تاريخچه هشت مارس روز جهانی زن

هر سال، زنان در سراسر دنيا به پيشواز روز هشتم مارس می روند. همه آماده می شوند تا کوبنده تر از پيش ، خواست رهايی را فرياد کنند، با شور و شوق به ميدان می آيند تا تجارب جديد، دستآوردهای نوين مبارزاتي، رشته های پيوند و اتحاد محکمتر خويش را نشان دهند. هشتم مارس صحنه اين حرکت شورانگيز است. هشتم مارس، روز جهانی زن، است.

چرا هشتم مارس؟

هميشه در تاريخ مبارزات، روزهای بياد ماندنی وجود دارند، روزهايی که بعنوان نشانه و مظهر هر مبارزه ثبت ميشود. چنين روزهايي، خود  به فراخوان مبارزه تبديل ميشوند. هر سال در اين روزها، آمال و اهداف مبارزه با صدای بلند اعلام ميشود. هر سال، به دنيا گوشزد ميشود، که اين اهداف زنده اند و تضادهايی که به اين مبارزه پا داده کماکان حل نشده اند. هشتم مارس، يکی از اين روزها است.

تاريخچه هشتم مارس به سالهای ميانی قرن نوزدهم بر می گردد. در هشتم مارس ١۸۵٧، زنان کارگر پارچه باف در آمريکا به مبارزه برخاستند. شرايط کار و زيست کارگران زن وحشتناک بود: ساعات کار طولانی و کشنده، استثمار شديد، دستمزد اندک و محروميت از هر گونه امکانات رفاهي. بعلاوه آنها بار نگهداری و بزرگ کردن فرزندان و کار بردگی خانگی در خدمت شوهران و مردان خانواده را هم بدوش می کشيدند. پس به خيابانها ريختند و خواهان افزايش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرايط کار شدند. اين مبارزه، نقطه سرخی در تاريخ مبارزه زنان و کارگران در گوشه ای از دنيا بود. 8 مارس 1857، مقاومت زنانی را بازتاب می داد که با حرکت پرشتاب سرمايه داری به عرصه توليد و کار خارج از خانه کشيده می شدند.

 اين مبارزه در ذهن زنان آزاديخواه در آمريکا حک شد. سالها بعد، در دوره ای که مبارزات زنان برای تامين حقوق سياسی و اجتماعی اوج گرفته بود، بمناسبت پنجاهمين سالگشت هشتم مارس، زنان دست به تظاهرات زدند. سال ١۹٠٧ بود، و جنبش کارگری و سوسياليستی در آن دوران، به يک پديده متحد بين المللی تبديل گشته بود. زنان کارگر و روشنفکر انقلابی بسياری در صفوف اين جنبش مبارزه می کردند. در اين ميان،  پيشگامانی بودند که بدرستی بر ضرورت مبارزه مشخص عليه ستم جنسی و مبارزه برای برابری اجتماعی و اقتصادی و سياسی زن و مرد، انگشت گذاشتند. آنها مبارزه  می کردند تا نشان دهند که اين امر جزئی لاينفک، مهم و غير قابل چشم پوشی از مبارزه برای رهايی همه ستمديدگان دنياست. آنها بدرستی معتقد بودند که اين مبارزه ، تاخير بردار نيست. پايه و پشتوانه تلاش آن پيشگامان، مبارزات در حال گسترش توده زنان در آمريکا و اروپا بود که مسئله زن را بمثابه يک مسئله حاد و در دستور کار مطرح می کرد.

ايده انتخاب روزی از سال بعنوان «روز زن» نخستين بار در جريان مبارزه زنان نيويورک با شعار "حق رای برای زنان" مطرح شد. اين شعار خصلتی فراگير داشت و توده وسيع زنان را از اقشار و طبقات مختلف در بر می گرفت. زنان در پشت اين شعار، برسميت شناساندن هويت اجتماعی و انسانی خويش را جستجو می کردند، واقعيتی که در نظامهای طبقاتی مردسالار برای قرنها ناديده گرفته می شد. دو هزار زن تظاهر کننده در ٢٣ فوريه ١۹٠۹ پيشنهاد کردند که هر سال در روز يکشنبه آخر فوريه، يک تظاهرات سراسری در آمريکا بمناسبت «روز زن» برگزار شود.

