17 دی: تداوم اسارت زن ایرانی در اشكالی دیگر

اخگر فراهانی

چندی پیش تصادفا بیانیه رضا پهلوی به چشمم خورد که در آن از« ندای مشاركت طلبی و تجدد خواهی زن ایرانی» ١٧ دی بعنوان تجلیل کرده بود. هر چه سعی کردم مطلب را بعنوان طنز نگاه نکنم نشد. راستش تصویر این روز برای من، تصویر رضا شاه با سبیل های از بنا گوش در رفته، چکمه های قزاقی به پا و گزمه ها و پاسبان هایی که در کوچه و گذر به زنان حمله کرده و چادر از سرشان می کشند، است. هر چه سعی می کنم نمی توانم این جمله رضا پهلوی را جدی بگیرم، بیشتر یک طنز تلخ است. تعجبم از این است که چطور می توان این درجه از دیکتاتوری و خشونت « ندای مشارکت طلبی و تجدد خواهی زنان ایرانی» علیه زنان را خواند. یادم آمد که کلا حاکمان یکی از درس هایی که برای حکومت کردن فرا می گیرند توانایی در گفتن دروغ های آشکار و جا زدن آن بعنوان حقیقت است و البته رضا پهلوی فرصت سلطنت کردن نیافت اما درس های پدر و پدر بزرگ را خوب یاد گرفته است!

سلطنت طلبان این روزها سخت در تکاپو هستند در رقابت با روز ٨ مارس که روز جهانی زنان است، روز ١٧ دی را قرار دهند. ٨ مارس سمبل مبارزه زنان برای رهایی است و ریشه در مبارزه بیش از صد سال زنان دارد و ١٧ دی نیز روزی است که فقط تداعی استبداد عقب مانده ارتجاعی با پوششی مدرن علیه زنان است. مایه تاسف اینكه برخی از زنان روشنفكر و مترقی كه خود زمانی طعم دیكتاتوری رژیم شاه را كشیده بودند، تحت عناوین گوناگون با این گونه تبلیغات همگام شدند: تحت عناوینی چون بالاخره هر چی كه باشد وضع زنان در رژیم شاهنشاهی بهتر از رژیم اسلامی بود و یا اینكه نمی توان نفی كرد كه زنان ایرانی از آن قبیل اصلاحات نفع بردند.

رژیم جمهوری اسلامی هم خیلی تلاش کرد روز تولد فاطمه را بعنوان روز زن در مقابل ٨ مارس به زنان ایرانی حقنه کند. سمبل زن دلخواه حکومت پهلوی را باید در فیلم های فارسی آن و فرهنگ حاکم آن زمان یعنی «شایسته» زمان، مراسم دختران زن خوب و فرمان بر پارسا جستجو کرد. سمبل زن رژیم اسلامی نیز فاطمه است که ویژگی اش این است که نه نامحرمی او را دیده است و نه او نامحرمی را دیده است!

