باید در نظر داشت که پس از قتل ژینا بود که موضوع زنان و ستم ملی در جامعه برجسته شد. در واقعیت زن بودن و کرد بودن، تلاقی دو تا از مهم ترین تضادهایی بوده که رژیم جمهوری اسلامی از بدو قدرت گیری تا کنون با آن روبرو بوده است. در عین حال در کردستان همواره مبارزه متشکل و سازمان یافته، جزئی از تاریخ مبارزاتی این خطه بوده و این امر برای جمهوری اسلامی غیر قابل تحمل بوده و هست.
غرب طی مذاکرات و معاملات طولانی در دوحه، سرنوشت زنان و جامعه افغانستان را به دست همان نیروی فاشیست و مرتجع طالبان سپرد، اینبار با این ادعا که «طالبان تغییر کرده است.
ما زنان به درازای مرزهای جهان برای پایان دادن باشکال خشونت بر زنان، علیه اعدام، زندان، شکنجه در صف مقدم مبارزه می ایستیم و با همبستگی، مبارزات جهانی مان را برای تغییر این جهان ستمگرانه مردسالار ادامه خواهیم داد.
جسارت زندانیان سیاسی بویژه زنان زندانی سیاسی که مبتکر به راه انداختن کارزار سه شنبه های اعتراضی به حکم اعدام ستودنی است.
اتحاد و همبستگی همه بویژه مردان با زنان جسوری که با پوشش اختیاری مبارزه علیه رژیم زنستیز را پیش می برند، نقش مهمی را در جرئت بخشیدن به خیل عظیم زنان و درگیر کردن آنان در امر مبارزه دارد. این اتحاد و همبستگی بر روند مبارزات حتی مبارزات صنفی جاری نیز موثر خواهد بود و عاملی خواهد شد که در این مبارزات دفاع از زنان و مبارزات شان و مخالفت با حجاب اجباری از یک طرف مبارزات شان را تقویت کند و از طرف دیگر زنان را بطور گسترده تری در حمایت از آنان برانگیزاند.
من زنی کورد و ساکن خاورمیانه هستم که تنها برای خود نزیستهام، برای آزادی اجتماعی ساکنین منطقه، هر آنچه در توان داشتهام را انجام دادهام و خواهم داد، زیرا حیات آزاد و ارزشمند، شایستهی جان بخشیدن است.