متن سخنرانی مرکزی سازمان زنان هشت مارس (ایران، افغانستان)

متن سخنرانی مرکزی سازمان زنان هشت مارس (ایران، افغانستان)

برای افکار عمومی غیر ایرانی به مناسبت بیستمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستات 1367

به زبان های فارسی، انگلیسی و فرانسه .

- از چه سخن می‌گوییم؟

از قتل‌عام  زندانیان سیاسی ایران در تابستان ۱۹۸۸! قتل‌عام جوانان مجاهد، چپ، کمونیست، دموکرات و انقلابی در زندان‌ها! قتل‌عام کسانی که حاضر نشدند مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را قبول کنند! رژیمی که حتی یک روز بدون شمشیر نتوانسته است حکومت کند!

در تابستان ۱۹۸۸، در فاصله‌ای کمتر از دو ماه، هزاران زندانی سیاسی با فتوای صریح آیت الله خمینی و برنامه ریزی کل دولتمردان جمهوری اسلامی، پس از تشکیل کمیسیونی موسوم به کمیسیون مرگ؛ به جوخه‌های اعدام سپرده شدند. خانواده این زندانیان تا چندین ماه از فرزندان دربندشان بی‌خبر بودند! پس از مدت‌ها بی‌خبری، به دست آنان ساک کوچکی باقی مانده از فرزندانشان داده‌شد! به آنها اعلام کردند که فرزندانشان اعدام شده‌اند! بدون دادن هیچ نشانه‌ای از محل دفن آنان!

در پاییز خاکستری همان سال، مادرانی که فرزندانشان در دهه ۸۰ به دست رژیم اعدام شده و در گورستان لعنت آباد دفن شده‌بودند، متوجه دست و پا و اجسادی شدند که در اثر باران‌های پاییزی به سطح زمین درغلتیده بودند. و این چنین بود که آنان گورهای جمعی را کشف کردند!

این کشتار در واقع نقطه اوج کشتار زندانیان سیاسی از بدو قدرت گیری رژیم اسلامی پس از سرنگوی نظام سلطنتی توسط مردم در زمستان 1979 بود. پیشتر در اولین سال های دهه هشتاد هزاران زندانی سیاسی به قتل رسیده بودند.

- زندانیان سیاسی قتل‌عام شده چه کسانی بودند؟

همه کسانی که در تابستان ۱۹۸۸ اعدام شدند، زندانیان سیاسی زن و مردی بودند که موجودیت شان در آن شمار گسترده، عدم مشروعیت رژیمی را نشان می‌داد که در سال 1979سوار بر انقلاب مردمی شد که هدفشان آزادی و برابری و عدالت اجتماعی بود. بسیاری از آنان را زندانیان سر‌موضعی می خواندند! یعنی کسانی که طی نزدیک به یک دهه زندان و بازجویی و شکنجه‌های قرون وسطایی، از مواضع سیاسی، آرمان ها و عقایدشان کوتاه نیامدند. این زندانیان سیاسی نقش مهمی در افشای رژِیم سلطنتی و سرنگونی آن داشتند، برخی از آنان از زندانیان سیاسی رژِیم شاه بودند و اینک  به خاطر انقلاب کردن در زندان های رژیم تازه به قدرت رسیده تنبیه می‌شدند.

اهداف و آرمان آنان تحقق جامعه‌ای مبتنی بر عدالت و آزادی بود، بسیاری از آنها نه فقط آرمان رهایی جامعه ایران بلکه رهایی تمام بشریت و تحقق جهانی عاری از هرگونه ستم و استثمار را در سر داشتند و با جان خود، بهای چنین آرمانی را دادند.

زنان بخشی بزرگی از این زندانیان سیاسی بودند، این شمار زیاد زندانیان سیاسی زن در این دوره از تاریخ ایران و بلکه تاریخ جهان بی‌سابقه است. اینان زنان زندانی بودند که از همان آغاز به مقاومت و مبارزه علیه رژیمی دست زدند که سنگ بنایش را با سرکوب و فرودستی زنان آغاز کرد. زنانی که با چشمان خود دیدند باورها و ارزش های عصر جاهلیت بشر یکی پس از دیگری با اتکا به قرآن و سنت (شریعت) برای سرکوب و به کنج خانه راندن زنان به شکل مجموعه ای از قوانین درآمده است. آنها می دانستند که تن دادن به چنین حکومتی یعنی تن دادن به فرودستی و حقارت اکثریت زنان ایران. بسیاری از این زنانِ زندانی سیاسی، روزانه پنج بار جیره شلاق را به خواندن نماز اجباری ترجیح دادند و در بعضی موارد زیر شلاق جان سپردند تا نشان دهند زنان ایرانی نخواهند گذاشت که مرتجعین زن ستیز روی آرامش بخود ببینند. در میان این زنان زندانی، دختران جوانی بودند که قبل از اعدام مورد تجاوز قرار‌گرفتند تا مرتجعین اسلامی مطمئن شوند که آنها به بهشت نمی‌روند! چرا که مطابق آموزه های اسلامی زنان باکره به بهشت می‌روند

