تاریخ صد ساله ی جنبش¬های سوسیالیستی و کارگری و کمونیستی ایران / نویسنده: یونس پارسا بناب - ویراستار: ساسان دانش

 

تاریخ صد ساله ی جنبش­های سوسیالیستی و کارگری و کمونیستی ایران

نویسنده: یونس پارسا بناب - ویراستار: ساسان دانش

1386-1284

از انقلاب مشروطیت 1284 تا انقلاب 1357

شرایط فلاکت بار و زندگی سخت ایرانیان مهاجر که پس از طی صدها کیلومتر با پای پیاده می بایست از دسترنج ناچیز خود تکه نانی را هم پس انداز کنند و برای خانواده­ی چشم براه خود در نقاط مختلف ایران بفرستند. یافتن کاربه قدری وخیم بود که کارگران به هر کاری تحت هر شرایطی تن می­دادند و بدین جهت مورد استثمار و سواستفاد­ه­ی کارفرمایان قرار می­گرفتند. از جمله به هنگام استخدام کارگران ایران از آنان می­خواستند که به قرآن قسم یاد کنند که به عضویت هیچ اتحادیه و حزبی در نیایند و در اعتصابات کارگری در آن مناطق شرکت نجویند و در صورت لزوم به عنوان اعتصاب شکن نیز علیه کارگران روسیه وارد عمل شوند. رهبران جنبش کارگری روسیه برای مقابله با چنین ترفندهای بورژوازی روسیه در اوایل قرن بیستم تصمیم گرفتند که با حمایت از روشنفکران ایرانی ساکن آن مناطق به ایجاد اولین نطفه­های اتحادیه کارگری ایران و سپس شاخه­ی سوسیال دمکرات­های ایران (فرقۀ اجتماعیون – عامیون) بپردازند. بدین طریق با گسیل بعضی از این کارگران همراه با تعدادی از ایرانیان روشنفکر به ایران، سیر تکاملی ایجاد هسته های اولیه­ی اتحادیه­های کارگری و پیوند آنها با جنبش سوسیال دموکراسی انقلابی در بحبوحه­ی انقلاب مشروطیت آغاز گشت.[1]

در تابستان 1285 خورشیدی (1906 میلادی) کارگران شیلات سواحل دریای خزر در حمایت از انقلاب مشروطیت دست به اعتصاب زدند. در آبان ماه همان سال این اعتراض­ها گسترش یافت و بیشتر کارگران شیلات ایرانی و روسی در آن شرکت کردند. تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد اعتصاب کارگران شیلات اولین اعتصاب کارگری به معنی مدرن آن در تاریخ معاصر ایران است.

همچنین در سال 1285 خورشیدی (1906 میلادی) کارگران نانوائی­های شهر رشت با حمایت مجاهدین رشت برای بهبود وضع خود اعلان اعتصاب کردند. در بهمن 1285 کارگران چرم سازی­های تهران نامه­ای به مجلس اول نوشته و اعلام کردند که در صورت پذیرفته نشدن خواسته­هایشان اعتصاب خواهند کرد. در اسفند ماه همان سال کارگران تلگراف خانه تهران نیز دست به اعتصاب زدند.

در تیرماه 1286 خورشیدی (1907 میلادی) هنگامی­که محمد علیشاه با حمایت شیخ فضل الله نوری و امرای نیروی قزاق روس روزنامه های مترقی "حبل المتین" و "صور اسرافیل" را توقیف ساخت، کارگران چاپخانه­های تهران که در "اتحادیه کارگران چاپخانه­ها" (اولین تشکل کارگری در ایران) عضویت داشتند همگی اعتصاب چهار روزه اعلام کردند. این اعتصاب، که در راه مبارزه برای آزادی مطبوعات انجام پذیرفت و کاملا جنبه­ی سیاسی داشت، داری اهمیت بسزایی در تاریخ جنبش کارگران ایرانی است. این حرکت اعتراضی علیه رژیم از طرف کارگران اولین اعتصاب کارگری در تاریخ ایران است که توسط یک اتحادیه­ی کاملا متشکل و سازمان یافته هدایت می­شد. با اینکه این اتحادیه بیشتر از دو سال دوام نیاورد و بعد از کودتای محمدعلیشاه سرکوب گشت و رهبر آن محمد پروانه در دوران "استبداد صغیر" متواری شد ولی بقایای این تشکل سال­ها بعد تحت رهبری محمد دهگان در سال 1298 خورشیدی (1917 میلادی) موفق به سازماندهی کارگران چاپخانه­ها شد و سپس در نبرد علیه عروج رضاخان به اوج دیکتاتوری نقش بزرگی ایفا کرد.

اوایل دی ماه 1285 کارگران و کارمندان واگن­های تهران با هماهنگی اتحادیه­ی خود دست از کار کشیدند واعتصاب کردند. این اعتصاب، 12 روز به طول انجامید و موجب پیروزی کارگران که خواستار اعلام علت اخراج همکاران خود و بهبود شرایط کار و زندگی بودند، شد. در تاریح ششم آبان 1287 در بحبوحه­ی انقلاب مشروطیت در سه کارخانه­ی چرم سازی تبریز که در مجموع دارای 150 نفر کارگر بودند، اعتصاب شد. در تاریخ نهم آبان 1287 بعد از سه روز این اعتصاب به نفع کارگران پایان یافت و مزد آنها اضافه شد و کارفرما قبول کرد که کارگران اعتصابی را از کارخانه اخراج ننماید.

