در نظام جمهوری اسلامی مناسبات مبتنی بر تبعیض، ستم و استثمار بسیاری وجود دارند. یکی از مهم ترین آن ها ستم بر زن و فرودستی آن ها است. اگر روابط سلطه گرانه موجود و ایدئولوژی منطبق بر آن را نمی خواهیم باید کل ستم و استثمار و تقسیم جامعه به طبقات را از بین ببریم. در غیر این صورت خود بخشی از آن شده و کلیت آن را تقویت خواهیم کرد. در چنین مناسباتی مردانگی و ناموس در نهایت فقط یک معنا دارد. یعنی شرکت فعال در این انقیاد و فرودستی.
بالا رفتن سطح آگاهی زنان و آشنایی با حقوق شان یکی از پایه ای ترین قدم ها برای مبارزه با مزاحمت های خیابانی و نا امنی اجتماعی است. زنان به ویژه در کشورهایی مثل ایران به خوبی دریافته اند که خزیدن در پستوی خانه ها و پذیرش قفس تنگی که با نام "عرف اجتماعی" تنها زنان را محدود می سازد، نه تنها امنیت آنان را تامین نمی کند بلکه روز به روز هم چاردیواری که در آن اجازه تنفس دارند را تنگ تر خواهد کرد. هیچ چیز مزاحمت های جنسی مردان نسبت به زنان را توجیح نمی کند؛ نه مکان، نه زمان و نه پوشش زنان. نظم موجود که در پی توجیح این مزاحمت ها و تعویض جای قربانی با مجرم است، نظمی است که باید فرو بریزد.
علاوه بر مشکلات زنان در عرصه های مختلف چون صحت، تعليم و تربيه مشکلات بغرنج تری چون ازدواج های اجباری، خشونت خانوادگی، تجاوزهای جنسی و بازنگه داشته شدن از کار و فعاليت های سياسی نيز گريبان گير زنان بوده و می باشد. در اکثر نقاط افغانستان تعدد زوجات که خود از عوامل دامن زننده به خشونت های خانوادگی می باشد به عنوان يک رسم وجود دارد و همچنين رسوم و عنعنات ناپسند سبب شده که در اين مناطق زنان بيوه هنوز هم منحيث ارث شمرده شده و اجازه ازدواج به دل خواه خود را نداشته باشند.
ر چنین شرایطی است که جنبش زنان بیش از هر زمان دیگری به وحدت واقعی و متشکل شدن در تشکلات مستقل زنان، برای طرح خواسته ها و پیشبرد مبارزه جهت رهایی خود، نیاز دارد. وحدت و متشکل شدن با این پیش شرط که نه به هیچ گونه سازشی با هیچ یک از جناح های رژیم ضد زن که می خواهند زنان را وجه المصالحه منافع خود قرار دهند، تن دهند و نه با هیچ یک از امپریالیست ها که می خواهند به نام ما زنان منافع جهانی و ستمگرانه و استثمارگرانه خود را دنبال کنند، دخیل ببندند. تشکلی که بتواند توده های وسیع زنان را حول خواسته های اساسی شان که در راس آن و در شرایط کنونی مبارزه علیه حجاب اجباری قرار دارد را متشکل و سازماندهی کند.
دستاوردهای بهجا ماندنی کارزار زنان و راهپیمایی سه روزهاش را باید هر چه بیشتر با جلب و حمایت گستردهتر زنان، نیروها و فعالین و تشکلات مختلف ایرانی و غیر ایرانی در مبارزات گوناگون گسترش داد و عمق بخشید تا بتواند زمینههای شکلگیری و پیشروی جنبش مستقل و انقلابی زنان را بیشازپیش مهیا نماید. اینگونه میتوان همراه و همگام با جنبش کارگران، دانشجویان، معلمان، ملیتهای تحت ستم و سایر جنبشهای مبارزاتی در خدمت به سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و همهی امپریالیستهایی که این رژیم را از بدو قدرتگیری تاکنون در خدمت به منافع خود حمایت کردهاند، خدمت نمود تا جامعه و آیندهای ساخته شود که روابط مردسالارانه و سلطهی مردان بر زنان در آن برای همیشه رخت بربسته است. جامعهای که از ستم و استثمار انسانها خبری نیست. جامعهای که همهی زنان و مردان در آن برای رهایی کلیهی انسانها تلاش میکنند.
کارزار زنان در طول دو سال فعالیت سیاسی و عملی خود توانست به شکل آگاهانهای تدارک ببیند تا بتواند زنانی که در خیزش ۵۷ حضور فعال داشتند را در کنار زنان جوانی که در این سالها در برابر حجاب اجباری مبارزه و مقاومت کردهاند را با خود همراه کند تا بهراستی صدای مبارزه و مقاومت ۴۰ سالهی زنان علیه رژیم جمهوری اسلامی را تقویت نماید. این همراهی هم در پیامهای ارسالی به کارزار زنان منعکس شد؛ و هم در نقشآفرینی بسیاری از این زنان در گسترش نظرات و فراخوان راهپیمایی سهروزهی کارزار زنان به مناسبت چهلمین سالگرد خیزش زنان علیه حجاب اجباری.
از ۴۰ پیش زمانی که زنان در مقابل استبداد دینی و فرهنگ ارتجاعی شما طغیان کردند تا همین امروز آن چنان مبارزات خود را در همه ی جنبش های مبارزاتی پیش می برند تا هر مبارزی را به این نتیجه برسانند که دیگر نباید فرهنگ پدر/مردسالار حاکم بر جامعه را که شما مرتجعین در طول ۴۰ سال در ذهنیت مردم نهادینه کردهاید، برتابند.
ما اینجا هستیم تا به شما بگویم ما نه به رژیم فاشیستی آمریکا نیاز داریم و نه به دولتهای امپریالیستی مردسالار اروپایی. ما از شما زنان و مردان آزادیخواه میخواهیم که در کنار زنان ایران برای مبارزه علیه حجاب اجباری و سایر عرصههای خشونت بر زنان بایستید.
خیزش زنان در سال ۵۷ علیه حجاب اجباری، برگ زرینی از تاریخ مبارزات صد ساله ی زنان ایران و نمودی از جهش واقعی جنبش زنان ایران علیه ستم جنسیتی است. چون زنان یعنی نیمی از جامعه، اولین هدف سرکوب بنیادگرایان تازه به قدرت رسیده بودند که باید برای تثبیت حاکمیت اسلامی مجدداً به پستوها رانده میشدند؛ اما زنان نیز اولین گروه اجتماعی بودند که ماهیت واپسگرای رژیم تازه به قدرت رسیده را دریافتند و علیه این تهاجم دست به مبارزه زدند و با شعار «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم»، مانیفستی فشرده و کوبنده به نیابت از طرف تمام جامعه علیه بنیادگرایان اسلامی صادر کردند.
دولتها و نیروهای بنیادگرای اسلامی در خاورمیانه و رژیم فاشیست و نژادپرست در آمریکا و نیروهای دست راستی و بنیادگرایان مسیحی در غرب دو روی یک سکه هستند. مسلمانستیزی ترامپ و همهی نژادپرستان همانقدر فاشیستی است که یهودیستیزی در دوران هیتلر بود.