علیرغم تفاوت هایی در این دو سمبل زن اما تشابهات بسیاری بین این دو هست. هر دو باید تابع رئیس خانواده باشند. هر دو باید شیر نر بزایند. هر دو وظیفه مقدس شان مادری است. هر دو بدون اجازه شوهر نمی توانند کار کنند. در عین حال بازار کار بعنوان نیروی کار ارزان به وجودشان در خارج از خانه نیاز داشت! هر دو هنگام نیازهای حکام مرتجع باید به صحنه سیاست بیایند و هر موقع آنها نخواستند به خانه بروند. اما اگر زن رژیم پهلوی ها حق انتخاب پوشش داشت، زن رژیم جمهوری اسلامی باید حجاب اجباری را بر سر و تن داشته باشد. در عوض زنان نسبت به رژیم پهلوی پیشرفت هایی هم داشته اند! مثلا تعداد زنان قبولی دانشگاه از پسران بیشتر است، علیرغم اینکه در این رژیم زنان حق طلاق ندارند اما آمار جدایی به نسبت دور شاه بسیار بیشتر است. بسیاری از کارهایی را که زنان در دوره پهلوی اجازه نداشتند (نه از نظر قانونی، بلکه از نظر عرف و سنن و فرهنگ حاکم) حال می توانند انجام دهند) اتفاقا کارهایی که در رژیم اسلامی ممنوع است)! اگر لیست مقایسه رژیم پهلوی ها و جمهوری اسلامی را ادامه دهیم بسیاری مزایای دیگر هر یک را نسبت به دیگری کشف خواهیم کرد! واقعیت این است که تداوم ستم بدون توافق ستمدیده حال غیر ممکن است. و این در مورد ستم بر زنان نیز صادق است. واقعیت دیگر این است که هر گاه بخواه ی دو نظام استبدادی جهنمی را با یکدیگر مقایسه کنی بالاخره هر یک نسبت به دیگری امتیازاتی و کسری هایی دارد. اما راستی چرا ما زنان مجبور هستیم رهایی خود را بین طبقات مختلف جهنم نظام زن استبدادی و مردسالارانه جستجو کنیم؟ چرا ما باید برای رهایی خود چشم به گذشته داشته باشیم و نه به آینده؟ خلاصه چرا باید بین بد و بدتر انتخاب کنیم، منطقی که نتیجه اش اتفاقا بدتر است. منطق بین بد و بدتر منطق نیروهای مرتجعی است که مداوما برای حفظ کلیت نظام به مردم تحمیل می کنند، بویژه وقتی مردم دیگر حاضر نیستند شرایط موجود را تحمل کنند، دار و دسته های مرتجع سر و کله شان پیدا می شود و البته همیشه صفی از روشنفکران حاضر به خدمت در جلوی خود دارند تا حقایق را وارونه کرده، تا اهداف ارتجاعی اینان را عامه پسند کرده و به خورد مردم بدهند.

باور کنید تصور نمی کردم روزی مجبور شویم ثابت کنیم که رژیم پهلوی نه فقط رژیمی مستبد بود که حداقل آزادی های انسانی و اجتماعی را از مردم سلب کرده بود، بلکه مدافع فرهنگ مردسالار و زن ستیزهم بود. اگر در هر موردی این رژیم را لائیک بخوانیم، حداقل در مورد زنان بسیار متکی به شریعت و مذهب بود. تنفر مردم از این رژیم و قیام ۵٧ و سرنگونی آن بیشترین اثبات ضد مردمی بودن و ضد زن بودن رژیم پهلوی ها بود. شکی نیست که یکی از مطالبات فی الفور زنان ایرانی لغو حجاب اجباری و آزادی پوشش است . و ظاهرا سلطنت طلبان بر روی تنفر زنان از حجاب اجباری حساب باز کرده و با یک شعبده بازی و چرخش قلم رضا خان قلدر را که کشف حجاب اجباری کرد، نماینده زنان ایران و تجدد طلبی آنان قلمداد کنند. اما بقول معروف بین خواست زنان ایرانی و کشف حجاب رضا قلدر به اندازه زمین تا آسمان تفاوت هست! خواست لغو حجاب اجباری و آزادی انتخاب پوشش کجا و کشف حجاب اجباری کجا! منطق و تفکر و دیدگاه طرفداران لغو حجاب اجباری هیچ فرقی با منطق و دیدگاه طرفداران حجاب اجباری ندارد. زنان ایرانی مخالف هرگونه اجباری در نوع پوشش هستند، بهتر است یک بار برای همیشه جیره خواران سلطنت طلب و شاه شان این را در گوش خود خوب فرو کنند! خواست اکثریت زنان آزادی پوشش است و بس! یعنی هرزنی حق داشته باشد برای پوشش خود تصمیم بگیرد.

اینجاست که آزادیخواهی این جماعت و متاسفانه زنان روشنفکری که با اینها همراهی می کنند، چون حباب می ترکد!