همچنان که پیداست، اعتصابات در دور­ی اول مشروطیت درروندی پویا تشکل­های کارگران را به طور فراگیر دربر گرفت. در عین حال طبقه­ی کارگر با تشکیل اتحادیه­های خود سلاح اعتصاب را همه جانبه و به طور مؤثر به کار گرفت، شایان توجه است که در این دوره که دوره­ی اوج گیری مبارزات مردم در راه کسب مشروطیت و آزادی است اتحادیه­های کارگری از یک سو در میدان عمل سیاسی به ناچار آبدیده و رادیکالیزه گشتند و از سوی دیگر همین اتحادیه ها و تشکل ها در به ثمر رساندن مبارزات مردم و انقلاب مشروطیت تحت رهبری فرقه­ی اجتماعیون – عامیون مؤثر واقع شد.

با اینکه تشکل­های کارگری در یک دوره­ی زمانی معین پس از شکست انقلاب مشروطیت با افول روبرو گشتند، ولی این دوره­ی آرامش و سکون با پیروزی انقلاب اکتبر 1917 و اوج گیری جنبش های رهایی بخش در ایالات شمال ایران در دوره 1300 – 1296 خورشیدی به پایان رسید و جنبش کارگری دوباره جان تازه یافت و با همه­ی توان خویش روند رو به رشد خود را آغاز کرد. تحولات فراگیر و ژرف در جنبش کارگری که از سال 1296 آغاز گشت در بخش های بعدی این نوشتار به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت. ما در اینجا به بررسی تاریخچه­ی شکل گیری و رشد شوراهای زنان و سپس انجمن های ملی و نقش آنها در دوره­ی اول مشروطیت  (1287– 1284 خورشیدی) که به طورعمده تحت نظارت و گاهی تحت رهبری مستقیم و غیر مستقیم فرقه­ی اجتماعیون - عامیون بودند، می­پردازیم.

انجمن ها و شوراهای زنان همسو با اجتماعیون – عامیون

تا آنجا که اطلاع داریم اولین سازمان­های متعلق به زنان در ایران در دور­ه­ی اول مشروطیت (1287– 1280 خورشیدی) به وجود آمدند. ولی پیشینه­ی مبارزات زنان ایران علیه نظام مردسالاری و ستم بر زنان، نزدیک به دویست سال سابقه دارد. در سال 1186 خورشیدی (1807 میلادی) زنی معروف به "بانو نوری جهان" به درخواست زنان همفکر خود کتاب "تجات المسلمات" را پیرامون مسائل و آداب ویژه­ی زنان نوشت که طبق نظر مورخین نخستین کتاب در باره­ی زنان ایران محسوب می­شود. در سال 1305 خورشیدی و در بحبوحه­ی جنگهای ایران و روسیه تزاری پس از کوچ دادن و بازگرداندن اجباری زنان گرجی ساکن ایران به خاک روسیه، در شهر تهران، زنان همراه مردان در اعتراض به این امر به سفارت روسیه حمله کرده و آن را تخریب کردند. در آغاز دهه­ی 1230 (1850 میلادی) زنان در تظاهراتی که در دفاع از امیرکبیر (که از طرف ناصرالدین شاه از مقام صدراعظمی خلع و سپس تبعید گشته بود) برپا شده بود، شرکت فعال داشتند.

در عصر استبداد ناصری که نزدیک به نیم قرن (از 1237 تا 1375 خورشیدی) طول کشید، زنان به طور دائم در تظاهرات و شورش های متعدد پیرامون مسأله­ی نان وقحطی علیه نظام شاهی و محتکرین غله ونان شرکت داشتند. به طور نمونه عصیان زنان در قحطی سال 1239 خورشیدی (1860 میلادی) ناصرالدین شاه را مجبور ساخت که کلانتر تهران را به دار آویخته و بهای نان را کاهش دهد.[2]  مبارزات زنان در عهد ناصری فقط محدود به اعتراض­ها و شورش­های خیابانی پیرامون قحطی و کمبود نان، غله و گوشت نبود. بلکه مدارک تاریخی نشان می­دهد که بسیاری از زنان در عرصه­های سیاسی و اجتماعی نیز به مبارزه علیه استبداد ناصری دست می­زدند. یکی از این زنان طاهره قرةالعین (1817-1852 میلادی) بود. قرةالعین که شاعری آزادیخواه و صاحب قلم بود، در عنفوان جوانی بعد از تحصیل و تفحص در فلسفه و کلام به مرام شیخیه گروید و سال­ها "از پس پرده" به تدریس فلسفه و کلام پرداخت. پس از "ظهور" سید علی محمد باب در شیراز، قرةالعین به یکی از یاران نزدیک باب تبدیل شد و از آن پس به تبلیغ آئین باب پرداخت. قرةالعین که به خاطر فعالیت­هایش از طرف سید باب به لقب طاهره معروف گشت، به طور مداوم به مبارزه علیه ستم و استبداد ناصری ادامه داد و در سال 1850 میلادی در شاهرود در انجمنی که به تازگی دایر گشته بود بدون حجاب ("بی پرده") حضور یافت و برای پیروان باب سخنرانی کرد. شهامت و جسارت طاهره که موجب اعجاب و شگفت حاضران گشت، خیلی از بابی­های متعصب و محافظه کار را علیه او برانگیخت. ولی طاهره به تبلیغ خود پیرامون "برداشتن حجاب" و شرکت زنان در امور اجتماعی و فرهنگی ادامه داد.