در سال ١۹١٠، "دومين کنفرانس زنان سوسياليست" که انقلابی نامدار "کلارا زتکين" از رهبران آن بود، به مسئله تعيين "روز بين المللی زن" پرداخت. اين يک تصميم گيری دلبخواهی نبود. بايد روزی انتخاب می شد که بحد کافی شاخص مبارزات زنان بوده و نمونه الهام بخشی بر جای گذاشته باشد. زنان سوسياليست اتريشی قبلا روز "اول ماه مه" را پيشنهاد کرده بودند. اما اول ماه مه، جايگاه و مفهومی داشت که می توانست اهميت و جايگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت الشعاع قرار دهد. زنان سوسياليست آلمان، روز ١۹ مارس را پيشنهاد کردند.  مناسبت اين روز، مبارزات انقلابی توده های خلق در سال ١۸۴۸ عليه رژيم پادشاهی پروس بود که به عقب نشينی لفظی حکومت در نوزدهم مارس همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجاميد. "دومين کنفرانس زنان سوسياليست" تاريخ برگزاری نخستين مراسم «روز زن»  را ١۹ مارس ١۹١١ تعيين کرد. تصميم گيری قطعی برای تعيين «روز جهانی زن»  به بعد موکول شد.

بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعيين «روز جهانی زن» ، "انترناسيونال دوم" (تشکيلات بين المللی احزاب سوسياليست و جنبشهای کارگری در آن دوره) از اين تصميم حمايت کرد، و نخستين تشکيلاتی بود که اين روز را برسميت شناخت. برای اينکه «روز جهانی زن» ، مورد شناسايی و قبول عموم قرار گيرد، نياز به زمان بيشتر و مبارزه ای پيگيرانه تر بود.

١۹ مارس ١۹١١ فرا رسيد. خيابانهای آلمان، اتريش، سوئيس و دانمارک با مارش قدرتمند زنان بلرزه در آمد. تعداد زنان تظاهر کننده در اتريش به ٣٠ هزار نفر می رسيد. « روز جهانی زن» نظام ستمکار را به مصاف طلبيد. نيروهای پليس به تظاهرات حمله برده، به ضرب و  شتم زنان پرداختند و گروهی را دستگير کردند. از همان نخستين مراسم « روز جهانی زن»  روشن شد که سازشی در کار نيست!

سال ١۹١٣ "دبيرخانه بين المللی زنان" (يکی از نهادهای انترناسيونال سوسياليستی دوم)، هشتم مارس را با خاطره مبارزه زنان کارگر نساج در آمريکا، بعنوان «روز جهانی زن»  انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش آگاه و زنان روشنفکر انقلابی در روسيه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «8 مارس» را بشکل تظاهرات و ميتينگ برگزار کردند.

در سال ١۹١۴، دولتهای سرمايه داری دنيا را به کام جنگ جهانی اول کشاندند. در همه کشورهای اروپايي، حکومتها مردم را به کشتار خواهران و برادرانشان در کشورهای رقيب فرا می خواندند. جنگ، بر جنبش زنان و مسائل و شعارهای پيش پای اين جنبش کاملا تاثير گذاشت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات 8 مارس ١۹١۵ و ١۹١۶ را تحت شعار مرکزی "عليه جنگ اامپرياليستي" برگزار کنند. سياست آنها باز داشتن توده ها از شرکت در جنگی بود که فقط منافع ستمگران را تامين می کرد. در کشورهای درگير جنگ، اقشار و طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسيم شده بودند. جنبش زنان نيز از تحولات عمومی و جهت گيريهای گوناگون سياسی بر کنار نبود و نمی توانست باشد، چرا که اين جنبش از دل همان جوامع و تضادهايش سر بلند کرده بود و از فضای سياسی حاکم، جدا نبود. انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد.

ستاره هشتم مارس بار ديگر در سال ١۹١۷ درخشيدن گرفت. تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد روسيه عليه گرسنگی و جنگ و تزاريسم، بانک آغازين انقلاب بود. کارگران شهر در پشتيبانی از اين تظاهرات، اعلام اعتصاب عمومی کردند. ۸ مارس ١۹١۷ به يک روز فراموش نشدنی در تاريخ انقلاب روسيه تبديل شد. با پيروزی انقلاب اکتبر، زنان روسيه گامهای مهمی در راه کسب حقوق سياسی و اجتماعی و اقتصادی خويش و رفع تبعيضات و ستمهای جنسی به پيش برداشتند.

