاوه بّر آن او به‌‌‌ تاثیرات اجتماعی تحریم اشاره دارد: ازدواج‌های مصلحتی برای بهبود موقعیت اجتماعی، وابستگی روز افزون به روابط خانواد‌گی. تحقیقات ایشان نشان میدهد که در دوران تحریم خشونت علیه زنان تشدید میابد و به‌‌‌ هر دلیلی (شاید انتقام جویی‌ شاید ناتوانی) زنان قربانیان این خشونت بی منطق هستند.

در این دوره نرخ سواد آموزی از ۸۷ درصد میان زنان در سال ۱۹۸۵ افت فاحش داشت. از طرف دیگر بیکارسازیهای گسترده در صنایع باعث شد زنان در موارد بیشماری تنها نان آور خانواده شدند بدون آنکه وظایف دیگرشان هم چون کار خانگی کم شود.

اما تحقیقات در مورد تحریم به اینجا ختم نمی‌شود، در عراق کشوری که مانند ایران اقتصادش کاملا  به‌‌‌ فروش نفت وابسته است، تحریم فروش نفت کمبود دوا و ابزار پزشکی‌ و جراحی ناشی‌ از  تحریم (که گویا میتواند در صنایع جنگی بکار گرفته شود) جان کودکان، بیماران را به‌‌‌ خطر میندازد و طبییعی است زنان بیش از هر بخش دیگر از جامعه از چنین موقیعیتی متاثرند- خانم علی‌ ال ناجی در تحقیقاتی که در مدرسه علوم شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن انجام داده است به نتایج مشابه ی میرسد.

فروش دارو‌های حیاتی: مسئله دردناک در زمینه داروهایی که به دلیل تحریم خرید مواد اولیه یا خود آنها با مشکل روبه‌رو شده و قیمت‌های آنها دچار جهش شده این است که پدران و مادران خانواده‌های فقیر که قادر به سیر کردن شکم فرزندان خود نیستند اقدام به فروش تمام یا قسمتی از داروهای مورد نیاز خود به دلالان می‌کنند تا با پول آن بتوانند اجاره خانه خود را بدهند یا برای فرزندان خود غذا تهیه کنند.

یوغ کار خانگی بیش از ۱۲ ساعت در روز با حقوق پایین مانند سبزی پاک کردن و شکستن قند در حجم انبوه، ضرب و شتم جسمی یا آزارهای روانی و کلامی توسط مردان بیکار و درمانده از تامین خانواده، وادار شدن به تن‌فروشی، فرار دختران از خانه، تحمیل ازدواج‌های اجباری برای کاهش افراد نان خور خانواده، اذیت و آزار جنسی در خیابان توسط سیل جوانان بیکار و سرگردان در خیابان، رها شدن زنان دارای بیماری‌های شدید توسط شوهران‌شان به دلیل هزینه‌های سرسام‌آور درمان، ضعف جسمی به دلیل کاهش کمی و کیفی تغذیه و شیوع کم خونی و پوکی استخوان بین زنان،وادار شدن هر چه بیشتربه سقط جنین، افزایش بکارگیری زنان و دختران در کارهایی مانند انتقال مواد مخدر، فروش کلیه توسط زنان سرپرست خانوار برای تامین مالی فرزندان، کوچک شدن و کمتر شدن امکانات محل زندگی به دلیل هزینه سرسام‌آور مسکن و نبود شغل و سیستم حمایت اجتماعی- دولتی و مسائل متعدد از این دست تنها بخشی از ستمی است که در این وضعیت بیش از پیش بر زنان وارد شده است.

در رابطه با تحریم ها در مورد ایران نیروهای راست و سازش کار میگویند کار درستی است. این دار و دسته می خواهند قضایا را وارونه جلوه دهند و نظام اقتصادی ایران را طور دیگری توضیح دهند. ولی‌ هر کسی که در مورد اقتصاد ایران مطالعه سطحی هم داشته باشد می‌داند که در اقتصاد فاسد جمهوری اسلامی، سپاه پاسدارن و رهبران جمهوری اسلامی که درلیست 100 نفره قرار دارند، شریان کل اقتصاد کشور را در کنترل خود دارند و طبیعی است همان تحریم‌های "هوشمند" نقش تعیین کننده‌ای در بسته شدن مراکز صنعتی، تولیدی و اقتصادی کشور دارد. بسته شدن این مراکز اولین ضربه اش به نیروی کار زنان وارد می شود و پس از آن به نیروی کار در سطحی گسترده، اما آیا هیچ تاثیری بر ثروت لیست 100 نفره سران دولت دارد؟ بعید است چنین باشد، اولا خود  تحریم‌ها راه‌های جدیدی برای انباشت سرمایه‌های کلان برای سران جمهوری اسلامی در بر داشته و علاوه بّر آن این دارودسته فرصت کافی‌ داشتند تا ثروت ‌های شخصی‌ خود را از ایران خارج  کنند. آن چه به روشنی قابل دید است این می باشد که نتایج تحریم ها همان گونه که در عراق هم نشان داد، فشار بیش از حد را بر زنان و بطور کلی مردم وارد می کند و سران رژیم از این تحریم ها سودهای کلانی را به جیب می زنند.