قرةالعین در آخرین سال­های عمرخود در عملیات نظامی و سیاسی نیز شرکت جست و در سال 1852 میلادی (1231 خورشیدی) به اتهام شرکت فعال در قیام بابیان زنجان و سپس شرکت در ترور نافرجام ناصرالدین­شاه دستگیر شد. پس از قتل عام بابیان و کشتن باب، طاهره را از قزوین به تهران آوردند و در باغ محمودخان (کلانتر تهران) در یک "بالاخانه­ی بی پله" محبوس ساختند. در آخر سال 1852 طاهره را که 36 سال بیشتر نداشت، به دستور ناصرالدین شاه و وزیرش میرزا آقاخان نوری، در باغ ایلخانی (که مدتی بعد به ساختمان بانک ملی تبدیل شد) "خفه" کردند.[3]

 قرةالعین از جمله زنان آزاده و وارسته­ای بود که در شتاب حرکت آزادی و رهایی زن از قید وبندهای اجتماعی و سنت­های پوسیده­ی مذهبی نقش بسزایی داشت. بدون تردید آرمان طلبی و برابری طلبی اجتماعی او با فروریختن باورهای حاکم بر جامعه­ی آن زمان ایران نه تنها نشانه­ی جسارت و پاکدلی او، بلکه رشد مبارزاتی زنان در راه احقاق حقوق و شرکت فعال در روابط اجتماعی و امور فرهنگی آن دوره از تاریخ ایران حکایت می­کند.

با اینکه استبداد ناصری قرةالعین را خفه کرد ولی مبارزات زنان علیه نظام همچنان ادامه یافت. به طورنمونه، پس از اعطای انحصار تجارت دخانیات به شرکت انگلیسی (قرارداد رژی)، زنان در مبارزات علیه این قرارداد که به جنبش ضد تنباکو معروف شد، به طور گسترده شرکت کردند. مخالفت و قیام های پیاپی در نهایت به شورش 14 دی 1270 خورشیدی (1891) در تهران انجامید، در این شورش زنان پیشاپیش مردان به ارک سلطنتی هجوم بردند. به خاطر خصلت فراگیر این شورش­ها، سرانجام ناصرالدین ناچار شد تا قرارداد انحصاری را در 16 دی 1270 خورشیدی به طوررسمی لغو کند.

در آخرین سال­های استبداد ناصری (1275 – 1271 خورشیدی) زنان در انتشار و تکثیر و پخش "شبنامه"ها در شهرهای مختلف ایران نقش بزرگی داشتند. بدون تردید شرکت زنان در مبارزات علیه استبداد و نفوذ استعمار در بحبوحه­ی انقلاب مشروطیت که از اوایل پائیز سال 1284 در شهرهای ایران شروع شده بود، شدت یافت. در 22 آذر1284 خورشیدی، زنان در حمایت از بست نشینان حرم عبدالعظیم، سربازان را سنگ باران کردند و دردرگیری مردم در روز 24 آذر 1284 به ساختمان در حال ساخت بانک استقراضی روسیه تزاری در تهران، زنان یک سوم جمعیت را تشکیل می­دادند.

پس از پیروزی انقلاب مشروطیت، مبارزات زنان به خاطر تأسیس شوراها و دیگر سازمان­های متعلق به زنان با مشورت و حمایت تنها حزب منسجم و مدرن اجتماعیون – عامیون وارد مرحله­ی جدیدی از تاریخ خود شد.

شوراها و دیگر سازمان­های زنان که در دوره­ی اول انقلاب مشروطیت در ایران در دفاع از انقلاب مشروطیت و احقاق حق برابری و رفع ستم بر زنان به وجود آمدند متنوع و بی­شمار بودند ولی به خاطر غلبه­ی خرافات مذهبی در بافت جامعه­ی ایران از یک سو و تسلط رژیم استبداد از سوی دیگر، هویت و وجود آنان برای سال­های مدید از نظر مردم ایران پنهان نگاه داشته شدند. نویسندگان بزرگ و مورخین شاخص مشروطیت مانند کسروی، ملک زاده، آدمیت، نظام مافی، محیط مافی، ناظم الاسلام کرمانی، صفائی، دولت آبادی، رضوانی و دیگران نیز با اینکه به این انجمن­ها  شوراها در آثار خود اشاره­هایی کردند ولی یا به خاطر جو حاکم و یا به خاطر کمبود دانش خود نتوانستند در معرفی این شوراهای انقلابی و زنان مبارز و پیگیر نقشی در خور شایسته­ی خود انجام دهند. ولی در چهل سال اخیر(1344-1384) مورخین و نویسندگان برجسته­ای همچون: سیما بهار، فرح آذری، پری شیخ الاسلامی، فخری قویمی، هما ناطق، عبدالحسین ناهید، بدرالملوک بامداد و منصوره نظام مافی اطلاعات مفید و جامعی در باره­ی اهداف انقلابی و کم و کیف تشکیلاتی شوراهای زنان دوره­ی اول مشروطیت را در اختیار دانشجویان تاریخ سیاسی ایران قراردادند.[4] مهم­ترین شوراها وانجمن­های زنان در دوره­ی اول مشروطیّت (1285-1287 خورشیدی) عبارت بودند از:

-                                "انجمن آزادی زنان"، در 1906 (1285 خورشیدی)