پهلوی ها از حوصله این مقاله خارج « اصلاحات » اگرچه بررسی است ولی قبل از پرداختن به این که چرا نیروهائی چون سلطنت طلبان ناگهان ردای فمینیسم بر تن كردند و مدافع حقوق زنان شده « اصلاحات » اند و مقصود شان چیست، نگاهی گذرا به این ضروری است. ١٧ دی چه بود؟

در ١٧ دی ١٣١۴ رضا خان فرمان كشف حجاب را صادر كرد. پس از آن فرمان، یورش پاسبانها به زنان در شهرهای كوچك و بزرگ آغاز شد. البته این روش زورمدارانه تداوم زیادی نیاورد و به نتایج چندانی هم نرسید. مسئله كشف حجاب خود به منبعی برای رشوه خواری ماموران شهربانی بدل شد و در نهایت عمدتا به زنان برخی اقشار مرفه در تهران محدود شد. مسئله كشف حجاب ربطی به آزادی زن ایرانی نداشت.

رضاخان كسی بود كه از دل سركوب كلیه آزادیهای سیاسی و حقوق دمكراتیك مردم به قدرت رسید. یكی از خدمات رضا شاه سركوب كلیه تشكلات آزادیخواه منجمله تشكلات زنانی بود كهاز دل انقلاب مشروطه بیرون آمده بودند. این رضا شاه بود كه حقوق و قوانین مدنی ایران را در تطابق با قوانین شریعت مدون كرد و رنگ و لعابی جدید به همان قوانین حاكم و آزادی سنتهای عقب مانده جامعه زد. او شخصا آنقدر طرفدار بود كه حتی زنان دربار حق نطق كشیدن در مقابل وی را زن نداشتند و دخترانش بزور باید با كسانی كه او تعیین می كرد ازدواج می كردند.

اینكه چرا چنین شخصی ناگهان به شیوه چماقدارانه مدافع كشف حجاب شد. اساسا ریشه در رشد مناسبات سرمایه دارانه ای داشت كه توسط امپریالیستها به كشور معرفی شده بود. این سرمایه داری نیازمند آن بود كه تا حدی فقط آن حدی كه سود آوریش را تامین كند. تغییراتی درعرصه روبنا و زیربنای جامعه، مشخصانهادهای فئودالی عشیرتی بدهد. این سرمایه داری نیاز داشت كه تا حدی نیروی كار زنان آزاد شود، آموزش یابد و روانه بازار كارشود. این رفرم از بالا در آن شرایط تاریخی بشدت محدود، ناقص و ناكارآمد بود. و مانند هر گونه اصلاحات و رفرمی كه امپریالیستها در گوشه و كنار جهان در كشورهای جهان سوم به پیش برده و می برند متكی بر زور و اجبار بود. نه متكی برمبارزه و آگاهی انقلابی و از پائین مردم. به همین خاطر نه دوامیداشت نه طرفدار چندانی پیدا كرد.

روشهای ضد مكراتیك و ضد مردمی كه رضا شاه بكار برد دست نیروهای سنتی چون روحانیون مرتجع را برای سوء استفاده از مخالفتهای مردمی بازگذاشت.

تحفه حق رای چه بود؟

در ادامه نیازهای رشد سرمایه داری بود كه محمد رضا شاه به زنان در بهمن ماه ١٣۴١ حق رای اعطا كرد. آنهم زمانی كه به معنای عام و خاص كلمه حق رای از همه مردم ایران سلب شده ١٣٢٠ با كودتای آمریكائ ٢٨ – بود. دمكراسی ناقص سالهای ٣٢ مرداد ٣٢ به خاك و خون كشیده شد. و مردم از حق هر گونه دخالتی در تعیین سرنوشت سیاسی خودشان محروم شدند. این بار موقعیتی برای زن ایرانی فراهم آمد كه مشخصه اش با دست كشیده شدن با پا پس زده شدن بود. موقعیتی كه در نظام اسلامی با تناقضات بیشتری ادامه یافت. اینبار زن ایرانی هم می بایست به شیوه سرمایه دارانه شیره جانش كشیده می شد هم با عقب مانده ترین رفتارهای فئودالی و زن ستیزانه در ادارات و كارخانجات سركوب می شد. هم باید ارزشهای مردسالاری كه سرمایه داری مدافعش بود را تحمل می كرد هم ارزشهای اسلامی فئودالی حاكم بر جامعه را، می بایست هم خود را با سلیقه بورژوا فئودالی مدیران در بیرون از خانه تطابق می داد هم ارزشهای سنتی در خانه را پاس می داشت.

