به خشم مادرش میبیند، به تصمیمگیری و حس تملک بیسر و تهی که دارد و آن را تنها میتواند بر زندگی دخترش پیاده کند، به تمام اینها میبیند و دوباره خودش را مییابد که بین مشتها و لگدهای مادر تقلا میکند. دوباره خودش را میبیند که با زوزههای بیامان به سمت در اتاق نشیمن کشیده میشود. دوباره خودش را میبیند که چاقوی پدرش مسافتی تا نزدیکیای گلویش را طی میکند. دوباره خودش را میبیند که بین رنگ غلیظ لبهایش و لباس زرین نکاح با ناکامی غرق شده است. دوباره خودش را میبیند که با چشمان حیران به تماشای انسانهای که بدنهای رقصانشان شادکامی خویش را میخواهند، نشسته است. دوباره خودش را میبیند که خنکی بار دستان مادرش را که با تمثیل حمایت روی شانهاش گذاشته شده، به سختی تحمل میکند. دوباره خودش را میبیند که نمادی از صاحب مثلا جدیدش که جدی و پر غرور در کنارش نشسته است، در دست دارد و دوباره به مادرش میبیند که با لبخند خشک رضایت کف میزند و ازینکه کسی دیگری را شبیه خویش قربانی کرده، شادان است.
پیش رفتم تا ببینم مادر گلثوم با کی چنین زاریکنان حرف میزند. چادریام را کمی عقب کشیدم و از پنجرهای اتاق به داخل نگاه کردم. دیدم که مادر گلثوم دارد با پسرانش حرف میزند. برادران گلثوم همه خشمگین بودند. از شدت قهر دستهایشان را مشت کرده و به حرفهای مادرشان گوش میدادند. یکی از آنها مرا دید که دارم از پنجره نگاهشان میکنم. تا بسویم نگاه کرد، ترسیدم و از پنجره دور شدم. در گوشهای از حویلی ایستادم تا ببینم آنها میخواهند چه کار کنند. فکر میکردم که شاید بیایند و مرا از حویلیشان بیرون کنند. اما هیچ کس از اتاق بیرون نشد. گویا بودنم برایشان ارزشی نداشت. پس همانجا ماندم و تماشا کردم. ماندم تا اگر گلثوم در خطر بود، کمکش کنم. چون قلبم میگفت که گلثوم در خطر است.
با وجودی که نمیتوان به طور مطلق مشخص کرد که نوآوری در شیوه گردآوری در گذار از میمونها کلیدی بوده است یا نه - و این که آیا زنان عناصر پیشگام بودهاند یا خیر - اما این بازسازی دارای مزیت ویژهای نسبت به مدلهای کلاسیکتر دارد که یک جانبه بر شکار تأکید میکنند، که تطابق بسیار نزدیکتر با مفاهیمی شبیه به مشاهدات گوناگون اولیه و غیر مستقیم نوآوری در گردآوری و پیامدهای حیاتی آن ظاهر میشوند. هیچ تضمینی وجود نداشت که تکامل مسیری را طی کند که منجر به ظهور دوپایان و ظرفیت جمعآوری غذا بیش از مصرف فردی در محل شود. اما شکی نیست که چنین واقعهای شکل گرفت و اگر نمیگرفت، به سادگی میتوان گفت که آن وقت این جا نبودیم تا درباره اهمیت آن فکر کنیم.
بیش از یک میلیون زن و دختر بچه آواره و سرگردان بدون سر پناه، غذا و آب، بیشترین بار خشونت وحشیانه و سازمان یافته جنگ ارتجاعی را بدوش میکشند. یک سوم کشته شدگان فلسطینیها را زنان و کودکان دختر تشکیل میدهند. آن دسته از زنان و کودکان دختر که تا کنون از نسل کشی جان سالم به در برده اند، با ترکیبی مرگبار از آوارگی، بیخانمانی، بیماریهای عفونی، کم آبی و گرسنگی ساخته دست دولت مردسالار و نژاد پرست اسرائیل به رهبری نتانیاهوی جنایتکار، دست و پنجه نرم میکنند.
جنبش انقلابی زنان در افغانستان و ایران که درگیر مبارزه مداوم و پیگیر با زنستیزان فاشیست اسلامی حاکم هستند، هم زمان علیه ال جی بی تی کیوستیزی و نژاد پرستی مبارزه میکنند، هم زمان علیه جنگهای ارتجاعی و جنگ افروزان مرتجع مبارزه میکنند، هم زمان برای آزادی زندانیان سیاسی مبارزه میکنند، هم زمان علیه اعدام مبارزه میکنند، هم زمان برای نجات محیط زیست از تخریب بیشترمبارزه میکنند، هم زمان علیه ستم بر ملیتهای ستمدیده مبارزه میکنند، هم زمان از مبارزات اقشار و طبقات گوناگون، کارگران و زحمتکشان دفاع میکنند، هم زمان در کنار ستمدیدگان فلسطینی و علیه نسل کشی توسط فاشیستهای اسرائیلی و متحدین امپریالیستی آنان مبارزه میکنند، هم زمان برای پیشروی مبارزات زنان علیه ستم جنسی/جنسیتی در سراسر جهان میکوشند و…؛ چرا که به خوبی میدانند که عامل اصلی تمامی این پلشتیها و مظالم، ستم و استثمار، بر خاسته از نظام سرمایه داری حاکم است. در حقیقت این جنبش برای جهانی مبارزه میکند که نه تنها زنان بلکه تمامی آحاد بشر، به آزادی و رهایی دست یابند.