-                                "اتحادیۀ غیبی نسوان"، در 1907

-                                "انجمن حریت زنان"، در 1907

-                                "انجمن نسوان" در 1908

"انجمن آزادی زنان" یکی از قدیمی­ترین سازمان­های سیاسی زنان در ایران است که در سال 1906 در تهران تأسیس شد و یکی از انسان­های ارجمند و انقلابی این انجمن تاج السلطنه قاجار، دختر ناصرالدین شاه بود که بررسی کتاب خاطرات او نشان می­دهد که او شاید اولین زن فمینیست – سوسیالیست تاریخ ایران بوده است. از فعالین دیگر این انجمن باید از افتخارالسلطنه، خواهر تاج السلطنه، صدیقه دولت آبادی و شمس الملوک جواهر کلام (که هر دو در دهه­ی 1300 خورشیدی نقش مهمی در تاریخ معاصر مبارزات زنان ایران داشتند) نام برد.

نزدیک به یک ماه و نیم پس از امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار در 14 مرداد 1285، تعدادی از زنان فعال در همین انجمن­ها در میدان بهارستان تهران گرد آمده و خواستار تدوین فوری متمم قانون اساسی شدند. 12 روزبعد در 26  مرداد همان سال زنان فعال یکی از بدنام ترین محتکرین تهران را پس از دستگیری و محاکمه در میدان توپخانه به دار آویختند.

در آغاز مهرماه 1285، اتحادیه غیبی نسوان پس از یک سال مبارزه و افشاگری طی پیامی از نمایندگان مجلس مجدانه خواستند که هرچه زودتر به خواست زنان متمم قانون اساسی را به نفع زنان تدوین کنند و اگر قادر نیستند بهتر است که استعفا داده و زمام امور را به دست زنان بسپارند. به خاطر اعتراض پیگیر و روزمره­ی زنان، مجلس اول متمم قانون اساسی را در مورد هفت اصل متممه در روز 15 مهر 1286 به تصویب اکثریت رساند.

انجمن حریت زنان که توسط صدیقه دولت آبادی و شش نفر از یاران او در 9 دیماه 1286 تشکیل یافته بود، طی یک گردهمایی، قطعنامه­ی 10 ماده­ای از خواسته­های خود را بیان کرده و از مجلس و دولت درخواست کردند که مدارس دخترانه تأسیس شود.

با اینکه بیشتراین انجمن­ها در تهران فعالیت داشتند ولی در شهرهای دیگر ایران و خارج از ایران نیز زنان در این دوره در راه احقاق حق ازادی­های دموکراتیک و برابری متشکل شده و علیه تاریک اندیشی، "سنن مضر" به مبارزه روی آوردند. معروف­ترین آنها عبارت بودند از: "شوراهای زنان" (نیمه مخفی)، در تبریز در سال 1907، "هیأت زنان اصفهان" انجمن خیریه­های نسوان ایرانیان مقیم استانبول و "انجمن زنان ایران" در عشق آباد، به رهبری شاعره­ی بزرگ شمس کسمائی، درسال 1909. [5] 

مبارزات زنان در دوره­ی اول انقلاب مشروطیت 1285-1287 به خاطر سازماندهی زنان و حمایت سوسیال - دمکرات­های ایران از انجمن ها و شوراهای زنان وارد مرحله­ی جدیدی گشت. در آغاز بهار 1287 خورشیدی (1908 میلادی) زنان به رهبری انجمن ملی (دوره­ی اول) خواستار به رسمیت شناختن حق تشکیل تشکل های زنان، افتتاح دبستان­ها و دبیرستان­های دخترانه در سراسر کشور شدند. تظاهرات چند صد نفری زنان در مقابل ساختمان مجلس به نفع لایحه و در اعتراض به اقدامات مستبدانه­ی محمد علیشاه علیه مجلس، نیروهای ضد مشروطه به ویژه علمای طرفدار مشروعه را به هراس انداخت.

دشمن شماره یک زنان و شوراهای زنان شیخ فضل الله نوری، رهبر بلامنازع جناح محافظه کار و سنت گرای علمای مذهبی بود. فتوای نوری علیه مدارس دخترانه و حقوق زنان موجب واکنش شدید در میان زنان مبارز علیه نوری و دیگر علمای محافظه کار مانند سید علی شوشتری شد. شکایت­ها و اعتراض­ها و دیگر فعالیت­های زنان آزادیخواه علیه نوری به طور چشمگیر و گسترده در مطبوعات دوره­ی اول انقلاب 1906-1908 به ویژه در "مساوات"، "حبل المتین"، "صوراسرافیل" و "ندای وطن" منعکس گشتند و بدون شک دربی­اعتبار ساختن و افشای هویت زن ستیزی وماهیت استبدادی و ضد مشروطه طلبی نوری در افکار عمومی نقش بسزایی داشتند.