- چرا این زندانیان سیاسی قتل‌عام شدند؟

آنچه امروز ما از اسناد منتشر شده توسط سران رژیم جمهوری اسلامی فهمیده ایم این است که سران نظام جمهوری اسلامی باید قبل از مرگ خمینی و تعیین جانشین برای وی بمثابه ولی فقیه دو بحران سیاسی مهم را حل می کردند مسئله زندانیان سیاسی و مسئله جنگ. کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1988 بلافاصله پس از قبول قطعنامه شورای امنیت ملی برای خاتمه جنگ از جانب ایران رخ داد. وجود هزاران زندانیان سیاسی در سراسر زندان های کشور می توانست جرقه ای شود برای انبار باروت نارضایتی های فزاینده مردمی که در طول هشت سال جنگ بی خانمانی، فقر و ترورر و سرکوب را تحمل کرده بودند. از سوی دیگر پایان جنگ همراه بود با آغاز دور نوینی از روابط گسترده اقتصادی بین ایران و دول غربی و ورود گسترده سرمایه های امپریالیستی بدون تضمین امنیت و ثبات سیاسی ممکن نبود

حاکمان اسلامی با قتل‌عام زندانیان سیاسی تصور می کردند با حذف مسئله می توانند آن را حل کنند. البته با این کشتار سعی کردند در جامعه رعب و وحشت ایحاد کرده و سکوت گورستانی برقرار کنند و از این رهگذر ثبات سیاسی و امنیت مورد نیاز برای ورود سرمایه های غربی به ایران را تضمین کنند

مبارزه و مقاومت زندانیان از طریق خانواده های زندانیان سیاسی در جامعه منعکس می شد و از سوی دیگر زندانیان سیاسی نیز تحت تاثیر جوشش ها و جنبش ها و نارضایتی جامعه که از طریق رشته های گوناگون به زندانیان منتقل می شد، بر مبارزه و مقاومت خود در مقابل زندانباین می افزودند. بد نیست اشاره کنیم که سیاست رژِیم تئوکرایک ایران در زندانها فقط مجازات نبود بلکه از طریق سرکوب و شکنجه بدنی وروحی زندانی باید از عقاید خود دست کشیده و به اسلام روی می آورد و این را باید در عمل از طریق بازجویی و شکنجه و یا حتی تیر خلاص زدن به هم رزمان سابق خود، یعنی زندانیان مقاوم ثابت می کرد. وجود هزاران زندانی سیاسی در حکومت جمهوری اسلامی سمبل جامعه ای بود که این رژیم را دزد انقلاب خود می دانست و حاضر نبود به این دولت تئوکراتیک و سرکوبگر مذهبی تن دهد. این امر برای نظامی که می خواست انقلاب اسلامی خود را به جهان صادر کند و خود را مرکز حکومت مسلمانان در جهان می دانست و از این طریق می خواست جایگاه مهم تری از رژِیم شاه در منطقه ایفا کند نقطه ضعف بزرگی بود

- عاملان و آمران این کشتار چه کسانی بودند و چرا این جنایت از انظار جهانیان پنهان ماند؟

این کشتار به دستور صریح آیت الله خمینی صورت گرفت. سند فتوای آیت الله خمینی، ده سال پس از این جنایت، در کتاب خاطرات آیت الله منتظری یعنی کسی که قرار بود جانشین وی شود، منتشر شد.