البته زن ایرانی به جز حق رای توانست در زمینه دیگری هم با مردان برابر شود. طبق فرمایشات شاهانه قانونا از حق اعدام هم برخوردار شد و برای نخستین بار در رژیم شاه، زنان مبارز و انقلابی به جوخه های اعدام سپرده شدند.

البته نباید فراموش كرد كه محمد رضا شاه به همان اندازه مدافع زنان بود كه پدرش بود. او حتی زنان را لایق آشپزی «حقوق» نمی دانست. ١ مقامات دولت خودش را با ركیك ترین فحشهای خواهر و مادر تشویق یا تنبیه می كرد. نمایندگان زن مجلس خطاب می كرد. ٢ و برای تداوم حفظ « جنده » فرمایشی خودش را مجبور شد دو زن خود را طلاق دهد. « شیرنر » سلطنت و داشتن تحت حكومت شاه تمامی تشكلات مترقی و لائیك بشدت سركوب می شدند. در عوض دست نهادهای مذهبی باز گذاشته شدند و به آنها آزادی عمل داده شد تا عقب مانده ترین ایده ها و خرافات را با مدرنترین وسایل تركیب كرده تا موقعیت دوگانه زن ایرانی را توجیه كنند.

نتایجی كه رفرمهای عصر پهلوی ببار آورد؟

رفرمهای عصر پهلوی نه تنها ذره ای آزادی برای زن ایرانی به ارمغان نیاورد، بلكه آنها را اسیر چمبره ای دردناك كرد. اشكال كهن زن ستیزی با اشكال جدید در هم آمیخت. موقعیت شتر گاو پلنگی كه در جامعه ایجاد شد موجب ستمهای چندگانه شد.هم باید زن نجیب و خانه دار چون کوکب خانم کتب درسی بود و هم باید کارمند اداره و کارگر و ... بود که طبق معیارهای آن موقع، زن » برای اینکه صاحب کار و رئیس راضی باشند، خود را مدل درست کند. و این خصلت كلیه رفرمهای « تبلیغ دستمال حریر ارتجاعی و از بالاست كه فقط موجب طولانی تر شدن درد و رنج مردم می شود.

طبقات ارتجاعی حاكم بر ایران در اعمال اشكال و شیوه های ستم بر زنان و كل جامعه منفعت « پیشرفته » و« عقب مانده » دارند و بستگی به منافع كلی شان دارد كه هر بار بر غلظت كدام جنبه بیفزایند. بی دلیل نبود كه هم امپریالیستها و هم بخشهائی از رژیم شاه با جریان خمینی از در سازش در آمدند و راه را برای بقدرت رسیدنش هموار كردند. چونكه در او توان سركوب انقلاب آزادیخواهانه و ترقیخواهانه مردم و مشخصا تحمیل شرایط قرون وسطائی بر زنان را می دیدند.

البته نباید فراموش كرد كه از قبل چنین اصلاحات ارتجاعی همواره بخش نازكی از زنان از میان طبقات حاكمه به امتیازاتی دست می یابند. امتیازاتی كه به آنها داده می شود فقط برای آن است كه آنان در حفظ نظم مرد سالار و سركوب اكثریت زنان نقش فعال بر عهده گیرند. نقش سركوبگرانه سازمان زنان اشرف پهلوی و زنان حزب اللهی در دیروز و فمینستهای اسلامی دولتی در امروز در سركوب جنبش آزادیخواهانه زنان بر كسی پوشیده نیست.