انتقاد­های کوبنده­ی زنان فعال در این دوره فقط متوجه علمای محافظه کار سنت گرا نبود. آنها همچنین به بی عملی و عدم وجود یک برنامه برای پیشرفت و رفاه اجتماعی در مجلس شورای ملی دور­ی اول نیز پرداختند و از نمایندگان مجلس که بیشتر آنها مخالف آزادی زنان بودند شدیدا انتقاد کردند. ولی در همین دوره مردانی نیز بودند که هم در مجلس و هم در مطبوعات از آزادی زنان، تاسیس مدارس دخترانه و گسترش شوراهای زنان حمایت کردند و یا دستکم وجود آنها را تحمل کردند. از نمایندگان مجلس اول که از حقوق و خواسته­های زنان دفاع کردند، می­توان از وکیل الرعایا، نماینده­ی همدان و تقی زاده، نماینده­ی تبریزنام برد. ولی زنان فعال ورهبران شوراهای زنان از انتقادهای خود دست برنداشتند و پس از کودتای محمد علیشاه در تیر 1287 خورشیدی (ژوئن 1908 میلادی) و بمباران مجلس(که مقاومت و مبارزه علیه استبداد و ارتجاع به تبریز منتقل شد)، زنان  نیز گروه گروه به تبریز عزیمت کرده و در آنجا به انجمن تبریز، مرکز غیبی، ستارخان و مجاهدین پیوستند.

در محاصره­ی شهر تبریز توسط قوای محمد علیشاه و روس­های تزاری که ده ماه طول کشید، به استناد شماره­های مختلف نشریه­ی "انجمن" زنان با لباس مردانه در محله­های مختلف تبریز در مقابل ضد انقلاب به نبرد برخاسته و در روستاهای حومه­ی تبریز بودند. طبق گزارش "حبل المتین" و پری شیخ الاسلامی در کتاب "زنان روزنامه نگار و اندیشمند ایرانی" (چاپ 1362، تهران) در یکی از نبردهای خیابانی تبریز بیست زن که به لباس مردان ملبس بودند در میان کشته شدگان پیدا شدند. کریم طاهرزاده بهزاد، یکی از شرکت کنندگان در جنگ تبریز در کتاب معروف خود، "قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت"، نوشت وقتی که از یک سرباز زخمی خواستند که برای معالجه لباس­هایش را از تن خود درآورد سرباز زخمی حاضر نشد که ستارخان مجبور به مداخله گشت، وقتی ­که ستارخان متوجه شد که علت عدم همکاری سرباز این است که او زن است، با همه­ی وجودش تحت تأثیر قرار گرفت. سرانجام به طور کلی می­توان گفت که زنان در دوره­ی نبرد تبریز و انقلاب مشروطیت، با شهامت و بردباری حماسه­ها آفریده و خدمات بی نظیری به جنبش مردم ایران نمودند. [6]

پس از پیروزی مشروطه طلبان و تبعید محمد علیشاه و آغاز دوره­ی دوم مشروطیت در 1288 (1909 میلادی) فعالیت زنان بیشتر از پیش فراگیر و چشمگیر گشت. در دوره­ی دوم مجلس شورای ملی، زنان در "انجمن خوانین وطن" و دیگر انجمن ها و شوراها با برنامه­ی دولت و نمایندگان مجلس که می­خواستند وام­های سنگین از روسیه و انگلستان بگیرند، شدیدا به مخالفت برخاستند و جلسه­های متعددی برای بحث و مناظره در مورد مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی برپا کردند. بی بی وزیراف مدیر مدرسه­ی ابتدایی دختران در نشست­های سیاسی مختلفی که در خانه­ی خود برپا می­کرد از شرکت کنندگان با صرف چایی و قلیان پذیرایی می­کرد. در دوره­ی دوم مشروطیت تعداد بی­شماری از انجمن­ها و شوراهای زنان در سراسرایران تأسیس یافتند که معروف­ترین آنها انجمن نسوان ایران بود.

"انجمن نسوان ایران" در سال 1910 در تهران، توسط شصت نفر از زنان فعال و متشخص تشکیل شد. این انجمن، اخذ وام خارجی و خرید کالاهای خارجی را بایکوت کرد و درایجاد مدارس دخترانه، مدارس اکابر و یتیم­خانه ها گام­های مؤثری برادشت.[7] انجمن­ها و شوراهای زنان در دوره­ی دوم مشروطیت روابط تنگاتنگی با یکدیگر داشتند و در بیشتر تظاهرات و اعتراض­ها علیه نفوذ دولت­های خارجی در امور ایران و حمایت از آزادی های ملی و دمکراتیک همکاری نزدیک داشتند.

برخی از زنان مشهور این دوره که در انجمن­ها و شوراها فعالیت های گسترده و فراگیر داشتند عبارت بودند از:

-                                صدیقه دولت آبادی، ناشر نشریه­ی "زبان زنان"

-                                محترم اسکندری، یکی از زنان سوسیالیست در دوره­ی مشروطیت

-                                هما محمودی، شاعر و نویسنده­ی فمینیست و یکی از سازماندهان تظاهرات دلاورانه و تاریخی زنان در مقابل ساختمان مجلس در آذر و دی ماه 1290 خورشیدی (دسامبر 1911)

-                                شمس الملوک جواهرکلام، نویسنده، یکی از فعالان جنبش زنان و معلم تاریخ ایران

-                                بی بی وزیراوف، مؤسس "دبستان ابتدایی دوشیزگان"، در تهران، در سال 1907

-                                طوبا آزموده، مدیر مدرسه­ی "ناموس"، در سال 1907

-                                درت المعالی، یکی از فعالان انقلابی و ضد امپریالیست، در جریان مذاکرات دول روس و انگلیس برای تجزیه ایران، در سال 1907،

-                                صفیه یزدی، مؤسس "مدرسه دخترانه" در سال 1910 و یکی از فمینیست های شاخص