نظام جمهوری اسلامی باید قبل از مرگ خمینی و تعیین جانشین برای وی دو مسئله مهم سیاسی را حل می کرد: یک،  جنگ ایران و عراق  که خمینی با قبول قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، آتش بس را قبول کرد و مسئله بعدی زندان های مملو از جوانان زندانی سیاسی بود  که برای حل این مسئله پاک کردن مسئله از طریق اعدام همه آنها طرح شد. مجموعه دولتمردان جمهوری اسلامی از جمله آیت الله خامنه‌ای – رئیس جمهور وقت، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی – رئیس مجلس وقت، محمد خاتمی - رئیس جمهور پیشین و به اصطلاح دموکرات ایران که در آن هنگام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود، همه از طراحان مستقیم این قتل‌عام و یا در جریان آن بودند.

برای اجرای فرمان آیت الله خمینی، کمیسیونی تشکیل شد که زندانیان آن را "کمیسیون مرگ" نامیدند. این کمیسیون تشکیل شده ‌بود از نمایندگانی از قوه قضاییه، دفتر دادستانی و وزارت اطلاعات، که در کمیسیون تهران این افراد عبارت بودند از جعفر نیری، مرتضی اشراقی و مصطفی پور‌محمدی. که مصطفی پور‌محمدی هم‌اکنون یکی از وزرای دولت احمدی‌نژاد است. وظیفه کمیسیون مرگ آن بود که تعیین کند، زندانی "محارب" است یا "مرتد"، که هر دو گروه اعدام می‌شدند. محارب یعنی زندانیان مسلمانی که نظام جمهوری اسلامی را قبول نداشتند و "مرتد" زندانیان چپ و کمونیست و دمکراتی بودند که اعتقادات مذهبی نداشتند. این مجازات ها بر پایه آموزه های قرآن و سنت های پیامبر اسلام است که جمهوری اسلامی به شکل قوانین مجازات های اسلامی در نظام حقوقی قضایی خود تدوین کرد.

همانگونه که در  اسناد نظام جمهوری اسلامی از جمله  خاطرات منتظری و سند فتوای خمینی مشاهده می کنیم هدف از قتل‌عام زندانیان سیاسی برای تثبیت نظام جمهوری اسلامی به مثابه یک کلیت بود. بنابراین جناح‌های مختلف رژیم در این قتل‌عام سهیم بودند. قتل‌عام زندانیان سیاسی از نظر رژیم، پایان دادن به هر اندیشة مخالف بود. بعلاوه تصور می کردند نسل بعدی دیگر هیچ خاطره و یا رابطه ای با نسل قبلی خود نخواهد داشت و نسل جدید کاملا دست پرورده نظام اسلامی خواهد بود و به این طریق با این قتل‌عام، آرمان زندانیان سیاسی و اشتیاق‌شان به جهانی نو را نیز دفن خواهند‌کرد.

با تاسف باید گفت که حتی سازمان عفو بین‌الملل و سازمان دیدبان حقوق‌بشر، هیچ‌گاه گزارش کاملی از این جنایت ارائه نداد. بسیاری از نهادها و مجامعی که قاعدتا اینگونه جنایات بشری را افشا می کنند یا پیگیری می کنند در این مورد سکوت کردند. می توان گفت به احتمال بسیار این سکوت به دیدگاه‌ها و ایدئولوژی زندانیان سیاسی آن زمان که طیف وسیعی از آنها را کمونیست‌ها تشکیل می‌دادند، ارتباط داشت.

سکوت کشور‌های امپریالیستی در مقابل این کشتار نیز حکایت  از همراهی با هدف رژیم برای ایجاد تضمین ثبات سیاسی و امنیت سرمایه های آنان بود که بلافاصله پس از پایان جنگ با پا درمیانی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به ایران سرازیر شد.  به همین دلیل عاملان و آمران این جنایت فقط رژیم ایران نیست؛ بلکه دول غربی هم که از این جنایت خبر داشتند و رضایتمندانه در برابر آن سکوت کردند، به‌عنوان ناظران این کشتار، شریک جرم مرتجعین اسلامی حاکم بر ایران در این کشتار هولناک محسوب می‌شوند

- چرا از این قتل‌عام پس از بیست سال سخن می‌گوییم؟

از این قتل‌عام سخن می‌گوییم تا آنانی که هرگز از این جنایات با خبر نشدند، از آن آگاه شوند. تا بتوانند در جهت‌گیری‌های خود، دشمن را بشناسند و به درستی با آن مرزبندی کنند.