زنان و جنگ

قبل از هر چیز باید تاکید کرد که مثل هر پدیده دیگری برخورد زنان به مقوله جنگ و صلح متأثّر از موقعیت طبقاتی شان است. در تاریخ بشر کم نبودند زنانی در قدرت که در جنگ طلبی دست کمی‌ از مردان نداشته اند، در بریتانیا ملکه ویکتوریا و مارگارت تاچر نمونه‌هایی‌ از چنین زنان بوده اند. اما بطور کلی در طول تاریخ زنان قربانیان چند جانبه جنگ بوده اند. از یک طرف در غیاب مردان مجبورند هم کارهای بی‌ دستمزد همیشگی را انجام دهند (از جمله کار خانه، نگهداری فرزندان، سالمندان...) هم تامین خرج خانواده را به عهده بگیرند و هم در مواردی از توانشان به عنوان کمک پشت جبهه هم استفاده میشود. مثلا در پرستاری، مخابرات... با این‌ همه اکثر زنان نقشی‌ در تصمیم گیری پیرامون جنگ و صلح ندارند و همینکه جنگ تمام میشود بنا است به خانه برگردند و صدایشان در نیاید. البته در طول تاریخ زنان همیشه در برابر چنین برخوردهای شوونیستی مقاومت کرده اند. اما شکی‌ نیست که اگر هر مورد تاریخی‌ مورد بررسی قرار گیرد شروع جنگ های ارتجاعی، سختی‌ها و مشکلات خاص خود را برای زنان در بر داشته و پایان جنگ مشکلاتی از نوع دیگر. شاید از این رو است که روی هم رفته زنان در جنبش‌های ضّد جنگ های ارتجاعی از مردان فعالتر هستند و در تظاهرات و حرکات ضّد جنگ نقش فعّال دارند.

در منطقه خاورمیانه اما مخالفت زنان با جنگ وجه دیگری هم داشته است. چه در مورد عراق و چه در مورد افغانستان و اخیرا لیبی‌ جنگ‌ها با دخالت مستقیم امپریالیسم که بنا بود رهایی زنان را به ارمغان آورد درست بر عکس به شرایطی انجامیده که موقعیت زنان نه تنها بدتر شده که پیروزی نیروهای اسلامی (که از تصادف روزگار به کمک "رهائی بخشان" امپریالیست به قدرت رسیده اند) زن ستیز تر از حاکمان قبلی‌ نیز هستند. البته در کشورمان ایران تصور حکومتی اسلامی تر یا زن ستیزتر از جمهوری اسلامی بعید به نظر می رسد. اما یکی‌ از "معجزه های" امپریالیسم این است که حتا در جایگزینی حکومت قرون وسطایی طالبان موفق شده است در افغانستان دولتی را به قدرت رساند که نه می‌خواهد و نه میتواند از حقوق اولیه زنان دفاع کند و در هرج و مرجی که پیش آمده زنان امنیت فردی و اجتماعی خود را بلکل از دست داده اند و موقعیت زنان و فرودستی شان بدتر شده است. و یک بار دیگر این حقیقت را به عریان نشان داد که امپریالیستهای مردسالار با هر دخالتی که در هر گوشه از جهان کرده اند، اولین قربانیان آن زنان بوده اند.

البته تا آنجا که به مساله زنان برمیگردد مساله فقط اثرات منفی‌ تحریم و جنگ نیست. در موقعیت مخالفت با دیکتاتورهایی که به هر دلیل دیگر مورد تایید آمریکا نیستند، مثلا دولت صدام، ادعای امپریالیسم این بود که  تحریم و در پی‌ آن جنگ برای تضمین آزادی و برابری زنان است. اما واقعیت این است که در پی‌ تغییر رژیم در این کشور‌ها تنها مساله یی که مورد نظر ایالات متحده نبوده و نیست، حقوق زنان می باشد. بر هیچ انسان عاقلی پوشیده نیست که دولت صدام اگرچه حکومتی دیکتاتور و مردسالار و بطور کلی سدّی در برابر مبارزات طبقاتی جنبش زنان بود، اما موقعیت زنان بنا بر تحقیقاتی که موجود است بهتر از دوره کنونی بود، بر خلاف آن چه فمینیستهای لیبرال آمریکایی‌ سعی دارند نشان دهند.