-                                ماهرخ گوهرشناس، مؤسس "مدرسه دخترانه ترقی"، در سال 1911 و مبلغ آزادی و برابری زنان

در این دوره زنان با تشکیل کنفرانس­ها و حتا اجرای نمایشنامه­ها، اقدام به ایجاد امکانات مالی کرده و آن را در خدمت جنبش زنان قرار دادند. در بهار سال 1289 خورشیدی (1910میلادی) نزدیک به 500 نفر زن با حضور و شرکت خود در یک نمایش تئاتری و فروش بلیت­های صدریالی موفق شدند که با جمع آوری پول برای دختران یتیم، یک مدرسه­ی اکابر و یک کلینیک زنانه دایر کنند. این نمایش تئاتری که در باغ اتابک برگزار گردید، توسط انجمن خوانین وطن اجرا شد. در سال­های 1289-1290 برنامه­های مختلف فرهنگی در تهران و تبریز توسط زنان اجرا گردید که در نوع خود بی نظیر بودند. یکی از این برنامه­های فرهنگی توسط زنان ارمنی ایران تهیه و اجرا شد که از هواداران سوسیال دمکرات­های ایران بودند، نویسنده و کارگردان آن گریگور یکیکیان بود که همسرش استوریک یکیکیان معروفترین هنرپیشه زن این دوره از تاریخ ایران محسوب می­گردد. [8]

یکی دیگر از زنان فعال و فمینیست ایران در این دوره "بیان­اف" از اعضای اصلی انجمن مجاهدین تبریز بود. او نه تنها در بین زنان تهیدست شهری و دهقانان روستاهای تبریز فعالیت می­کرد بلکه با ارتباط از طریق مکاتبه از زنان ثروتمند و اریستوکرات نیز دعوت می­کرد که به جنبش زنان دوره­ی مشروطیت بپیوندند. شاهزاده تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه تحت تأثیر مکاتبات "بیان­اف" به صحنه­ی مبارزه کشیده شد و در این زمان به یکی از عناصر فعال "انجمن آزادی نسوان" تبدیل گشت. به نظر نگارنده، تاج السلطنه اولین زن فمینیست ایران است که در خاطرات خود بر مسائلی تاکید و بحث می­کند که تا آن زمان تابو محسوب می­شد، به روشنی موضع گرفته و زنان را به مبارزه علیه ازدواج "مصلحتی" و حجاب، فحشا، ازدواج های بدون عشق و حق طلاق یک طرفه (برای مردان) فراخوانده است.

عصمت تهرانی، که در دوره­ی دوم انقلاب مشروطیت به طور مرتب تحت نام مستعار "طیره" در نشریه "ایران نو" مقالاتی در باره­ی حقوق زنان می نوشت، نیز از زنان مبارز و فعال این دوره محسوب می­گردد. او در این مقالات پیوسته خاطر نشان می­سازد که زنان تحصیل­کرده و روشنفکر می­توانند نقش کلیدی در پیشرفت مشروطیت و جامعه مدرن داشته باشند. طیره در این مقالات شدیدا علیه چند همسری یا تعدد زوجات موضع گرفته و "برتری" و "هوشمندی" مردان را در مقایسه با زنان به چالش طلبید.

از دیگر زنان فعال این دوره که در راه مبارزه برای زنان جانفشانی­ها کرد و بدینگونه به کل جنبش تجددطلبی و مشروطه خواهی خدمات شایانی نمود، دکتر کحال مدیر نشریه­ی معروف "دانش" مخصوص زنان بود.

انجمن­های زنان دراین دوره، فعالیت خود را محدود به حقوق زنان نکرده بلکه در مسائل سیاسی روز نیز به طور جدی دخالت داشتند. در 19 نوامبر 1911 دولت روسیه­ی تزاری با رضایت و حمایت دولت امپراطوری انگلستان طی یک اولتیماتوم نظامی از مجلس دوم ایران خواست که "مورگان شوستر" را درعرض چهل و هشت ساعت از ایران اخراج سازد. شوستر مسئول مشاور مالی مدبری بود که از طرف دمکرات­ها برای اصلاحات مالی و خزانه داری ایران استخدام شده بود. شوستر که در ضمن مسئول اخذ مالیات از تجار ثروتمند و زمین داران بزرگ بود شدیدا با مداخلات دولت­های روسیه و انگلستان به نفع این طبقات در امور داخلی ایران مخالفت می­کرد.

پس از علنی شدن اولتیماتوم روسیه، جنبش زنان فعال ایران در شهرهای اصفهان، قزوین و تبریز به حرکت درآمد و علیه قدرت­های خارجی بسیج شدند. در تهران، زنان عضو انجمن­ها و شوراها موفق شدند که با بسیج 500 نفر اعتصاب بزرگی را تدارک ببینند. دراین نمایش بزرگ هزاران زن کفن­پوش، خواست و تعهد خود را برای جنگ علیه نیروهای خارجی اعلام کردند. "انجمن خواتین وطن" با تظاهرات چشمگیر خود در اول دسامبر 1911 در مقابل مجلس شورای ملی همراه با سخنرانی­های مهیج از نمایندگان مجلس خواست که در مقابل اولتیماتوم مقاومت کنند. زینب امین از اعضای بنیان گذار "انجمن خواتین وطن" و معلم مدرسه­ی دخترانه­ی شاه آباد بعضی از اشعار خود را که در دفاع از حقوق مردم ایران در مقابل تجاوز نیروهای خارجی سروده بود برای شرکت کنندگان قرائت کرد. تظاهرات وسیع  به رهبری انجمن­های زنان علیه دخالت­های روسیه و انگلستان در امور داخلی ایران و اعتصابات منظم و بایکوت های متوالی علیه محصولات و کالاهای خارجی در سراسر ماه دسامبر سال 1911 ادامه یافت.