از تابستان 1988 خانواده های این جانباختگان هر ساله زیر مشت و لگد نیروهای نظامی به گورستان خاوران می رفتند تا خاطره این جنایت را بعنوان سند جنایت نظام جمهوری اسلامی زنده نگاه دارند. آنان تا به امروز که 20 سال از این واقعه هولناک می گذرد به مبارزه خود ادامه دادند تا بتوانند این واقعه را به حافظه جمعی مردم ایران و جهان تبدیل کنند. از تابستان 1987 هر ساله نیروهای سیاسی چپ و کمونیست و انقلابی در خارج از مرزهای ایران تلاش کردند با برگزاری مراسم این جنایات هولناک رژیم را به گوش افکار عمومی جهان برسانند و نشان دهند که هم چنان دستگیری و قتل عام زندانیان سیاسی ادامه دارد چرا که این رژیِم یک روز بدون سرکوب مخالفین و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم قادر به تداوم حکومت خود نیست.  

شعار "ما فراموش نخواهیم کرد و نخواهیم بخشید!" فشرده خواست خانواده های جانباختگان  و مردمی است که از این واقعه باخبر شده اند و دریافتند که این جانباختگان فرزندان همه مردم ایران هستند.

چرا نه فراموشی و نه بخشش؟

·                 فراموش نمی کنیم چون ما هم در پی آرمان همه آن زندانیان سیاسی هستیم یعنی تلاش و مبارزه برای دنیای نوینی که بر ویرانه‌های جامعه کهن ساخته می‌شود.

·                 فراموش نمی کنیم چون باید این حادثه به بخشی از حافظه عمومی جامعه تبدیل شود تا بدانیم که تاریخ رهایی و آزادی جوامع انسانی تاریخ مبارزه، و فداکاری و از جان گذشتگی میلیونها انسان است. تا بدانیم که هر ذره از آزادی و عدالت اجتماعی بدست آمده بر دوش مبارزه و جسارت و از خود گذشتگی هزاران انسانی بدست آمده که خوشبختی و رهایی خود را با خوشبختی همه انسانها معنا می کنند.

·                 نخواهیم بخشید چون در پی بازسازی و اصلاح نظامی نیستیم که خشت خشت آن بر قتل و کشتار و سرکوب و زندان بالا رفته است

·                 نخواهیم بخشید چون بخشیدن جنایتکاران، ترغیب و تشویق جنایت  است. بخشیدن جنایتکاران باعث دلسرد کردن هزاران خانواده جانباخته ای است که تا امروز برای دادخواهی فرزندانشان مبارزه کرده اند و در نهایت یعنی دلسرد کردن مردم از مبارزه و مقاومت علیه نظام های جنایتکار.

·                 فراموش کردن و بخشیدن یعنی تصدیق و تکرار این جنایات. یعنی بخشیدن نظامی که چنین جنایاتی بخشی از چرخه آن است. یعنی محروم کردن مردم از داشتن حافظه ای تاریخی برای تدوام مبارزاتشان در مسیر پیشروی تاریخ . یعنی ممانعت از ارتقا آگاهی مردم از شناخت مکانیسم های سرکوبگرانه نظام های ارتجاعی.

·                 فراموش نمی کنیم چون تحولات آتی ایران بطور لاینفکی با مسئله این کشتار در ابعاد سیاسی، ایدئولوژیک، حقوقی و قضایی، اقتصادی و فرهنگی گره خورده است. این کشتار فشرده عملکرد نظامی است که نظام اجتماعی خود را بر پایه ایدئولوژی مذهبی سازمان داده است. کل جامعه را سرکوب می کند، نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان را به اسارت عقب مانده ترین روابط اجتماعی در آورده است، مخالفین خود را بویژه نیروهای سکولار و کمونیست را تحت عنوان کافر و مرتد علنا در مقابل چشمان مردم به قتل می رساند و ادعا می کند که این قوانین اسلامی، باورهای مردم ایران است. این کشتار و قوانینی که طبق آن این کشتار صورت گرفت بار دیگر جایگاه دین را در نظام جمهوری اسلامی بعنوان ابزار مهمی برای سرکوب جامعه نشان داد و نشان داد که یکی از تحولات مهم در جامعه ایران مسئله جدایی قاطع دین از دولت است. قلب شعار نخواهیم بخشید، این است که ما با یک سیستم و نظام روبروییم. سیستمی که نباید درز و جائی برای آشتی با آن باقی گذاشت.