سال ١۹٢١، "کنفرانس زنان انترناسيونال سوم کمونيستي" در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز 8 مارس بعنوان «روز جهانی زن» بتصويب رسيد. کنفرانس، زنان سراسر دنيا را به گسترش مبارزه عليه نظم موجود و برای تحقق خواسته هايشان فرا خواند.

در اين دوره، جنبشهای انقلابی و ترقيخواهانه در سراسر دنيا رشد می يافت. زمينه برانگيختن و سازماندهی زنان نه فقط در کشورهای پيشرفته، بلکه در کشورهای عقب مانده ای نيز که عميقا از ستم فئودالی رنج می بردند، هموارتر ميشد. نطفه مبارزه متشکل زنان در اين کشورها بسته شده بود، و بدين ترتيب مراسم «روز جهانی زن» نيز طنينی جهانی

می يافت.

از اواسط دهه ١۹٣٠، دنيا يک بار ديگر بسوی يک جنگ جهانی جديد روان شد. برگزاری تظاهرات «روز جهانی زن» در کشورهايی که تحت سلطه فاشيسم بودند، غير قانونی اعلام شد. عليرغم اين ممنوعيت، در هشتم مارس ١۹٣۶، زنان در برلين تظاهرات کردند. آنها از گرسنگی و فلاکت و بيکاری به تنگ آمده بودند. در همان روز، اسپانيای زخمی از فاشيسم شاهد تظاهرات هشتم مارس در مادريد بود. ٣٠ هزار زن رزمنده کمونيست و جمهوريخواه، شعار "آزادی و صلح" سر دادند.

در پی جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای رهايی بخش در هر گوشه دنيا شکوفا شد. چين با شمار عظيم زنان و مردانش زنجيرهای کهنسال ستم و انقياد را در هم شکست و در مدت زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهايی زنان به پيش برداشت. در آن سالها، عمدتا دولتها و تشکيلات های مترقی و انقلابی بودند که در بر پايی «روز جهانی زن»

می کوشيدند.

در دهه ١۹۶٠، اوضاع سياسی در گوشه و کنار دنيا پر التهاب و توفانی بود. در کشورهای آسيا و آفريقا و آمريکای لاتين جنبشهای رهايی بخش بپا خاسته بود. در کشورهای سرمايه داری پيشرفته نيز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقيخواهانه بالا گرفته بود. بر بستر اين اوضاع، جنبش رهايی زن نيز اوج و گسترشی چشمگير يافت.

در آمريکا و اروپا، زنان عليه سنن و قيود و قوانين مردسالارانه و احکام اسارت بار کليسايی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظير "حق طلاق"، "حق سقط جنين"، "تامين شغلي"، "منع آزار جنسي"، "ضديت با هرزه نگاري"، "کاهش ساعات کار روزانه" و غيره مطرح شد. اين جنبش موفق شد در برخی  از اين زمينه ها پيشروی کند. دستآوردهای آن مبارزات در برخی از کشورها ماندگار شد. در آن دوره نيز، جنبش رهايی زنان بدرستی از جنبش عمومی انقلابی در اروپا و آمريکا جدا نماند و نمی توانست بماند. يک نمونه اين امر، تظاهرات هشتم مارس ١۹۶۹ در آمريکا بود. زنان انقلابی و مبارز در دانشگاه برکلی گرد آمدند و عليه جنگ تجاوزکارانه يانکيها در ويتنام تظاهرات کردند.

دولتهای سرمايه داری مجبور بودند در مقابل جنبش رهايی زنان به تدابير و ترفندهايی تازه متوسل شوند. "سازمان ملل" پا پيش گذاشت و در سال ١۹۷۵، هشتم مارس را بعنوان «روز جهانی زن» برسميت شناخت. اين يک حرکت آگاهانه برای خنثی کردن و از محتوا تهی کردن اين روز مبارزاتی بود. آنها 8 مارس را برسميت شناختند تا آنرا مهار کنند و تحت کنترل خود بگيرند. اما مراسم قلابی و فرمايشی «روز زن» و مجامع ديگری که از آن پس، توسط ستمگران در «حمايت» از زنان برگزار شده، هيچگاه نتوانسته اهميت و جايگاه واقعی «هشتم مارس» را لوث کند.

بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه ١۹۷٠، با توسعه سرمايه داری و هجوم سرمايه به کشورهای عقب مانده، بخشهای بزرگتری از زنان از خانه بيرون کشيده شد و درگير کار و تحصيل گشتند. در عين حال، زنان همچنان در جامعه موقعيتی درجه دوم داشته و اسير نظام مردسالار بودند. اين تناقض، مسئله زن را حادتر و انفجاری تر کرد. موضوعات و مسائل مبارزاتی جديدی به ميان آمد، زمينه گسترش جنبش رهايی زنان فراهم شد.

                       

در انقلاب ١٣۵۷ ايران، زنان حرکتی چشمگير داشتند. توده های زن فعالانه در انقلاب عليه رژيم سلطنتی شرکت جستند و پاسخی در خور به ستمگران دادند. بلافاصله بعد از برقراری جمهوری اسلامی، دهها هزار زن، تظاهرات 8 مارس را عليه حجاب اجباری و تحقير و تبعيض جنسی بر پا کردند. تظاهرات زنان نخستين مقاومت و اعتراض سازمان يافته در برابر ارتجاع تازه بقدرت رسيده بود. اين حرکت، تاکيدی بود بر نقش برجسته و غير قابل انکار زنان در صحنه سياسی جوامعی نظير ايران، نشانه ای بود از اهميت و حدت مسئله زن در جامعه ايران و اينکه رژيم جمهوری اسلامی از اين جانب بطور جدی احساس خطر کرده است. تظاهرات هشتم مارس (١۷ اسفند۵۷) نقش مهمی در زدودن توهم نسبت به رژيم جديد در جامعه و جهان بازی کرد. ۸ مارس ١۹۹٧ به يک روز مبارزاتی بياد ماندنی در تاريخ جنبش زنان تبديل شد، به يک نمونه الهام بخش برای زنان بيشماری که در سالهای بعد به صف نبرد عليه ستمگری پيوستند، به يک نمونه درس آموز برای زنان جوانی که در تجربه انقلاب ۵۷ مستقيما شرکت نداشتند و امروز در صفوف مقدم مبارزه با رژيم جمهوری اسلامی و بيدادگری هايش ايستاده اند، به يک نمونه افتخار آفرين در کنار ديگر مبارزات مهم و ماندگار خواهران هم سر نوشت ما در سراسر جهان.

جمهوری اسلامي، هشتم مارس را غيرقانونی اعلام کرد و بجای آن روز تولد فاطمه را بعنوان « روز زن» تعيين نمود. اين کار خشم  و نارضايتی را در بين زنان آزاديخواه و آگاه دامن زد.« روز زن»  جمهوری اسلامي، بی رمق و کساد و تمسخرآميز از آب در آمد.

مرتجعين حاکم بر ايران و افغانستان ، کماکان ۸ مارس را به بند کشيده اند. برگزاری مراسم« روز جهانی زن» در اين دو کشور غير قانونی است، با اين وصف زنان دليری يافت می شوند که خطر را پذيرفته و راهگشای ديگران می شوند. در اينجا زنان از هر فرصتی برای بزرگداشت روز جهانی خويش استفاده می کنند،  جلسات مخفی 8 مارس برگزار  می کنند، آگاهتر و متحدتر می شوند، و برای رهائی از شر ستمگران و دستيابی به اهداف و خواسته هايشان بيشتر می کوشند.

متحدانه تلاش کنيم تا « روز جهانی زن » را آنگونه که شايسته اين روز است، با روحيه ای رزمنده برگزار کنيم.

سازمان زنان هشت مارس (ايرانی- افغانستانی)

اين تاريخچه با رجوع به مقاله "تاريخچه روز جهانی زن" نوشته توران عازم (فصلنامه زن، شماره ۵، خرداد ١٣٧۶) و مقاله "هشتم مارس، روز جهانی زن"

(کتاب جمعه، شماره ٣٠، اسفند ١٣۵۹) تهيه شده است.