فعالیت­های اعتراضی زنان فقط به تهران محدود نمی­شد، دراواسط دسامبر 1911، "هیأ ت نسوان قزوین" و"هیأ ت نسوان اصفهان" از انجمن ها و از دولت خواستند که زنان را برای "مبارزه مسلحانه" علیه قوای نظامی روسیه که قزوین را اشغال کرده بودند، مسلح سازند. رهبری "هیأ ت نسوان اصفهان" در اعلامیه­ی خود خاطرنشان ساخت که "زنان نیز می­توانند در جهاد شرکت کنند به ویژه زمانی که مردها به خاطر فقدان شجاعت دچار بی عملی شده اند."

با اینکه مبارزات گسترده­ی زنان دوره­ی دوم مشروطیت، در واپسین روزهای دسامبر 1911 در نتیجه­ی اولتیماتوم روس ها و مداخله­ی نظامی مشترک روسیه و انگلستان با شکست روبرو شد، ولی فعالیت زنان در این دوره به خاطر خصلت مردمی بودن آن فراز جدیدی را درتاریخ جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی کشورایران، پس از جنگ جهانی اول و دهه­ی 1300 خورشیدی (1920 میلادی) گشود  که در فصل دوم به بررسی آن خواهیم پرداخت.

- خسرو شاکری، "اسناد تاریخی جنبش کارگری، سوسیال دمکراسی و کمونیستی ایران" در بیست جلد، تهران، 1364، جلد اول.[1]

 [1] - شایان توجه است که مدتی بعد در سال 1366 خورشیدی (1887 میلادی) زنان موفق شدند که در اعتراض به کمبود نان این بار راه را بر کالسکه­ی سلطنتی که ناصرالدین شاه را حمل می­کرد، ببندند. چند سال بعد (1271 خورشیدی) زمانی که ناصرالدین شاه که در  خانه­ی امام جمعه تهران میهمان بود، زنان در مقابل خانه­ی امام جمعه اجتماع کرده و به گرانی نان اعتراض کردند.

[1]  - در باره­ی زندگی کوتاه و پراز مبارزات طاهره قرةالعین، رجوع کنید به : معین الدین محرابی، "قرةالعین شاعرۀ آزادیخواه و ملی ایران،" کلن، 1368.

[1] - برای نمونه، رجوع کنید به:

- بدرالملوک بامداد، "زنان ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید"، تهران، 1347

- فخری قویمی، " کارنامه زنان مشهور ایران"، تهران، 1351 و

- عبدالحسین ناهید، "زنان ایران در جنبش مشروطه"، تهران، 1360.

[1]  - شمس کسمائی  در سال 1268 خورشیدی (1889 میلادی) در یک خانواده­ی گرجی ایرانی ساکن یزد به دنیا آمد. کسمائی با حمایت پدر و سپس شوهرش مدارج تعلیم و تربیت را یکی پس از دیگری پیمود و در بیست سالگی به یکی از رهبران جنبش زنان ایران تبدیل شد. او زبان­های ترکی آذری و فارسی و روسی را به خوبی می­دانست و در دهه­ی 1910 میلادی (1290 خورشیدی) یکی از زنان روشنفکر و دانشمند ایران محسوب می­شد. کسمائی در سال 1918 همراه همسر و دو فرزندش (صفا و اکبر) پس از سال­ها دوری از کشور و تحصیل و کار از روسیه به ایران بازگشتند. وی هنگامی که همراه خانواده وارد تبریز گشت چادر بر سر نداشت و شاید نخستین زن مسلمان ایرانی بود که آزادانه در کوچه و بازار تبریز ظاهر شد و به خاطر همین جسارت و آزادگی مورد لعن و نفرین بخشی از قشریون و ملاهای متعصب قرار گرفت. ولی بعد از دو سال (در 1299 خورشیدی برابر با 1920 میلادی) در زمان حکومت نه ماهه­ی شیخ محمد خیابانی یکی از دست­اندرکاران اصلی مجله­ی فرهنگی و سیاسی "آذایستان" گشت و در آن مجله با فمینا (نام مستعار تقی رفعت، سردبیر مجله) و با فمینیست (نام مستعاررفیع خان امین) در باره­ی حقوق زن و برابری و آزادی مناظرات و مناقشات متعدد داشت. در ضمن شمس کسمائی، شاعری توانا و مورد محبوب بود و اشعار او مورد تمجید و تحسین دیگر شاعران معاصر خود از جمله ابوالقاسم لاهوتی قرار گرفت. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به : آرین پور، "از صبا تا نیما،" جلد دوم، سال 1355.

[1]  - در دیگر نقاط ایران نیز زنان در مبارزات مسلحانه علیه "استبداد صغیر" شرکت داشتند. به طور نمونه، در تصرف رشت در 12 بهمن 1287 عذرا کردستانی همراه دو زن مبارز دیگر – آستخیک و لیلا – ملبس به لباس مردانه در کنار مجاهدین مشروطه طلب جنگیده و فداکارانه جان باختند. برای مأخذ، رجوع کنید به : ملکزاده، همانجا، جلد سوم و شیخ الاسلامی، همانجا، صفحه 85.

