گزارش ارسالی برای سایت 8 مارس از تجمع اعتراضی 22 خرداد

پیرامون تجمع اعتراضی زنان علیه قانون اساسی

شکوفه

نه روسری نه تو سری!

نترسین، نترسین، ما همه با هم هستیم!

حکومت زور نمیخوایم    پلیس مزدور نمیخوایم!

نه بد می خوایم نه بد تر نه چوبه دار بهتر!

روزیکشنبه 22 خرداد ماه تجمع اعتراضی زنان علیه قانون اساسی در جلوی درب اصلی دانشگاه تهران تشکیل شد. جمعیتی در حدود 3000 نفر شرکت کرده بودند. البته این رقم تنها مربوط به زنانی است که در آن تجمع حضورداشتند زیرا ماموران نیروی انتظامی که دور تا دور جمع ایستاده بودند و هر لحظه هم به تعداد آنها اضافه می شد، مانع از پیوستن تعدادی از زنان و هم چنین مردان می شدند.هم چنین با استقرار یک دستگاه اتوبوس در جلوی تجمع کنندگان قصد داشتند که مردم دیگر را پراکنده کنند و توجه انها جلب نشود. اما نکته جالب آن بود که پیاده روهای دو طرف این تجمع و خیابان مقابل دانشگاه مملو از تعداد زیادی از مردان بود که تمایل به شرکت در این تجمع را داشتند و هر چند دقیقه یکبار با هو کردن نیروی انتظامی اعتراض خود را اعلام می کردند.

حضور خبر نگاران زن و مرد خارجی نیز چشمگیر بود که بعد باخبر شدیم یکی از انان توسط پلیس دستگیر شد.

تجمع با سخنرانی چند تن از فعالین جنبش زنان پیش می رفت و در این بین شعارهایی در دفاع از حقوق زنان سر داده شد. شعارهایی مانند«قانون نا برابر، حقوق ضد بشر، ملغی باید گردد»، «ما زنیم انسانیم، شهروند این دیاریم اما حقی نداریم»، «قانون ظالمانه، سنت های مردانه ملغی باید گردد»،«قوانین ضد زن منشا استبداد است،  عدالت حقوقی کفّ مطالبات است»، «خشونت قانونی ملغی باید گردد  قربانی خشونت اگاه باید گردد»،  « زن ایرانی اگر آگه شود،  این قوانین را به کل منکر شود» و بسیاری شعارهای دیگر. چندین بار نیز سرود جنبش همبستگی زنان ایران به صورت دسته جمعی خوانده شد.

در این میان حضور دختران جوان بسیاردر خور توجه بود، همگی بسیار پرشور و با انگیزه و فعال درباره حقوق زن و مشکلات انان در جامعه سخن می گفتند و شعار می دادند. تعدادی از فعالین زن منطقه مریوان نیز به نمایندگی زنان کرد در این تجمع شرکت کرده بودند و پلاکاردهایی را نیز حمل می کردند که بر روی آن شعارهایی در دفاع از حقوق زنان به زبان کردی نوشته شده بود. نکته جالب توجه حضور پیرزن مریوانی بود که چین و چروک صورت افتاب سوخته اش حکایت از زندگی سخت و پر از زحمت او داشت.او که به سختی به زبان فارسی صحبت می کرد معتقد بود که مشکل ما بلد نبودن زبان یکدیگر و اختلاف زبان نیست، مشکل ما حقی است که از ما گرفته شده و ما برای ان حق تلاش می کنیم.

در میان این مراسم عده ای از دختران جوان  که از دانشجویان دانشگاه تهران بودند، شعارهای سیاسی می دادند که با اعتراض چند تن از برگزار کنندگان روبرو شد.آنها معتقد بودند که ما میخواهیم دوباره اجازه تشکیل این مراسم را داشته باشیم  و نمی خواهیم این تجمع سیاسی شود. اما دانشجویان اظهارداشتند که آزادی زندانیان سیاسی نیز قسمتی از حق پایمال شده جامعه ایران و به دلیل نبود آزادی بیان است.هم چنین این گروه از دانشجویان کاغذ هایی را در تحریم انتخابات و اینکه شرکت در انتخابات مساوی است با شکنجه و زندان وفقرو فساد و اختناق پخش می کردند.

این مراسم با خواندن سرود و در میان دست زدن های ممتد حاضرین پایان یافت. سیل جمعیت به سمت میدان شروع به حرکت کرد  در این موقع تعداد آنان درحدود4000 نفر شده بود و هر لحظه نیز بر تعداد انها افزوده می شد، زیرا مردان تجمع کننده و زنان دیگر نیز به این جمع اضافه می شدند. .یکی از برگزار کنندگان این تجمع از شرکت کنندگان خواست که شعار ندهند، چرا که مراسم پایان یافته و آنها دیگر مسئولیتی ندارند و بعد آنها از نیروی انتظامی تشکر کرده و جمعیت را ترک کردند.

جالب بود که انان برای زنان تلاش می کنند اما مسئولیت آنها فقط در يک ساعت برگزاری این مراسم بود و بعد از آن هیچ تعهدی در قبال اتفاقی که ممکن بود برای زنان بیفتد نداشتند.

به هر حال جمعیت حاضر به حرفهای آنها توجهی نکرده و با دادن شعار به راه خود ادامه دادند، هر چه بر جمعیت افزوده می شد و بیشتر به جلو می رفت، شعار ها بیشتر رنگ و بوی سیاسی به خود می گرفت .