·                 خواست  مجازات عاملان و عامرین این کشتار بخشی مهم از شعار "فراموش نمی کنیم عفو هم نمی کنیم" است. روشن است که منظور از محاکمه عاملان و عامران انتقام جویی نیست. بلکه مهمتر از آن کشف جوانب گوناگون این واقعه هولناک است. امروز در ایران بخشی از طبقه حاکمه که خود را دموکرات و اصلاح‌طلب می‌داند و از سازمان دهندگان کشتارهای این دهه بوده‌اند، با پیش پای گذاشتن شعار "فراموش نمی‌کنیم ولی می‌بخشیم!"، در صدد حفظ کلیت نظام جمهوری اسلامی یعنی ساختارهای اقتصادی – اجتماعی و ایدئولوژی‌اش هستند. آنها در‌صدد این هستند که مسئولین این کشتار هولناک را به چند فرد بد طینت تقلیل دهند تا بدین وسیله کل نظام جمهوری اسلامی را تبرئه کنند. بسیاری از آنان هنوز به آن قوانین اسلامی که طبق آنها کشتارهای دهه 80 و تابستان 88 انجام گرفت،اعتقاد دارند. مسئله اصلی شعار فراموش نمی کنیم و نمی بخشیم این است که در جامعه باید مشخص شود تعریف از جنایت چیست! جامعه ای که با جنایت و مناسباتی و روابطی که این جنایات جز لاینفک آن است، تعیین تکلیف نکند، نمی تواند روند تحولات و تکاملات دمکراتیک و آزادی خواهانه فردای خود را تضمین کند.

 

بنابراین مسئله کشتار زندانیان سیاسی، از بدو قدرت گیری رژِیم جمهوری اسلامی یعنی از بهار 1979  و نقطه اوج این کشتارها در سال ۱۹۸۸در سراسر زندان های ایران، به هیچ عنوان مسئله‌ای مربوط به گذشته نیست؛ بلکه مسئله‌ای مربوط به آینده است! و از آنجایی که بسیاری از این زندانیان برای آرمان‌هایی جنگیدند و ایستادگی کردند که منافع اکثریت مردم دنیا را در نظر می‌گیرد و به رهایی کل بشریت می‌انجامد؛ پس طبعا این مسئله نه فقط مسئله مردم ایران ، بلکه مسئله کل مردم جهان است

انقلابیون و نیروهای ترقی خواه، طی بیست سال گذشته دست اندر کار تبدیل این موضوع به یک جنبش اجتماعی برای افشای این جنایت و دادخواهی آن در سطح ملی و بین‌المللی بوده اند و امروز تحقق این امر موضوع فی الفور مقابل پای ماست. این جنبش اجتماعی نه فقط به مردم ایران، بلکه باید به کل مردم جهان و بشریت خدمت کند تا این‌گونه جنایات بزرگ در هیچ کجای جهان تکرار نشود. در جهانی به این درجه غیر عادلانه، مرتباً با مبارزه بخش بزرگی از مردم جهان در مقابل حاکمان روبرو هستیم. هنوز با زندان و شکنجه و اعدام به عنوان جزء لاینفک نظام طبقاتی روبرو هستیم. در جهانی که مرتباً مردم طی مبارزه‌شان برای بهبود شرایط خود، با این گونه کشتار‌ها و جنایات روبرو می‌شوند.

اهمیت دامن زدن به یک جنبش بین المللی و مترقی برای افشا این جنایت و دادخواهی آن در دادگاههای مردمی در شرایط کنونی اوضاع ایران و جهان مهم است. امروز مردم ایران در میان دو منگنه ارتجاعی قرار گرفته‌اند، نظام جمهوری اسلامی و نظام امپریالیستی. مردم ما نمی‌خواهند بین این دو نظام پوسیده، یکی را انتخاب کنند و نمی‌خواهند این جنایات موضوع معاملات پشت پرده و استفاده ابزاری دول غربی و جریانات سیاسی وابسته به آنان شود.

شما که امروز از این واقعه با خبر شدید، می‌توانید نقش مهمی در به‌راه‌اندازی این جنبش اجتماعی علیه کشتار ۱۹۸۸ و کلیه جنایت دهه 80 در ایران ایفا کنید. شما می‌توانید یک پای تقویت و حمایت مردمی شوید که فرزندانشان به خاطر تحقق جامعه‌ای عاری از ستم و استثمار جان باختند.

شهریور 1387 -  سپتامبر 2008