[1]  - هر چند تعداد این مدارس در اول انقلاب در سال 1285 خورشیدی کم بود، اما چهارسال بعد، در اواخر سال 1290(1911 میلادی) تعداد دانش  آموز دختر به  3500 نفر رسید و پس از آن هر سال بر شمار دانش آموزان دختر افزوده شد و در آغاز سال 1301  بیش از 17 هزار نفر دختر دانش آموز در ایران تحصیل می­کرد.

[1]  - برای اطلاعات بیشتر، رجوع کنید به :

-  جمشید ملک پور، "ادبیات نمایشی در ایران"، در دو جلد، تهران، 1362، جلد دوم، صفحه 48.

- ژانت آفاری، "انقلاب مشروطیت ایران"، صفحه 196

 

 



 - هران، 1364، جلد اول.[1]

 [2] - شایان توجه است که مدتی بعد در سال 1366 خورشیدی (1887 میلادی) زنان موفق شدند که در اعتراض به کمبود نان این بار راه را بر کالسکه­ی سلطنتی که ناصرالدین شاه را حمل می­کرد، ببندند. چند سال بعد (1271 خورشیدی) زمانی که ناصرالدین شاه که در  خانه­ی امام جمعه تهران میهمان بود، زنان در مقابل خانه­ی امام جمعه اجتماع کرده و به گرانی نان اعتراض کردند.

[3]  - در باره­ی زندگی کوتاه و پراز مبارزات طاهره قرةالعین، رجوع کنید به : معین الدین محرابی، "قرةالعین شاعرۀ آزادیخواه و ملی ایران،" کلن، 1368.

[4] - برای نمونه، رجوع کنید به:

- بدرالملوک بامداد، "زنان ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید"، تهران، 1347

- فخری قویمی، " کارنامه زنان مشهور ایران"، تهران، 1351 و

- عبدالحسین ناهید، "زنان ایران در جنبش مشروطه"، تهران، 1360.

[5]  - شمس کسمائی  در سال 1268 خورشیدی (1889 میلادی) در یک خانواده­ی گرجی ایرانی ساکن یزد به دنیا آمد. کسمائی با حمایت پدر و سپس شوهرش مدارج تعلیم و تربیت را یکی پس از دیگری پیمود و در بیست سالگی به یکی از رهبران جنبش زنان ایران تبدیل شد. او زبان­های ترکی آذری و فارسی و روسی را به خوبی می­دانست و در دهه­ی 1910 میلادی (1290 خورشیدی) یکی از زنان روشنفکر و دانشمند ایران محسوب می­شد. کسمائی در سال 1918 همراه همسر و دو فرزندش (صفا و اکبر) پس از سال­ها دوری از کشور و تحصیل و کار از روسیه به ایران بازگشتند. وی هنگامی که همراه خانواده وارد تبریز گشت چادر بر سر نداشت و شاید نخستین زن مسلمان ایرانی بود که آزادانه در کوچه و بازار تبریز ظاهر شد و به خاطر همین جسارت و آزادگی مورد لعن و نفرین بخشی از قشریون و ملاهای متعصب قرار گرفت. ولی بعد از دو سال (در 1299 خورشیدی برابر با 1920 میلادی) در زمان حکومت نه ماهه­ی شیخ محمد خیابانی یکی از دست­اندرکاران اصلی مجله­ی فرهنگی و سیاسی "آذایستان" گشت و در آن مجله با فمینا (نام مستعار تقی رفعت، سردبیر مجله) و با فمینیست (نام مستعاررفیع خان امین) در باره­ی حقوق زن و برابری و آزادی مناظرات و مناقشات متعدد داشت. در ضمن شمس کسمائی، شاعری توانا و مورد محبوب بود و اشعار او مورد تمجید و تحسین دیگر شاعران معاصر خود از جمله ابوالقاسم لاهوتی قرار گرفت. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به : آرین پور، "از صبا تا نیما،" جلد دوم، سال 1355.

[6]  - در دیگر نقاط ایران نیز زنان در مبارزات مسلحانه علیه "استبداد صغیر" شرکت داشتند. به طور نمونه، در تصرف رشت در 12 بهمن 1287 عذرا کردستانی همراه دو زن مبارز دیگر – آستخیک و لیلا – ملبس به لباس مردانه در کنار مجاهدین مشروطه طلب جنگیده و فداکارانه جان باختند. برای مأخذ، رجوع کنید به : ملکزاده، همانجا، جلد سوم و شیخ الاسلامی، همانجا، صفحه 85.

[7]  - هر چند تعداد این مدارس در اول انقلاب در سال 1285 خورشیدی کم بود، اما چهارسال بعد، در اواخر سال 1290(1911 میلادی) تعداد دانش  آموز دختر به  3500 نفر رسید و پس از آن هر سال بر شمار دانش آموزان دختر افزوده شد و در آغاز سال 1301  بیش از 17 هزار نفر دختر دانش آموز در ایران تحصیل می­کرد.

[8]  - برای اطلاعات بیشتر، رجوع کنید به :

-  جمشید ملک پور، "ادبیات نمایشی در ایران"، در دو جلد، تهران، 1362، جلد دوم، صفحه 48.

- ژانت آفاری، "انقلاب مشروطیت ایران"، صفحه 196.