رژیم جمهوری اسلامی در ایران همانند دولت های غربی این واقعیت را از مردم پنهان می کند که بیکاری و گسترش فقر به طور اساسی یکی از امراض و ملزومات جوامع سرمایه داری در ایران و در سراسر جهان است. بر اساس این لاپوشانی است که می توانند بر اقشار نا آگاه جامعه تاثیر گذاشته تا آنان علت بیکاری و فقر و فلاکت شان را نه سرمایه داری بلکه مهاجرین و پناهجویان تلقی کنند.
صحنه های غرور آفرین مبارزات زنان و مردان جامعه در قیام ژینا، مانند تمامی مبارزات ۴۵ سال گذشته، تعهد ما را به ادامۀ مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، به عنوان اولین گام برای رسیدن به جامعه ای عاری از ستم و استثمار، یاد آور می شوند و عزم ما را در این راه بیش از پیش، جزم می کنند.
زنان در خیزش «زن زندگی آزادی» با آتش زدن حجاب اسلامی، در حقیقت آتش بهجان رژیم مفلوک اسلامی انداختند. دانشآموزان دختر، همان کودکانی که قرار بود تحت یک حکومت دینمدار فاشیست زن ستیز، آموزش اسلامی ببینند و مبدل به زنانی «مطیع و فرمانبردار» شوند، در خیزش ژینا با سر نکردن حجاب و آتش زدن آن، صحنه مبارزه را کیفیتا تغییر دادند و چهره آن را هر چه بیشتر زنانه کردند. در این خیزش با پیشتازی زنان، بسیاری از مردان بویژه جوانان نیز ترغیب شده و در مبارزات زنان و حجاب سوزان، سهم گرفتند. این اتحاد مبارزاتی به حول موضوع ستم بر زن، به رژیم ضربه مهلکی وارد کرد. خیزش ژینا و پیشتازی زنان در آن، به سلطه پدرسالاری ضربه زد و سنگ بنای پایان نهادن به سلطه و اقتدار بر بدن زن را پایه ریزی نمود.
تصور درد و وحشتی که کودکان، زنان و مردان فلسطینی تنها در همین ۱۱ ماه اخیر، زیر بمباران، موشک باران، گلوله، آتش و خروارها آوار؛ تحمل کردند، بند بند بدن هر انسان عادی ای را به لرزه در می آورد.
موضوع جلسه: «درس هایی که می توان از خیزش \"ژن، ژیان، ئازادی\" آموخت»
دشمنیِ من با جمهوری اسلامی مربوط به امروز و دیروز نیست؛ این خصومت نه از ۶۷، نه از ۷۸، نه از ۸۸، نه از ۹۶، نه از ۹۸، نه از ۱۴۰۱ است. من از بهمن ۵۷ با این حکومت سر ناسازگاری داشتم؛ زمانی که هنوز به دنیا نیامده بودم، چون دشمنی با حکومتی که اساسش تزویر و ریاست و تداومش با استبداد و سفاکی، با انعقاد نطفه ام شکل گرفته است. حضور پررنگم در جنبش زن، زندگی، آزادی تبلور بخشی از این دشمنی است.