چرا سلطنت طلبان فمینیست شده اند؟

شدن ناگهانی سلطت طلبان بخشی از «فمینیست» نان به نرخ روز خوردن است. نقش زنان در تحولات كنونی جامعه ایران و نقش شان در به مصاف طلبیدن رژیم زن سیتز جمهوری اسلامی آنقدر برجسته و تعیین كننده است كه حتی جرج ایران « حقوق و آزادی زنان » بوش پسر هم مدافع شدن سلطنت « فمینیست » شده است. علت واقعی طلبان را باید در فرمانهای جرج بوش جستجو كرد.

امپریالیسم آمریكا نقشه های معینی برای حفظ سلطه خود بر ایران دارد و می خواهد با پوشش برای زنان ایران این نیروی اجتماعی را « آزادی » به سیاستهای خود جلب نماید و نهایتا مبارزات آنان را به بیراهه بکشاند. نیروهای سلطنت طلب به شدند. « فمینیست » پیروی از ارباب خود آمریكا همانطور كه جرج بوش در پیامهایش زنان ایران را مورد خطاب قرار داد این نیروها نیز یكی از عرصه های تبلیغاتی خود را بر زنان متمركز كرده و می خواهند به زنان بویژه نسل جوان بباورانند كه دوران سلطنت پهلوي، ایران چه بهشتی بوده كه مردم قدرش را ندانسته اند و بدینوسیله پایه برای خود و ولینعمت شان یعنی آمریكا فراهم آورند.

این روزها، همراه با چنگ و دندان نشان دادن آمریكا به مردم جهان - منجمله مردم ایران- روحی به كالبد مومیائی های تاریخ همچون سلطنت طلبان دمیده شده است. هوای گرمی كه بواسطه شلیك توپ و تفنگ و بمب آمریكائی در خاورمیانه ایجاد شد موجب به بیرون خزیدن مارهای سمی از سوراخهای شان شد.

آنانی كه امروزه به اشكال مختلف با تبلیغات مسموم سلطنت طلبان در مورد آزادی زن ایران در عصر پهلوی همراهی می كنند متوجه نمی شوند كه با این كارشان بر چه طبلی می كوبند و برای چه كسانی هورا می كشند. طبل جنگ و جنایت، طبل تجاوز و « آزادی » قلدري. و هورا كشی برای اعمال زور و دیكتاتوری بنام زنان. هوراكشی برای شوونیست ترین و زن « آزادی » ملتها و ستیز ترین ارتش دنیا یعنی ارتش آمریكا كه امروزه با سازمان برای زنان « ترقی » و « آزادی » دادن جنایتهای عظیم پرچمدار خاورمیانه شده است.

یكبار صاحبان قدرت در ایران و جهان با بقدرت رسیدن خمینی خواستند جامعه ایران را هزار چهار و صد سال به عقب برانند، اینبار وعده عقبگرد دو هزار و پانصد ساله به زنان می دهند. مردم ایران یكبار قضاوت تاریخی شان را در مورد سلطنت طلبان با قیام دلاورانه شان نشان دادند و آنها را روانه زباله دان تاریخ كردند. نه آمریكا نه سلطنت طلبان هیچ آزادی برای زنان به ارمغان نخواهند آورد. آزادی زنان بدست خود آنان و در صحنه واقعی نبرد با حافظان نظام مرد سالار بدست می آید.

١ ) شاه در مصاحبه با اوریانا فالاچی گفته بود كه زنان حتی لیاقت آشپزِیِ را ندارند چرا كه همیشه بهترین آشپزهای دنیا مردان هستند!

٢ ) در این زمینه می توان به خاطرات اسدالله علم وزیر دربار محمد رضا شاه پهلوی رجوع کرد.

بر گرفته از نشریه هشت مارس شماره 7

فروردین 1382 / آوریل 2003