از زمان به قدرت رسیدن متحدان مذهبی‌ سیاسی جمهوری اسلامی ایران در عراق (با زور چکمه و توپ و تانک آمریکا) موقعیت زنان بهتر که نشده هیچ به مراتب بدتر هم شده است. تازه این مال دورانی بود که ایالات متحده هنوز از همکاری مستقیم با اسلامی‌های زن ستیز احساس "خجالت" میکرد. به عبارت دیگر هنوز وارد مرحله همکاری مستقیم با امثال اخوان ا لمسلمین در مصر، سوریه و لیبی، آنطور که در دوره اخیر پیش آماده، وارد  نشده بود.

در یکی‌ دو سال اخیر آمریکا در این رابطه پیشرفت‌های بیسابقه ای‌  داشته است و بدیهی‌ است در خدمت به منافع شان می توانند با جنبه‌هایی‌ از حاکمیت اسلامی کنونی‌ یا اسلامیان بدتر از حاکمان جمهوری اسلامی یا ترکیبی‌ از آنها با جریانهای مورد تایید شان وحدت کنند و دولتی را این چنین شکل دهند وبه مردم ما تحت عناوین آزادی و دمکراسی تحمیل کنند. به رغم همه توهم‌هایی‌ که ول خرجی‌های آمریکا درسازمانهای غیر دولتی زنان ایجاد کرده، هر گونه "تغییری" که آمریکا در ایران از طریق جابجائی نگهبانان نظام مردسالار و ارتجاعی انجام دهند، موقعیت زنان در ایران به مراتب بد تر خواهد شد. همان گونه که در موقعیت زنان افغانستان و عراق شد و اخیرا در مصر و تونس و لیبی شده است.

امپریالیسم آمریكا و متحدانش به قصد تحمیل نقشه خود مبنی بر تغییر رژیم از بالا در ایران – چرا که تاریخ مصرف جمهوری اسلامی برای آنان تمام شده است- راه حل هایی نظیر تحریم اقتصادی، حملات نظامی محدود به مراکز اتمی ايران و یا بمباران سراسری كه ایران را به قرون وسطی خواهد راند، در نظر دارند از رشد مبارزات مردم در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی جلوگیری کنند و رژیمی را به قدرت برسانند که هم بتواند توده ها را سرکوب کند و هم شرایط ستم و استثمار وحشیانه را برای سرمایه های امپریالیستی مهیا تر کند. 

رهبران جمهوری اسلامی با سو استفاده از اعتراضات بین المللی به برنامه اتمی خود تلاش دارند توجه مردم را از بحران شدید داخلی دور كنند و با منحرف كردن خشم مردم علیه دشمن خارجی به حكومت ارتجاعی خود ادامه دهند. خطر خارجی اكنون بهانه ای برای توجیه تشدید سركوب داخلی شده است. دستگاه های لجام گسیخته پلیسی و امنیتی رژیم علیه مخالفین سیاسی، كارگران، زنان، جوانان، ملیت ها، اقلیت های مذهبی، هم جنس گرایان، هم و دگر جنس گرایان و ترانسها به حركت در آمده اند. موج فزاینده مبارزات روزانه و ضد سرمایه داری طبقه كارگر با ترور، سو قصد، ربودن و زندانی كردن فعالین، یورش جدیدی از خصوصی سازی ها و تصویب ترمیمات جدید ضد كارگری قانون كار مواجه شده است. تحت پوشش و حمایت رژیم ایران سازمان های نظامی و شبه فاشیستی در حال تقویت هستند و خطری جدی علیه جنبش زنان، کارگران و... هستند.

امروزه وظیفه ای که بر دوش جنبش انقلابی زنان و سایر جنبش های اجتماعی مثل جنبش کارگری، دانشجوئی و.... قرار دارد این است که بتوانند هر دو نیروی ارتجاعی یعنی رژیم جمهوری اسلامی و امپریالیستهای رنگارنگ را افشا کرده و از این طریق صف گسترده ای را در سطح جهانی با تمام نیروهای انقلابی برای تقویت جنبش انقلابی در ایران که بخشی از جنبش جهانی است، ایجاد کنند.

جنبش انقلابی زنان با سازمان دادن هر چه وسیع تر خود و با اتحاد با سایر جنبش های اجتماعی می تواند در راستای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی گامهای موثر بردارد و هم زمان با هر گونه مداخله امپریالیستی در ایران به مقابله برخیزد. این تنها راهی است که زنان می توانند گامهای اولیه خود را برای تغییرات اساسی و کسب رهائی بردارند.

 

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره 27