تعدادی از دختران جوان دستهای یکدیگر را گرفته و به بالا برده و شعارهای رهایی زنان را سر می دادند. نرسیده به میدان انقلاب یکی از زنان جوان روسری خود را درآورد و با دادن شعارهایی مانند، «نه روسری، نه توسری» اعتراض خود را به حجاب اجباری در جامعه اعلام کرد.  چند تن دیگر نیز با او همراهی کردند. بعد از آن شعارهایی برای آزادی زندانیان سیاسی و تحریم انتخابات مانند« آزادی،اتحاد، تحریم انتخابات» سر دادند و همگی شروع به پاره کردن عکسهای تبلیغاتی کاندیداهای ریاست جمهوری کردند . فریاد می زدند که عکسهای این جانی ها را بکنید،آنها را زیر پاهایتان له کنید.

وقتی که خیل جمعیت به میدان رسید همگی ایستاده و در حالیکه دستها را به بالا برده و یکدست و هماهنگ دست می زدند سرود«یار دبستانی من»  را یکصدا خواندند که هماهنگی و همخوانی آنان، مردان جوان را نیز تحت تاثیر قرار داد و آنها را با جمعیت همراه نمود. در این میان نیروی انتظامی که از این همسوی و همنوایی به وحشت افتاده بود با ماشین به میان جمعیت آمده و خواستار توقف شعار دادن ها و متفرق شدن جمعیت شد، اما جمعیت هر دفعه با صدای بلند آنها را هو میکردند و اجازه حرف زدن به آنها را نمی داد. در همین موقع چند تن از زنان یکی از عکاسان وابسته به وزارت اطلاعات را که از تک تک شرکت کننده ها عکس و فیلم می گرفت، به باد کتک گرفتند و با فحش و لگد خواستار خروج او از میان جمعیت شدند و با دادن شعار «ایران بسیجی نمی خواد» اعتراض خود را از حضور او نشان داد ند و نیروی انتظامی نیز سریعا با یک موتور او را فراری داد.

جمعیت به سمت خیابان کارگر به راه افتاد. تعداد انها اکنون به بیش از 5000 نفر رسیده بود.  کاملا خیابان را بسته بودند.  جمعیت  شعارهای سیاسی  مبنی بر تحریم انتخابات را سر دادند و با گفتن شعارهایی چون «مرگ بر استبداد»، «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر حکومت استبدادی» به راه خود ادامه دادند و از تمام مردمی که در داخل اتوبوسها بودند می خواستند که با آنها همراه شوند . با گفتن شعارهایی مانند «مردم چرا نشستین،  ایران شده فلسطین» و «نترسین، نترسین، ما همه با هم هستیم» آنها را دعوت به همکاری می کردند.

هر لحظه بر فشار نیروی انتظامی افزوده می شد و گروه فشار و لباس شخصی ها نیز به آنها اضافه شده بودند و با باتوم مردم را تهدید می کردند که خیابان را باز کنند و به داخل پیاده رو بروند. گروهی به راه خود ادامه دادند و گروهی نیز به داخل پیاده رو رفتند، اما همچنان شعارهایشان را سر می دادند و از بقیه می خواستند که نترسند و ادامه بدهند.

یکی از« فاطمه کماندوها»  زنی را به داخل جوی خیابان پرت کرد و به او فحش داد.ان شیرزن نیز برخاست و با صلابت و محکم ازخود دفاع نمود و آن زن و نیروی انتظامی را مجبور به عذرخواهی از خود نمود. لباس شخصی ها و باتوم به دستان چند نفر را دستگیر کردند و تعدادی از زنان را کتک زدند، و مردم شعار می دادند که «حکومت زور نمیخوایم،  پلیس مزدور نمیخوایم»،  «حکومت زور نمی خوایم، پلیس وحشی نمی خوایم» و هم چنین «نه بد می خوایم نه بد تر،  نه چوبه دار بهتر» .

صحنه های دلخراشی از کتک خوردن و به زمین افتادن زنان مسن را دیدیم ، اما آنان دوباره بر خاستند و با صلابت تر صدایشان را بلند تر کردند.

جمعیت در جلوی یکی از ستاد های انتخاباتی معین در خیابان کارگر ایستادند و تمام پلاکاردهای تبلیغاتی و عکسهای او را پاره کردند و به زمین کشیدند.

البته در این میان گاه گاهی  شعارهایی داده می شد که تنها جنبه اعتراضی داشت و شاید به مفهوم آن زیاد توجهی نمی شد. شعارهایی مانند «رفراندوم،رفراندوم، این است نجات مردم»  و  «عالیجناب سرخ پوش ما همه گنجی شدیم» .

صحنه های باشکوهی از مبارزه زنان پیشرو را دیدیم که بار دیگر ثابت کردند آنها پیشروترین نیرو برای مبارزات سیاسی و انقلابی هستند.

بعد از تشدید تهدید ها و فشارها و کتک زدنها، جمعیت کم کم متفرق شد و تظاهرات عملا به پایان رسید.

اما سراسر این مبارزه چند ساعته درس و هشدار بود.این که جامعه در وضعیت کنونی برای مبارزه علیه استبداد و زور بسیار با پتانسیل و مستعد است ،اما آلترناتیو و حامی مشخصی ندارند آنها می دانند که باید چیزی را تغییر دهند اما ابزار و راه آن را نمیدانند. این جمعیت نیاز به یک رهبری و سازماندهی داشت.همه انها نیروهایی بودند که کمابیش اگاه بودند ،اما  نه فقط باید اگاهی شان ارتقا یابد، بلکه مهمتر از آن متشکل و سازمان یافته شود . این هشداریست برای نیروهای های انقلابی و اگاه که از فرصت های مناسب کنونی جامعه استفاده کنند و مردم بویژه جوانان را اگاه کنند و مبارزاتشان را سازماندهی کنند و به پیروزی برسانند.

به امید پیروزی هر چه زودتر